صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۴۵ - ۱۳ آبان ۱۳۹۸

کتاب نویسنده افغانستانی به چاپ پانزدهم رسید/ استقبال از «بادبادک‌باز» همچنان ادامه دارد

کتاب بادبادک‌باز نخستین اثر منتشرشده از خالد حسینی بعنوان اولین اثر یک نویسنده افغانستانی به زبان انگلیسی شناخته می‌شود که در سال ۲۰۰۷ میلادی فیلمی بر اساس این کتاب ساخته شد.
کد خبر : 443361

داستان از زبان امیر روایت می‌شود، امیر نویسنده‌ای اهل افغانستان از تبار پشتون ساکن کالیفرنیا است که برای نجات یک بچه راهی افغانستان می‌شود؛ افغانستانی که در تحت حاکمیت طالبان است و یکی از سخت‌ترین دوران تاریخ چند هزار ساله‌اش را سپری می‌کند و به بهانه این سفر، امیر داستان زندگی‌اش را تعریف می‌کند.


روایت این رمان دوستی امیر با حسن است; امیر در سن ۱۲ سالگی به یار همیشگی خود حسن خیانت می‌کند و این گناه تا سال‌ها مانند یک استخوان در گلویش گیر مانده و حتی شادترین لحظات زندگی را برای او تیره و تار می‌کند. در سال 1979 با حمله روس‌ها به افغانستان امیر با پدرش (بابا) از افغانستان فراری می‌شوند، و تمام روزهای تلخ و شیرین گذشته را هم در ذهن خود به فریمانت می برند. در این زمان طالبان حسن و همسرش را به جرم هزاره بودن به قتل میرسانند و تنها پسری معصوم (سهراب) از آن‌ها به یادگار می ماند، پسری که در دستان طالبان اسیر می‌شود. امیر با شنیدن این داستان به خاطر جبران خیانتش نسبت به حسن تصمیم به نجات دادن این پسر می‌گیرد و از امریکا دوباره به افغانستان برمی گردد و آنجا با حقیقتی درباره ی پدرش و حسن روبرو می‌شود.


بادبادک‌باز وجه های گوناگون زندگی را نشان می دهد. بخشی از کتاب: آیا اصلا داستان کسی به پایان خوش می انجامد؟ هر چه باشد، زندگی فیلم هندی نیست که همه چیز به خیرو خوشی تمام شود. افغانها دوست دارند که بگویند زندگی میگذره بی اعتنا به آغاز و پایان، زندگی مثل کاروان پر گرد و خاک کوچ کنندگان آهسته آهسته پیش می رود.


بابا گفت: «فقط یک گناه وجود دارد والسلام. آن هم دزدی ست. هر گناه دیگری هم نوعی دزدی است.» اگر مردی را بکشی، یک زندگی را می دزدی. حق زنش را از داشتن شوهر می دزدی، حق بچه هایش را از داشتن پدر می دزدی. وقتی دروغ می گویی، حق کسی را از دانستن حقیقت می دزدی. وقتی تقلب می کنی، حق را از انصاف می دزدی. می فهمی؟ ناراحت شدن از یک حقیقت بهتر از تسکین یافتن با یک دروغ است.


گفت: خیلی میترسم. گفتم: چرا؟ گفت: چون از ته دل خوشحالم دکتر رسول. اینجور خوشحالی ترسناک است. پرسیدم آخر چرا و او جواب داد: وقتی آدم اینجور خوشحال باشد،سرنوشت آماده است چیزی را از آدم بگیرد. رمان بادبادک‌باز را مهدی غبرایی به فارسی برگردانده و انتشارات نیلوفر آن را به بازار کتاب عرضه کرده‌است.


انتهای پیام/ 4129/


انتهای پیام/

ارسال نظر