صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۶:۵۷ - ۱۵ مهر ۱۳۹۸

«چشم از تو برنمی­‌دارم»، یک تریلر جناییِ بدون تاریخ‌مصرف

«چشم از تو برنمی­‌دارم»، یک تریلر جناییِ بدون تاریخ‌مصرف است که خواننده می‌­تواند بارها و بارها به به آن رجوع کند.
کد خبر : 429491

به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، رمان «چشم از تو برنمی‌دارم» نوشته «ترزا دریسکل» با ترجمه سعید کلاتی توسط نشر نو منتشر و راهی بازار نشر شده است. نسخه اصلی این رمان در سال ۲۰۱۷ چاپ شده و ترجمه‌اش یکی از عناوین مجموعه «کتابخانه ادبیات داستانی» است که نشر نو چاپ می‌کند.


مینا وکیلی‌نژاد در ادامه به رمان جنایی «چشم از تو برنمی­‌دارم» نگاهی انداخته که آن را می‌خوانیم: ژانر تریلر جنایی از دوران «آرتور کنان دویل» و حتی پیش از آن تا به امروز یکی از قدیمی‌­ترین و البته پرطرفدارترین ژانرهای ادبیات بوده است که خود به دسته­‌ها و زیرژانرهای زیادی تقسیم می­‌شود؛ اما در یک تقسیم­‌بندی کلی از این ژانر محبوب شاید بتوان آن را به دو دسته تقسیم کرد: اول، تریلرهای یک‌بار مصرف که در آن‌ها صرفاً مقصد و پرده برداشتن از رازی که در پایان قصه برملا می­‌شود مهم است و دوم، تریلرهای بدون تاریخ‌مصرف که نه‌تنها مقصد که مسیر هم مهم است و خواننده می‌­تواند بارها و بارها به چنین کتاب­‌هایی رجوع کند و فارغ از این که بداند پایان داستان چه خواهد شد، از فضا و بستری که نویسنده برایش خلق می­‌کند لذت ببرد.


«چشم از تو برنمی­‌دارم» نوشته ترزا دریسکل (2017) در دسته­‌بندی دوم قرار می­‌گیرد. سابقه روزنامه‌­نگاری نویسنده به طرز عجیبی در ترسیم فضاهای دلهره‌­آور و بسترهای ذهنی کاراکترهای داستان به مدد وی آمده، به طوری که خواننده می‌­تواند به راحتی با شخصیت­‌ها همذات‌­پنداری کند.


رمان با شخصیت اِلا شروع می‌شود، زنی که داخل قطار صدای خوش‌وبش دو مرد جوان با یک جفت دختر نوجوان سوار آن قطار را می­‌شنود. همین طور که به صحبت‌های آن‌ها گوش می­‌کند ناگهان غریزه مادری‌­اش در حالت آماده باش قرار می‌­گیرد و این دقیقاً زمانی اتفاق می­‌افتد که یکی از آن دو مرد فاش می­‌کند که آن‌ها تازه از زندان آزاد شده‌­اند. با این حال، الا، علیرغم نهیب درونی‌­اش، تصمیم می­‌گیرد که چیزی نگوید و مداخله نکند.


از این­ها، گذشته، این به هیچ وجه ربطی به او ندارد. روز بعد، وقتی که می‌فهمد یکی از دخترها، آنا، ناپدید شده است حسابی می­‌ترسد و جا می­‌خورد. یک سال بعد، با نزدیک شدن سالگرد گم شدن آنا، الا هنوز با احساس گناه این که باید آن روز کاری می‌کرده و اما نکرده درگیر است. حالا الا نامه‌های تهدیدکننده­ای دریافت می­‌کند. یک نفر می‌خواهد بیاید سراغش و تاوان کاری که نکرده است را از او بگیرد.


پلات این داستان هوشمندانه نگاشته شده است. پلات بسیاری از داستان‌های جنایی و تریلرها به نوعی شبیه یکدیگر هستند، به همین دلیل وقتی به داستانی برمی‌خوریم که با سایر داستان‌های این ژانر متفاوت است هیجان‌زده می‌شویم. فکر پیش‌بینی عواقب و پیامدهای تصمیم به مداخله یا عدم مداخله در یک اتفاق ناخوشایند صرفاً برای این که به تو ربطی ندارد ذهن هر خواننده‌­ای را درگیر می‌­کند و من همواره حین خواندن این کتاب به این فکر می‌­کردم که این اتفاق ممکن است برای هر انسانی روی کره زمین رخ بدهد. بیشتر مواقع، انسان‌­ها سعی می­‌کنند که سرشان به کار خودشان باشد و تا جایی که ممکن است از ورود به چیزهای دردسرزا دوری می­‌کنند، اما اگر این مداخله منجر به جان یک انسان دیگر شود، چه؟ این رمان مرا وادار به فکر کردن کرد، قبل از این که حتی از صفحه اولش به صفحه دوم بروم.


رمان از چشم اندازهای الا، شاهد داخل قطار، یک کارآگاه خصوصی، پدر آنا، دوست آنا (سارا) و کسی که «چشم برنمی‌دارد» نقل می­‌شود. خواننده واقعاً از بیان قصه از منظرهای مختلف لذت می­‌برد؛ شخصاً عاشق رمان­‌هایی هستم که از زوایای مختلف نقل می­‌شوند و حس می­‌کنم که دریسکل کار فوق‌العاده‌ای در این مورد انجام داده است و به نوعی تکمیل بودن داستان از هر منظر را ضمانت می‌­کند. همچنین نویسنده به‌خوبی توانسته شالوده و بنیاد داستان را حفظ کند تا خواننده نتواند به راحتی جانی را حدس بزند؛ و وقتی که در نهایت آنا این فرصت را پیدا می‌کند تا روایت خود را بیان کند و پرده از سرنوشت خود بردارد، نویسنده برای آخرین بار شما را غافلگیر می‌کند.


ضرباهنگ پر از تعلیق داستان حتی یک‌بار هم کُند نمی‌شود. هر رشته به‌خوبی درست شده و با دقت به رشته‌های دیگر گره داده شده است. هر فصل با یک پایان نفس‌گیر به پایان می‌رسد و دریسکل به‌خوبی این تنش را در سراسر کتاب حفظ می­‌کند و گاهی آن را بالا می‌برد و هر بار میزان مناسبی از اطلاعات را در زمان مناسب به خواننده می‌­دهد. به جز استفاده بیش‌ازحد از یک جمله: «بابا، حالمو بهم می­زنی» در افکار پدر آنا، هِنری، به نظر می­‌رسد که کتاب هیچ عیب دیگری ندارد.


گذشته از این، کتاب از ریتم بسیار تندی برخوردار است و خواننده را هرگز درگیر تکرار مکررات نمی‌­کند و در هر فصل روزنه جدیدی می­‌گشاید و در آخر خواننده را وادار به این اعتراف می‌­کند که حدس‌­هایش اشتباه بوده است.


نکته قابل توجه دیگری که در این رمان برجسته می­‌نماید، دغدغه‌­های نویسنده در خصوص قشر زنان، است. نویسنده که خود زن است، به زیبایی هرچه ­تمام توانسته ظرافت‌های زنانه و لطافت­‌های مادرانه ذاتی و درونی زنان را در سطر سطر داستانش بگنجاند و با انتخاب هوشمندانه کاراکترهای اصلی داستانش به‌عنوان زن در قالب داستان توانسته به آن‌سوی ظاهر و روان ظریف زنانه نقب بزند.


خواننده با خواندن تنها چند فصل از کتاب به این موضوع پی می‌­برد که «چشم از تو بر نمی‌­دارم» صرفاً یک تریلر سرگرم‌کننده نیست، بلکه در پی واکاوی تأثیر یک جنایت بر تمام افرادی است که مستقیم یا غیرمستقیم با آن دست به گریبانند، به طوری که وقتی شما واکنش و افکار کاراکترهای مختلف را در رابطه با نقششان با اتفاقی که برای دختر ربوده شده داستان، آنا، می­‌خوانید ناخودآگاه این سؤال را از خود می‌­پرسید که اگر به جای هر کدام از آن‌ها می­‌بودید چه می­‌کردید و چگونه با این فاجعه کنار می­‌آمدید؟


ترزا دریسکل همچنین باهوشمندی زیاد برخی داستان‌های فرعی و اسرار مگوی دیگر شخصیت‌های داستان را در لابه‌­لای پلات اصلی می‌­گنجاند تا ذهن خواننده را هرچه بیشتر با داستان خود درگیر کند و او را به سمت و سویی که خود در نظر دارد هدایت کند.


انتهای پیام/4028/


انتهای پیام/

ارسال نظر