عرفه؛ روز دعا و بندگی/ متن کامل دعای عرفه بههمراه ترجمه + صوت سید مهدی میرداماد
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، نهم ذیالحجه روزی است که امام حسین (ع) دعای عرفه را که سه رکن رستگاری یعنی معرفت و شناخت توحید، نبوت و امامت در آن مشهود است را از لسان مبارک خود صادر کردند. در این دعا بنده مؤمن با تکرار بندگی به درگاه خداوند متعال به معرفت و شناخت نبوت و امامت نیز میرسد. متن کامل دعای عرفه به همراه ترجمه آن را میخوانیم و به این دعا با صوت سید مهدی میرداماد گوش فرا میدهیم.
متن و ترجمه دعای عرفه:
اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَيْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ وَلا لِعَطائِهِ مانِعٌ وَلا كَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ واَتْقَنَ بِحِكْمَتِهِ الصَّنائِعَ لا تَخْفى عَلَيْهِ الطَّلايِـعُ وَلا تَضيعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ جازى كُلِّ صانِعٍ وَرائِشُ كُلِّ قانعٍ وَراحِمُ كُلِّ ضارِعٍ وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْكِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السّاطِعِ وَ هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ وَلِلْكُرُباتِ دافِعٌ وَلِلدَّرَجاتِ رافِعٌ،
خداى را سپاس كه براى حكمش برگردانندهاى، و براى بخشش بازدارندهاى و ساختۀ هیچ سازندهای مانند ساختۀ او نیست، و او سخاوتمند وسعت بخش است، انواع مخلوقات را پديد آورد، و ساختهها را با حكمتش محكم نمود، طليعهها بر او پوشيده نمىماند، و وديعهها نزد او ضايع نمىشود پاداشدهنده هر سازنده، و بىنيازكننده هر قناعتگر، و رحم كننده بر هر نالان، و فرو فرستنده سودها، و نازل كننده كتاب جامع با نور درخشان است، او شنونده دعاها، و دوركننده بلاها، و بالابرنده درجات،
وَلِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ فَلا اِلهَ غَيْرُهُ وَلا شَىْءَ يَعْدِلُهُ وَلَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ وَهُوَ السَّميعُ الْبَصيرُاللَّطيفُ الْخَبيرُ وَهُوَ عَلى كُلِّشَىْءٍ قَديرٌ اَللّهُمَّ اِنّى اَرْغَبُ إِلَيْكَ وَ اَشْهَدُ بِالرُّبُوبِيَّةِ لَكَ مُقِرّاً بِاَنَّكَ رَبّى وَ اِلَيْكَ مَرَدّى اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِكَ قَبْلَ اَنْ اَكُونَ شَيْئاً مَذْكُورا وَخَلَقْتَنى مِنَ التُّرابِ ثُمَّ اَسْكَنْتَنِى الاَْصْلابَ آمِناً لِرَيْبِ الْمَنُونِ وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنينَ،
و كوبنده گردنكشان است، پس معبودى جز او نيست، و چيزى با او برابرى نمىكند، و چيزى همانندش نيست، و اوست شنوا و بينا، و لطيف و آگاه، و بر هرچيز تواناست.
خدايا به سوى تو رغبت مینمايم، و به پروردگاری تو گواهى مىدهم، اقراركنندهام كه تو پروردگار من هستی، و بازگشت من به سوى تو است، وجودم را با نعمتت آغاز كردى پيش از آنكه موجودى قابل ذكر باشم، و مرا از خاک پديد آوردى، سپس در ميان صلبها جايم دادى، درحالى كه از حوادث زمانه و رفت و آمد روزگار و سالها،
فَلَمْ اَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ اِلى رَحِمٍ فى تَقادُمٍ مِنَ الاَْيّامِ الْماضِيَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِيَةِ لَمْ تُخْرِجْنى لِرَاْفَتِكَ بى وَلُطْفِكَ لى وَاِحْسانِكَ اِلَىَّ فى دَوْلَةِ اَئِمَّةِ الْكُفْرِ الَّذينَ نَقَضُوا عَهْدَكَ وَكَذَّبُوا رُسُلَكَ لكِنَّكَ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَلى مِنَ الْهُدَى الَّذى لَهُ يَسَّرْتَنى وَفيهِ اَنْشَاءْتَنى وَمِنْ قَبْلِ ذلِكَ رَؤُفْتَ بى بِجَميلِ صُنْعِكَ وَسَوابِـغِ نِعَمِكَ فابْتَدَعْتَ خَلْقى مِنْ مَنِىٍّ يُمْنى وَاَسْكَنْتَنى فى ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَيْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ،
ايمنى بخشيدى، همواره كوچ كننده بودم از صلبى به رحمى، درگذشته از ايام و قرنهاى پيشين، از باب رأفت و لطف و احسانى كه به من داشتى، مرا در حكومت پيشوايان كفر، آنان كه پيمانت را شكستند، و پيامبرانت را تكذيب كردند، به دنيا نياوردى، ولى زمانی به دنيا آوردى به خاطر آنچه در علمت برايم رقم خورده بود و آن عبارت بود از هدايتى كه مرا براى پذيرفتن آن آماده ساختى، و در عرصهگاهش نشود و نمايم دادى، و پيش از آن هم با رفتار زيبايت، و نعمت هاى كاملت بر من مهر ورزيدى، در نتيجه وجودم را پديدآوردى از نطفه ريخته شده و در تاريكیهاى سهگانه ميان گوشت و خون و پوست جايم دادى،
لَمْ تُشْهِدْنى خَلْقى وَلَمْ تَجْعَلْ اِلَىَّ شَيْئاً مِنْ اَمْرى ثُمَّ اَخْرَجْتَنى لِلَّذى سَبَقَ لى مِنَ الْهُدى اِلَى الدُّنْيا تآمّاً سَوِيّاً وَحَفِظْتَنى فِى الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِيّاً وَرَزَقْتَنى مِنَ الْغِذآءِ لَبَناً مَرِيّاً وَعَطَفْتَ عَلَىَّ قُلُوبَ الْحَواضِنِ وَكَفَّلْتَنى الاُْمَّهاتِ الرَّواحِمَ وَكَلاَْتَنى مِنْ طَوارِقِ الْجآنِّ وَسَلَّمْتَنى مِنَ الزِّيادَةِ وَالنُّقْصانِ فَتَعالَيْتَ يا رَحيمُ يا رَحْمنُ حتّى اِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْكَلامِ،
و مرا در آفرينش وجودم گواه نگرفتى، و چيزى از كار خلقتم را به من واگذار ننمودى، سپس براى آنچه در علمت از هدايتم گذشته بود مرا كامل ميانه به دنيا آوردى، و در حال كودكى و خردسالى در ميان گهواره محافظت نمودى، و از بين غذاها شير گوارا نصيبم كردى، و دل دايهها را بر من مهربان نمودى، و مادران پرمهر را به پرستارىام گماشتى، و از آسيبهاى پريان نگهدارى فرمودى، و از زيادى و كمى سالمم داشتى، پس تو برترى اى مهربان، اى بخشنده، تا آنگاه كه آغاز به سخن كردم.
اَتْمَمْتَ عَلَىَّ سَوابغَ الاِْ نْعامِ وَ رَبَّيْتَنى زايِداً فى كُلِّ عامٍ حَتّى إ ذَا اكْتَمَلَتْ فِطْرَتى وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتى اَوْجَبْتَ عَلَىَّ حُجَتَّكَ بِاَنْ اَلْهَمْتَنى مَعْرِفَتَكَ وَرَوَّعْتَنى بِعَجائِبِ حِكْمَتِكَ وَاَيْقَظْتَنى لِما ذَرَاْتَ فى سَمآئِكَ وَ اَرْضِكَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِكَ وَنَبَّهْتَنى لِشُكْرِكَ وَذِكْرِكَ وَاَوجَبْتَ عَلَىَّ طاعَتَكَ وَعِبادَتَكَ وَفَهَّمْتَنى ما جاَّءَتْ بِهِ رُسُلُكَ وَيَسَّرْتَ لى تَقَبُّلَ مَرْضاتِكَ وَمَنَنْتَ عَلَىَّ فى جَميعِ ذلِكَ بِعَونِكَ وَلُطْفِكَ ثُمَّ اِذْ خَلَقْتَنى مِنْ خَيْرِ الثَّرى،
نعمتهاى كاملت را بر من تمام كردى، و مرا در هر سال با افزودهشدن به وجودم پرورش دادى، تا آفرينشم كامل شد، و تاب و توانم معتدل گشت، حجّت را بر من واجب نمودى، چنان كه معرفتت را به من الهام فرمودی و با شگفتیهاى حكمتت به هراسم افكندى، و به آنچه در آسمان و زمينت از پديدههاى خلقت پديد آوردى بيدارم نمودى، به سپاسگذارى و يادت آگاهیام دادى، و طاعت و عبادتت را بر من واجب نمودى، و آنچه را پيامبرانت آوردند به من فهماندى، و پذيرفتن خشنودىات را بر من آسان كردى، و در تمام اين امور به يارى و لطفت بر من منّت نهادى، سپس وقتى كه مرا از بهترين خاک آفريدى،
لَمْ تَرْضَ لى يا اِلهى نِعْمَةً دُونَ اُخرى وَرَزَقْتَنى مِنْ اَنواعِ الْمَعاشِ وَصُنُوفِ الرِّياشِ بِمَنِّكَ الْعَظيمِ الاَْعْظَمِ عَلَىَّ وَاِحْسانِكَ الْقَديمِ اِلَىَّ حَتّى اِذا اَتْمَمْتَ عَلَىَّ جَميعَ النِّعَمِ وَصَرَفْتَ عَنّى كُلَّ النِّقَمِ لَمْ يَمْنَعْكَ جَهْلى وَجُرْاءَتى عَلَيْكَ اَنْ دَلَلْتَنى اِلى ما يُقَرِّبُنى اِلَيْكَ وَوَفَّقْتَنى لِما يُزْلِفُنى لَدَيْكَ فَاِنْ دَعَوْتُكَ اَجَبْتَنى وَاِنْ سَئَلْتُكَ اَعْطَيْتَنى وَاِنْ اَطَعْتُكَ شَكَرْتَنى وَاِنْ شَكَرْتُكَ زِدْتَنى،
برايم نپسنديدى اى معبود من نعمتی را بدون نعمتى ديگر، و از انواع وسايل زندگى، و اقسام بهرهها نصيب من فرمودى، و اين بخاطر نعمت بخشی بزرگ و بزرگتر و احسان ديرينهات بر من بود، تا جايى كه همه نعمتها را بر من كامل نمودى، و تمام بلاها را از من بازگرداندى، نادانى و گستاخی ام بر تو، بازت نداشت، از اين كه مرا به آنچه به تو نزديك مى كند راهنمايى كردى، و به آنچه مرا به پيشگاهت مقرّب مى نمايد توفيق دادى، پس اگر بخوانمت، اجابتم نمايى، و اگر از تو درخواست نمايم، عطايم كنى، و اگر اطاعتت كنم قدردانى فرمايى، و اگر به شكرت برخيزم بر نعمتم بيافزايى،
كُلُّ ذلِكَ اِكْمالٌ لاَِنْعُمِكَ عَلَىَّ وَاِحْسانِكَ اِلَىَّ فَسُبْحانَكَ سُبْحانَكَ مِنْ مُبْدِئٍ مُعيدٍ حَميدٍ مَجيدٍ تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُكَ وَعَظُمَتْ الاَّؤُكَ فَأَىَُّ نِعَمِكَ ي ا اِلهى اُحْصى عَدَداً وَذِكْراً أمْْ اَىُّ عَطـاياكَ أقُومُ بِها شُكْراً وَهِىَ يا رَبِّ اَكْثَرُ مِنْ اَنْ يُحْصِيَهَا الْعآدّوُنَ أوْ يَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ ثُمَّ ما صَرَفْتَ وَدَرَأْتَ عَنّى اَللّهُمَّ مِنَ الضُرِّ وَالضَّرّآءِ أكْثَرُ مِمّا ظَهَرَ لى مِنَ الْعافِيَةِ وَالسَّرّآءِ وَاَنـَا اَشْهَدُ يا اِلهى بِحَقيقَةِ ايمانى،
همه اينها كامل كردن نعمت هايت بر من و احسانت به سوی من است، پس منزّهى تو، منزّهى تو، كه آفريننده اى، و بازگرداننده اى، و ستوده اى و بزرگوارى، نام هايت مقدس است، و نعمت هايت بزرگ، خدايا كداميک از نعمتهايت را به شماره آورم و ياد كنم، يا براى كدميك از عطاهايت به سپاسگذارى برخيزم درحالى كه پروردگارا، بيش از آن است كه شماره گران برشمارند، يا اينكه ياد دارندگان در دانش به آنها برسند، آنگاه اى خدا، آنچه از بدحالى و پريشانی از من بازگرداندى و دور كردى، از آنچه از سلامتى كامل و خوشحالى برايم نمايان شد، بيشتر است، معبودا، من گواهی مى دهم به حقيقت ايمانم،
وَعَقْدِ عَزَماتِ يَقينى وَخالِصِ صَريحِ تَوْحيدى وَباطِنِ مَكْنُونِ ضَميرى وَعَلائِقِ مَجارى نُورِ بَصَرى وَاَساريرِ صَفْحَةِ جَبينى وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسى وَخَذاريفِ مارِنِ عِرْنينى وَمَسارِبِ سِماخِ سَمْعى وَما ضُمَّتْ وَاَطْبَقَتْ عَلَيْهِ شَفَتاىَ وَحَرَكاتِ لَفْظِ لِسانى وَمَغْرَزِ حَنَكِ فَمى وَفَكّى،
و باور تصميمات يقينم، و يكتاپرستى بى شائبه صريحم و درون پوشيده نهادم، و آويزه هاى راه هاى نور چششم، و چين هاى صفحه پيشانى ام، و روزنه هاى راه هاى نفسم، و پرّه هاى نرمه تيغه بينى ام، و حفره هاى پرده شنوايى ام، و آنچه كه ضميمه شده و بر ان بر هم نهاده دو لبم، و حركتهاى سخن زبانم، و جاى فرورفتگى سقف دهان و آرواره ام، و محل روييدن دندانهايم،
وَمَنابِتِ اَضْراسى وَمَساغِ مَطْعَمى وَمَشْرَبى وَحِمالَةِ اُمِّ رَاءْسى وَبُلُوعِ فارِغِ حَباَّئِلِ عُنُقى وَمَا اشْتَمَلَ عَليْهِ تامُورُ صَدْرى وَحمائِلِ حَبْلِ وَتينى وَنِياطِ حِجابِ قَلْبى وَاءَفْلاذِ حَواشى كَبِدى وَما حَوَتْهُ شَراسيفُ اَضْلاعى وَحِقاقُ مَفاصِلى وَقَبضُ عَوامِلى وَاَطرافُِ اَنامِلى وَلَحْمى وَدَمى وَشَعْرى وَبَشَرى وَعَصَبى وَقَصَبى وَعِظامى وَمُخّى وَعُرُوقى وَجَميعُِ جَوارِحى وَمَا انْتَسَجَ عَلى ذلِكَ اَيّامَ رِضاعى وَما اَقلَّتِ الاَْرْضُ مِنّى وَنَوْمى وَيَقَظَتى وَسُكُونى وَحَرَكاتِ رُكُوعى وَسُجُودى ،
و جاى گوارايى خوراك و آشاميدنى ام، و بار بر مغز سرم و رسايى رگهايى طولانى گردنم، و آنچه را قفسه سينه ام در برگرفته، و بندهای پى شاهرگم، و آويخته هاى پرده دلم، و قطعات كناره هاى كبدم، و آنچه را در برگرفته غضروف های دنده هايم، و جايگاه هاى مفاصلم، و پيوستگى پاهايم، و اطراف انگشتانم، و گوشتم، و خونم، و مويم، و پوستم، و عصبم، و نايم، و استخوانم، و مغزم، و رگهايم و تمام اعضايم، و آنچه در ايام شيرخوارگى بر آنها بافته شد، و آنچه زمين از سنگينى من برداشته، و خوابم و بيدارى ام و سكونم، و حركات ركوع و سجودم،
اَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَى الاَْعصارِ وَالاَْحْقابِ لَوْ عُمِّرْتُها اَنْ أُؤَدِّىَ شُكْرَ واحِدَةٍ مِنْ أَنْعُمِكَ مَا اسْتَطَعْتُ ذلِكَ اِلاّ بِمَنِّكَ الْمُوجَبِ عَلَىَّ بِهِ شُكْرُكَ اَبَداً جَديداً وَثَنآءً طارِفاً عَتيداً اَجَلْ وَلوْ حَرَصْتُ اَنـَا وَالْعآدُّونَ مِنْ اَنامِكَ أَنْ نُحْصِىَ مَدى اِنْعامِكَ سالِفِهِ وَ انِفِهِ ما حَصَرْناهُ عَدَداً وَلا اَحْصَيناهُ اَمَداًهَيْهاتَ إنّى ذلِكَ وَاَنْتَ الْمُخْبِرُ فى كِتابِكَ النّاطِقِ،
خلاصه با تمام اين امور گواهى مىدهم بر اينكه اگر به حركت مى آمدم و طول روزگاران، و زمانهاى بس دراز مىكوشيدم، بر فرض كه آن همه زمان را عمر مى كردم، كه شكر يكى از نعمت هايت را بجا آورم نخواهم توانست، جز با منتّت كه به سبب آن شكرت بر من واجب می شود، شكرى دايم و نو، و ثنايى تازه و فراهم.
آری اگر من و همه شمارش گران از آفريدگانت، حرص ورزيم كه نهايت نعمت هايت، از نعمت هاى سابقه دار و بى سابقه ات را برشماريم، هرگز نمىتوانيم به شماره آوريم، و نه اندازه آن را حصا كنيم، چه دور است چنين چيزى چگونه ممكن است؟ و حال آنكه تو در كتاب گويايت،
وَالنَّبَاءِ الصّادِقِ وَاِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ الله لا تُحْصُوها صَدَقَ كِتابُكَ اْللّهُمَّ وَاِنْبآؤُكَ وَبَلَّغَتْ اَنْبِيآؤُكَ وَرُسُلُكَ ما اَنْزَلْتَ عَلَيْهِمْ مِنْ وَحْيِكَ وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دينِكَ غَيْرَ أَنّى يا اِلهى اَشْهَدُ بِجَُهْدى وَجِدّى وَمَبْلَغِ طاعَتى وَوُسْعى وَ أَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً اَلْحَمْدُ لله الَّذى لَمْ يَتَّخِذْ وَلَداً فَيَكُونَ مَوْرُوثاً وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَريكٌ فى مُلْكِهِ فَيُضآدَُّهُ فيَما ابْتَدَعَ،
و خبر صادقانه ات اعلام كردهاى: اگر نعمتهاى خدا را برشماريد، قدرت شمارش آن را نداريد.
خدايا كتابت راست گفته، و اخبارت صادقانه است، و پيامبرانت و رسولانت به مردم رساندند، آنچه را از وحيت بر آنان نازل كردى.
و براى آنان و به وسيله آنان از دينت شريعت ساختى، معبودا من گواهى میدهم به تلاش و كوششم، و به قدر رسايى طاعت و ظرفيتم، و از باب ايمان و يقين میگويم: سپاس خداى را كه فرزندى نگرفته، تا از او ارث برند، و براى او در فرمانروايى اش شريكى نبوده تا با او در آنچه پديد آورده مخالفت كند،
وَلا وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ فَيُرْفِدَهُ فيما صَنَعَ فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ لَوْ كانَ فيهِما الِهَةٌ اِلا الله لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتا سُبْحانَ الله الْواحِدِ الاَْحَدِ الصَّمَدِ الَّذى لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ اَلْحَمْدُ لله حَمْداً يُعادِلُ حَمْدَ مَلاَّئِكَتِهِ الْمُقَرَّبينَ وَاَنْبِي آئِهِ الْمُرْسَلينَ وَصَلَّى الله عَلى خِيَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِيّينَ وَآلِهِ الطَّيـِبـيـنَ الطـّاهـِريـنَ الْمـُخـلَصـيـنَ وَسـَلَّمَ
و سرپرستى از خوارى برايش نبوده، تا او را در آنچه ساخته يارى دهد، پس منزّه است او، منزّه است او، اگر در آسمان و زمين معبودهايى جز خدا بود، هر آينه هر دو تباه مى شدند و متلاشى میگشتند، منزّه است خداى يگانه يكتا، و بى نياز، كه نزاده، و زاده نشده و احدى همتايش نبوده است.
سپاس خداى را، سپاسى كه برابرى كند با سپاس فرشتگان مقرّب، و انبيای مرسلش را، و درود و سلام خدا بر بهترين برگزيده از خلقش محمّد خاتم پيامبران، و اهل بيت پاك و پاكيزه و ناب گشته او باد.
آنگاه آن حضرت، شروع به درخواست از خدا كرد، و در دعا اهتمام ورزيد، و درحالى كه اشك از ديده هاى مباركش جارى بود، دعا را به اين صورت ادامه داد:
اَللّهُمَّ اجْعَلْنى اَخْشاكَ كَانّى أَراكَ وَاَسْعِدْنى بِتَقويكَ وَلا تُشْقِنى بِمَعْصِيَتِكَ وَخِرْلى فى قَضآئِكَ وَبارِكْ لى فى قَدَرِكَ حَتّى لا احِبَّ تَعْجيلَ ما اَخَّرْتَ وَلا تَاْخيرَ ما عَجَّلْتَ اَللّهُمَّ اجْعَلْ غِناىَ فى نَفْسى وَالْيَقينَ فى قَلْبى وَالاِْخْلاصَ فى عَمَلى وَالنُّورَ فى بَصَرى وَالْبَصيرَةَ فى دينى وَمَتِّعْنى بِجَوارِحى وَاجْعَلْ سَمْعى وَبَصَرى اَلْوارِثَيْنِ مِنّى وَانْصُرْنى عَلى مَنْ ظَلَمَنى وَاَرِنى فيهِ ثارى وَمَـارِبى وَاَقِرَّ بِذلِكَ عَيْنى اَللَّهُمَّ اكْشِفْ كُرْبَتى وَاسْتُرْ عَوْرَتى وَاْغْفِرْ لى خَطيَّئَتى وَاخْسَاءْ شَيْطانى وَفُكَّ رِهانى،
خدايا چنانم كن كه از تو بترسم گويا كه تو را میبینم، و با پرهيزگارى مرا خوشبختگردان، و به نافرمانىات بدبختم مكن، و خير در قضايت را برايم اختيار كن، و به من در تقديرت بركت ده، تا تعجيل آنچه را تو به تأخير انداختى نخواهم، و تأخير آنچه را تو پيش انداختى ميل نكنم.
خدايا قرار ده، بى نيازى را در ذاتم، و يقين را در دلم، و اخلاص را در عملم، و نور را در ديدهام، و بصيرت را در دينم و مرا به اعضايم بهره مند كن، و گوش و چشمم را دو وارث من گردان، و مرا بر آن كه به من ستم روا داشته پيروز فرما، و در رابطه با او انتقام و هدفم را نشانم ده، و چشمم را بدين سبب روشن گردان.
خدايا گرفتارىام را برطرف كن، و زشتىام را بپوشان، و خطايم را بيامرز و شيطانم را بران و دينم را ادا كن،
وَاْجَعْلْ لى يا اِلهى الدَّرَجَةَ الْعُلْيا فِى الاْ خِرَهِ وَالاُْوْلى اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى سَمیعاً بَصیراً وَلَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنى فَجَعَلْتَنى خَلْقاً سَوِیّاً رَحْمَهً بى وَقَدْ کُنْتَ عَنْ خَلْقى غَنِیّاً رَبِّ بِما بَرَاءْتَنْى فَعَدَّلْتَ فِطْرَتى رَبِّ بِما اَنْشَاءْتَنى فَاَحْسَنْتَ صُورَتى رَبِّ بِما اَحْسَنْتَ اِلَىَّ وَفى نَفْسى عافَیْتَنى رَبِّ بِما کَلاَْتَنى وَوَفَّقْتَنى رَبِّ بِما اَنـَعْمَتَ عَلَىَّ فَهَدَیْتَنى رَبِّ بِما اَوْلَیْتَنى وَمِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَعْطَیْتَنى رَبِّ بِما اَطْعَمْتَنى وَسَقَیْتَنى رَبِّ بِما اَغْنَیْتَنى وَاَقْنَیْتَنى رَبِّ بِما اَعَنْتَنى وَاَعْزَزْتَنى،
و برايم معبودا در آخرت و دنيا درجه اى برتر قرار ده، خدايا تو را سپاس، مرا آفريدى، و شنوا و بينا قرار دادى، و تو را سپاس كه مرا پديدآوردى، و از روى رحمت، آفريدهای متناسب قرار دادى، درحالیكه از آفرينش من بینياز بودى، پروردگارا به اينكه مرا پديدآوردى.
پس در خلقتم تناسب نهادى، پروردگارا به اينكه آفرينشم را آغاز نمودى، و صورتم را نيكو نمودى، پروردگارا به اينكه به من احسان كردى و در خويشتنم عافيت نهادى، پروردگارا به اينكه محافظتم نمودی و موّفقم داشتى، پروردگارا به اينكه بر من نعمت بخشيدى و راهنمايىام نمودى، پروردگارا به اينكه سزاوار احسانم كردى، و از هر خيری عطايم كردى، پروردگارا به اينكه مرا خوراندى و نوشاندى، پروردگارا به اينكه بی نيازم ساختى و اندوختهام بخشيدى، پروردگارا به اينكه ياریام نمودى و عزّتم بخشيدى،
رَبِّ بِما اَلْبَسْتَنى مِنْ سِتْرِکَ الصّافى وَیَسَّرْتَ لى مِنْ صُنْعِکَ الْکافى صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ وَاَعِنّى عَلى بَواَّئِقِ الدُّهُورِ وَصُرُوفِ اللَّیالى وَالاَْیّامِ وَنَجِّنى مِنْ اَهْوالِ الدُّنْیا وَکُرُباتِ الاْ خِرَهِوَاکْفِنى شَرَّ ما یَعْمَلُ الظّالِمُونَ فِى الاَْرْضِ اَللّهُمَّ ما اَخافُ فَاکْفِنى وَما اَحْذَرُ فَقِنى وَفى نَفْسى وَدینى فَاحْرُسْنى وَفى سَفَرى فَاحْفَظْنى وَفى اَهْلى وَمالى فَاخْلُفْنى وَفیما رَزَقْتَنى فَبارِکْ لى وَفى نَفْسى فَذَلِّلْنى وَفى اَعْیُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنى وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ فَسَلِّمْنى وَبِذُنُوبى فَلا تَفْضَحْنى وَبِسَریرَتى فَلا تُخْزِنى وَبِعَمَلى فَلا تَبْتَلِنى وَنِعَمَکَ فَلا تَسْلُبْنى وَاِلى غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنى.
اِلهى اِلى مَنْ تَکِلُنى؟
پروردگارا به اينكه به من پوشاندى، از پوشش با صفايت و بر من آسان نمودى، از رفتار كفايت كنندهات، بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و مرا بر بلاهاى روزگار، و حوادث شبها و روزها يارى ده، و از هراسهاى دنيا، و گرفتاریهاى آخرت نجات ده، و مرا از شرّ آنچه ستمگران در زمين انجام میدهند كفايت كن، خدايا از آنچه مىترسم مرا بس باش و از آنچه حذر میكنم نگهدارى كن، و در نفسم و دينم از من نگهبانى فرما و مرا در سفرم نگهدار، و در خاندان و مالم جانشين باش، و مرا در آنچه نصيبم فرمودى بركت ده، و در نزد خويش خوارم ساز، و در ديدگان مردم بزرگم كن، و از شرّ جن و انس سالمم بدار و به گناهانم رسوايم مساز، و به باطنم سبكم منما، و به عملم دچارم مكن، و مرا از نعمتايت محروم مفرما، و به غير خود واگذارم مكن. خدايا، مرا به كه واگذار میكنى؟
اِلى قَریبٍ فَیَقْطَعُنى اَمْ اِلى بَعیدٍ فَیَتَجَهَّمُنى اَمْ اِلَى الْمُسْتَضْعَفینَ لى وَاَنْتَ رَبّى وَمَلیکُ اَمْرى اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتى وَبُعْدَ دارى وَهَوانى عَلى مَنْ مَلَّکْتَهُ اَمْرى اِلهى فَلا تُحْلِلْ عَلَىَّ غَضَبَکَ فَاِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَىَّ فَلا اُبالى سُبْحانَکَ غَیْرَ اَنَّ عافِیَتَکَ اَوْسَعُ لى فَاَسْئَلُکَ یا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذى اَشْرَقَتْ لَهُ الاَْرْضُ وَ السَّمواتُ وَکُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ.
به نزديك تا با من به دشمنى برخيزد، يا به بيگانه تا با من با ترش رويى برخورد كند يا به آنان كه خوارم میشمرند؟ ، و حال اينكه تو خداى من، و زمامدار كار منى. من به تو شكايت میكنم، از غربتم، و دوری خانه آخرتم، و سبكی ام نزد كسیكه اختيار كارم را به او دادى.
خدايا غضبت را بر من فرود نياور، اگر در مقام خشم كردن بر من نباشى، از غير تو باك ندارم، منزّهى تو، جز اينكه عافيتت بر من گسترده تر است، از تو درخواست میكنم پروردگارا به نور جمالت، كه زمين و آسمان ها به آن روشن گشت، و تاريكي ها به آن برطرف شد،
انتهای پیام/