«جامعه بازاری» نسخه خطرناکی که اصلاحطلبان برای شهروندان ایرانی پیچیدهاند
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری آنا، برخورد بازاری و ارزشگذاری مادی بر روی مسائل مختلف زندگی بشر همواره از سوی منتقدان مورد نکوهش قرار گرفته است. به باور منتقدان بازار و نگاه بازاری اثرش را بر روی زندگی افراد بهطور نامطلوبی میگذارد. ارزشهای بازاری گاهی ارزشهای دیگر را که باید حفظ کنیم، از میدان به در میکنند. اگر به پدیدههای مختلف زندگی نگاهی بیندازیم به وضوح متوجه میشویم که روی بسیاری از چیزها نمیتوان ارزشگذاری مادی کرد. واگذار کردن آنها یعنی بیارزش کردن آنها و یا ارزشگذاری نادرست آنها.
منتقدان مطرح میکنند که بازار را بایستی در جایگاه واقعی خود قرار دهیم و نباید این نگرش را در اموری از قبیل، بهداشت، آموزش، زندگی خانوادگی، هنر، یا تکالیف مدنی و ... تسری داد. اینها مسائل اخلاقی و اجتماعی هستند نه صرفاً اقتصادی. برای این منظور جامعه شناسان تعریف مجزایی از «اقتصاد بازار» و «جامعه بازاری» ارائه میدهند. اقتصاد بازار یک ابزار برای ساماندهی فعالیتهای تولیدی است و ابزار باارزش و کارآمدی نیز هست؛ اما جامعه بازاری یک شیوه زندگی است که در آن ارزشهای بازار در هر جنبهای از زندگی انسان رخنه کرده است. در این جامعه روابط اجتماعی به شکل بازاری از نو ساخته میشوند.
بحث مهم مفقود در سیاست معاصر بهویژه در کشورهای غربی بحث نقش و نفوذ بازار است. سؤال اینجاست که ما اقتصاد بازار میخواهیم یا جامعه بازاری؟ بازار باید چه نقشی در حیات اجتماعی و روابط شخصی داشته باشد؟ ما چگونه میتوانیم تعیین کنیم که چه چیزهایی قابل خریدوفروش است و چه چیزهایی نباید متأثر از ارزشهای بازاری باشد؟ پول کجا نباید بتواند حکمرانی کند؟
تفکر بازاری آثار مخربی در نگرش و سبک زندگی افراد دارد. برخی بیاخلاقیها و بیرحمیهای سیاسی و اجتماعی بی علت از معلول نگرش جامعه بازاری نیست. درواقع جامعه بازاری بهنوعی در تلاش برای زدودن زندگی خوب و ارزشمند از گفتمان عمومی است.
تفکر بازاری هم به سهم خودش زندگی اجتماعی را از بحث اخلاقی خالی میکند. یکی از جاذبههای بازار این است که درباره سلیقههایی که ارضا میکند، قضاوت نمیکند. نمیپرسد فلان شیوه ارزشگذاری کالا بهتر است یا بهمان شیوه. اگر کسی مثلاً کلیهاش را میفروشد تنها چیزی که اقتصاددان میپرسد قیمت آن است.
بازار سرزنش نمیکند! بین خواسته متعالی و خواسته مبتذل فرق نمیگذارد. هر طرف معامله برای خودش تصمیم میگیرد که چه ارزشی برای چیزی که مبادله میکند قائل است. این موضع داوری نکردن در مورد ارزشها در بطن تفکر بازار نهفته و علت بیشتر جذابیت آن است؛ اما اکراه ما از ورود به بحثهای اخلاقی و معنوی توأم با اقبال ما در بازار برایمان گران تمام میشود؛ گفتمان عمومی ما را از نیروهای اخلاقی و مدنی خالی کرده و در مقابل به سیاست فنسالارانه و مدیرمآبانه صرف که امروزه در بسیاری از جوامع جهان رخنه و آنها را گرفتار کرده، کمک میکند.
چند مثال درباره بازاری شدن جامعه
صفشکنی از جمله نمونههای بارز این موضوع است. صف از جمله واحدهای نظم عمومی و بهنوعی قانونگرایی و عدالت محوری در جامعه است؛ اما این روزها در بسیاری از نقاط جهان صفها فروشی هستند و افراد میتوانند با پرداخت مبالغی بیشتر برای خود زمان بخرند و از انتهای صف بهراحتی به اول صف بروند. بلیتهای «فرست کلس» از جمله همین طرحهای صفشکن است. در این سرویس مسافرانی که پول بیشتر میدهند، اجازه دارند به جلوی صف بروند. بازدید گذرنامهها در بسیاری از مواقع طولانی و وقتگیر هستند. ولی خیلی از افراد پول خرید بلیت فرست کلس را ندارند؛ بنابراین شرکتهای هواپیمایی شروع به فروش مجوز نوبتشکنی به مسافران معمولی کردهاند؛ طرحی که آن را «سرویس تندرو» نام نهادهاند. منتقدان غربی میگویند در فرودگاهها نباید چیزی به نام «مسیر تندرو» برای فروش داشته باشند. چون بازرسیهای امنیتی به دفاع ملی برمیگردد و امتیازهای رفاهی مثل جای پای بیشتر در جلوی صندلی یا اولویت سوار شدن در هواپیما فرق میکند. هر چند که این نوع ارزشگذاریها هم خود بهنوعی به نگرش کالا کردن هر چیز از جمله جای پای بیشتر بازمیگردد.
این نگرش بهنوعی در کشورمان نیز دیده میشود. حرف از صندلی هواپیما شد. چندی پیش بود که طرحی جنجالی از سوی شهرداری تهران مطرح شد. در این طرح به کمک یک اپلیکیشن قرار بود صندلیها رزرو شوند و هر کسی پول میدهد بنشیند و هر کسی پول نمیدهد ایستاده تا مقصد برود. موضوعی که اصول اخلاقی را زیر پا میگذاشت. بسیاری در شبکههای اجتماعی مطرح کردند که مثلاً اگر فرد کهنسالی جلوی آنها بود و آنها این صندلیها را خریداری کرده باشند چگونه باید رفتار کنند؟! یا بایستی از خیر پولی که دادهاند بگذرند یا اینکه پا روی وجدان و اخلاق اجتماعیشان بگذارند و ایستادن فردی کهنسال جلوی خود را تحمل کنند. در این حالت بیان میشد که در هر دو صورت فرد بازنده است و یا پول یا اخلاق اجتماعیاش را میبازد. دقیقاً تفکر بازاری برای این موارد فکری نکرده است زیرا ارزشگذاری آنها روی این موارد نیست و تنها به درآمد فکر میکنند.
ماجرای پولیکردن تونلها و بزرگراهها از همین قرار است. اینکه برخی به غرب اشاره میکنند و بیان میکنند شهروندان بایستی هزینه زندگیشان در شهر را بپردازند، از همین نگاه جامعه بازاری نشئت میگیرد. نگاهی که مساوی است با از بین رفتن نگاه اخلاقی و انسانمحور در جامعه و زیر پا گذاشتن عدالت اجتماعی. جالب اینجاست که در همین نگرش مطرح میشود که هر کسی هزینه زندگی در شهر را ندارد میتواند بهجای دیگری نقلمکان کند و حتی برخی از مسئولانی که این روش را مطرح کردهاند آن را پروژهای برای کم کردن مهاجرت و حتی تحقق مهاجرت معکوس معرفی میکنند. این درحالیکه است که اغلب امکانات خصوصاً امکانات حیاتی و درمانی در شهرها وجود دارد و بسیاری از مهاجران درمانی هستند و حتی برخی از این افراد پول اجاره هتل و اقامتگاه برای چند روز سکونت در شهرهای بزرگ را ندارد.
جامعه بازاری کمکی به رشد اقتصادی میکند؟
جالب اینجاست که جامعه بازاری به رشد اقتصادی نگاه نمیکند. بلکه به نگاهداری صرف و ایجاد هزینه برای برخی از افراد متمول و درآمدزایی از طریق آنان فکر میکند. امروز این نوع نگاه نهتنها باعث رشد اقتصادی کشور نمیشود بلکه مشکلات اقتصادی را بیشتر میکند و جامعه هندی فقیر و غنی به وجود میآورد.
طبقه متوسط که بار اقتصادی و اجتماعی جامعه بر روی دوش آنهاست، در این موارد از بین میروند و حضورشان در جامعه کمرنگ میشود. امید به زندگی کور میشود و هر چقدر امید به زندگی کمتر شود، رشد و توسعه و رفاه در جامعه و تلاش برای پیشرفت کمرمقتر میشود. این روزها درحالی برخی از گروههای سیاسی از جمله نیروهای جناح سیاسی اصلاحات از این نوع سبک نگرشی و مدیریتی به جامعه سخن میگویند که اقتصاد کشورمان در مشکلات متعددی غوطهور است.
جالب اینجاست که نگرش بازار اقتصاد در این حوزه دیده نمیشود، بلکه این نوع نگاه قشری که تنها برای جیب متمولان و با تقسیمبندی اجتماعی به شهروند درجه یک و دو نقشه کشیده است. چه اینکه در فضای امروز این نوع نگرش با وجود مشکلات اقتصادی فزاینده کمکی به حل معضلات معیشتی و اقتصادی مردم نکرده است. بسیار قابلتأمل است که «جامعه بازاری» در زمانی مطرح میشود که اقتصاد کشور نیازمند طرحی برای برونرفت از مشکلات است اما برنامهای مطرح میشود که نهتنها گرهی از مشکلات خصوصاً معشیتی جامعه باز نمیکند بلکه بیشتر جامعه را با مشکلات فزاینده اقتصادی مواجه میسازد.
گزارش از امیر حمزهنژاد
انتهای پیام/4082/پ
انتهای پیام/