صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۰:۰۸ - ۲۹ بهمن ۱۳۹۸
اختران سپهر فرهنگ و تمدن اسلام و ایران

3 گروه درویشان از نگاه «بِشر حافی»

ابونصر بِشر بن حارث بن عبدالرحمان ملقب به «حافی»، زاهد و صوفی مشهور قرن دوم هجری قمری است.
کد خبر : 471206

گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا ـ بارها شنیده‌ایم که گذشته چراغ راه آینده است. این چراغ، روشنگر مسیری است که به ساختن بنای تمدن ایرانی اسلامی می‌انجامد. چراغی که انوار روشنگرش حاصل تلاش صدها حکیم، هنرمند و فیلسوف مسلمان است که از قرن‌ها پیش خشت به خشت این بنای سترگ را روی هم گذاشته‌اند.


با شما مخاطب گرامی قراری گذاشته‌ایم تا هر روز به بهانه عددی که تقویم برای تاریخ آن روز به ما نشان می‌دهد، به زندگی یکی از مشاهیر و بزرگان تاریخ کهن ایران و اسلام مختصر اشاره‌ای کنیم تا بتوانیم پس از یک سال، با این انوار روشنگر چراغ تمدن و فرهنگ آشنا شویم. به این منظور هر روز صبح، بخشی از تاریخ کهن خود و افتخارات آن را مرور خواهیم کرد.


برای خوشه‌چینی از این خرمن دانش و فرهنگ، جلد اول کتاب «تقویم تاریخ فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» تألیف دکتر علی‌اکبر ولایتی که به سال ۱۳۹۲ در انتشارات امیرکبیر به زیور طبع آراسته شده، بهره برده‌ایم.



ابونصر بِشر بن حارث بن عبدالرحمان ملقب به «حافی»، زاهد و صوفی مشهور قرن دوم هجری قمری است.


در سال 150 یا 152ق در یکی از روستاهای مرو به دنیا آمد. در نوجوانی از خراسان به بغداد رفت و در آنجا اقامت گزید.


درباره دوران جوانی بشر و روی آوردنش به زهد و تصوف روایات گوناگونی نقل شده است. بنا بر روایتی، او در طلب حدیث از خراسان به بغداد و شهرهای دیگر سفر کرد، از محدثان بسیاری حدیث شنید و سرانجام در بغداد ساکن شد؛ اما ناگهان ضبط و نقل حدیث را کنار گذاشت، کتاب‌های حدیث خود را خاک کرد و با کناره‌گیری از مردم، به زهد و عبادت روی آورد.


بنا بر روایتی دیگر، اهل لهو و می‌خواره بود و گاه راهزنی و عیاری می‌کرد و گروهی را نیز به همراه داشت. روزی در راه کاغذپاره‌ای یافت که بر آن «بسم‌الله الرحمن الرحیم» نوشته شده بود. بشر آن را برداشت، معطر کرد و در جایی نهاد. آن‌گاه در خواب دید که خداوند، به سبب حفظ حرمت نامِ الله، او را در دنیا و آخرت بزرگ خواهد داشت. این ندای غیبی باعث توبه او و روی آوردنش به زهد و عبادت شد. به روایت ابونصر سراج، بِشر در ابتدا نخ‌ریسی می‌کرد اما با تذکر ابواسحاق مَغازلی کارش را رها کرد و به زهد و عبادت پرداخت.


لقب «حافی» به معنای پابرهنه است. برخی علت پابرهنگی او را احترام به بساط حق (زمین) دانسته‌اند. برخی نیز گفته‌اند روزی در حالی که یک کفش به پا داشت، برای گرفتن بندی برای کفش دیگرش نزد کفاشی رفت. کفش‌دوز با دیدن او در آن حال، وی را سرزنش کرد. بشر کفش دیگرش را نیز از پای درآورد و از آن پس با پای برهنه راه رفت.


بِشر حافی سه خواهر داشت که هر سه دین‌دار و صالح بودند. ظاهراً بشر هرگز ازدواج نکرد اما برخی منابع شیعی شیخ ابونصر عبدالکریم بن محمد هارونی دیباجی، معروف به «سبط بشر حافی» را از نسل او دانسته‌اند.


بشر از اصول و فروع دین کاملاً آگاه بود و احادیث بسیاری می‌دانست. او از نزدیکان سرّی سَقَطی، احمد بن عاطم انطاکی و فتح موصلی بود و با ابوسعید خرّاز و ابوحمزه بغدادی نیز مصاحبت داشت. بشر با معروف کَرخی ملاقات کرده بود و احمد بن وهب از یارانش به شمار می‌رفت. برخی بشر را مرید عموزاده‌اش، علی بن خَشرَم و برخی شاگرد فُضَیلِ عِیاض دانسته‌اند. بشر از ملاقات با خلفا و دولتمردان دوری می‌کرد. او در وَرَع و زهد به چنان درجات بالایی رسیده بود که گفته‌اند هرگاه به خوردن طعامی حرام یا شبهه‌ناک دعوت می‌شد، دستش از او فرمان نمی‌برد و همواره بر لزوم کسب حلال اصرار داشت.


بشر گوشه‌نشینی را به مصاحبت خلق ترجیح می‌داد. با آنکه احادیث بسیاری می‌دانست، برای مبارزه با نفس خود که آن را مشتاق به نقل حدیث می‌دید، از این کار به کلی کناره گرفت و حتی کتاب‌هایش را دفن کرد .


او در کارها به قلبش رجوع و به فتوای آن عمل می‌کرد و معتقد بود که قلب جایگاه سرّالله است و به همین علت ابن عربی او را از اقطاب مقام قلب یا مراقبه و صاحب دین خالص دانسته است. بشر سفر را وسیله پاکیزگی و صفا می‌دانست و پارسایان را به سفر کردن سفارش می‌کرد.


او درویشان را سه گروه می‌دانست؛ گروه اول، درویشانی که نخواهند و اگر بدهند نستانند. این گروه با روحانیون در علیین باشند. گروه دوم، درویشانی که نخواهند و اگر بدهند بستانند. جایگاه این گروه در جنات فردوس با مقربان است. گروه سوم، درویشانی که در حال فاقه بخواهند و آنان با صادقان از اصحاب یمین باشند. در نظر او، ترک علمی که به آن عمل نشود بهتر است. او توکل را دو نوع می‌دانست: نوع اول، توکلی که شخص متوکل در عین کوشش، با تکیه بر خداوند آرام و مطمئن است و به عمل خود اتکا ندارد. نوتع دوم، توکلی که در آن قلب شخص معطوف به خداوند و در آرامش است و از حرکت و کوشش فارغ. این نوع توکل از صفات ابدال است .


با توجه به برخی از سخنان بشر می‌توان او را از نخستین صوفیان ملامتی دانست. البته در زندگی شخصی خود آن‌چنان به زهد و ورع مشهور بود که جای هیچ‌گونه ملامتی باقی نمی‌گذاشت. از نظر او، صوفی کسی بود که قلبش برای حضور خداوند از کدورت پاک شده باشد. 


بنا بر بیشتر روایات، بشر در 227ق در بغداد درگذشت و در باب حرب به خاک سپرده شد. برخی منابع نیز وفات او را در شوشتر و مزار او را در قصبه دلگشا ذکر کرده‌اند. ابن ندیم  تألیف کتاب الزهد را به او نسبت داده است که اکنون در دست نیست. اشعاری از او نیز در منابع گوناگون آمده است .


انتهای پیام/4104/


انتهای پیام/

ارسال نظر