صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۱۲ - ۱۳ خرداد ۱۳۹۸
حجت‌الاسلام پارسانیا:

«اسلام خلافت» به عصبیت تفسیر دینی بخشید

عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی معتقد است که اسلام خلافت به عصبیت تفسیر دینی داد.
کد خبر : 385831

به گزارش خبرنگار حوزه آیین و اندیشه گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، پانزدهمین برنامه «ضیافت» شامگاه یکشنبه از شبکه چهار سیما روی آنتن رفت. موضوع این برنامه «قرآن و اندیشه اجتماعی مسلمانان» بود که با اجرا و سردبیری مالک شجاعی، عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و با حضور مجدد حجت‌الاسلام حمید پارسانیا عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و استاد حوزه و دانشگاه برگزار شد.


حجت‌الاسلام پارسانیا در ادامه بحثی که در برنامه گذشته به آن پرداخته بود و عصر اندیشه اجتماعی مسلمانان را به سه دوره عصر نزول قرآن، عصر نزول تا مواجهه اسلام با دنیای جدید و عصر بعد از مواجهه جهان اسلام با دنیای مدرن تقسیم‌بندی کرد، درباره مواجهه جامعه اسلامی با دنیای جدید گفت: مرجعیت قرآن در حوزه فرهنگ اسلامی را از دوره دوم به بعد داریم؛ در این دوره، جریان‌های متکثری در حوزه اندیشه اجتماعی به وجود می‌آید که بخش قابل توجهی از این‌ها ریشه در حوزه فرهنگی قبل از اسلام دارد که از فرهنگ اسلامی پوشش می‌گیرند و به دلیل اقتداری که اسلام در حوزه فرهنگ پیدا کرده است، نمی‌توانند عریان عمل کنند. بستر بسیاری از جریان‌هایی که در جهان اسلام در سده‌های بعدی رخ می‌دهد ریشه در سده اول دارد و آنچه در سده اول رخ می‌دهد حاصل احقاد [کینه‌های] «بدریه» و «حنینیه» است؛ یعنی عصبیت به صورتی می‌خواهد برگردد. به قول حضرت امیر دین به اسارت گرفته می‌شود اما دین در فرهنگ باقی است، که این ویژگی این دوران است.



بازگشت عصبیت و به قدرت رسیدن آن، سبب پدید آمدن اسلام خلافت بود



وی بیان کرد: اما در دوران مدرن بخشی از ذهنیت جهان اسلام از حمایتی غیر از حمایت جاهلیت اولی، بلکه حمایت جاهلیت اُخری و ثانویه بهره می‌برد. پدیده جدیدی در جهان بشری رخ داده و یک بحث دیگری است. اندیشه‌های مدرن وارد می‌شود و در واقع، اندیشه‌های قبل بیشتر شکل اساطیری یا همان شرک داشت و باطن اسطوره، این حجاب نفس انسانی بود که عالم را در بر گرفته بود و به دنبال او این خداوندگان متعدد و متکثر بروز پیدا می‌کنند اما انسان هنوز هویت خودش را دنیوی محض تفسیر نمی‌کرد؛ اما در جهان مدرن آن بت بزرگ عریان شده و هیچ پوشش دینی و آسمانی نمی‌گیرد.


پارسانیا عنوان کرد: این حوزه از اندیشه هم وارد جهان اسلام شده و تعاملی بین این قسمت رخ می‌دهد. این یک تفاوت جدی با اقتدار جهانی است که همه ساختارهای جهانی را شکل داده و بسته است. یعنی همه سازوکارهای نظام جهانی یعنی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را به وجود آورده. در جلسه گذشته اشاره کردیم که مقاومتی که در برابر جریان وحیانی می‌شد نتیجه عصبیت تاریخی و بومی و مختص همین منطقه بود؛ اما این بار جریانی که درونی نیست و با یک تهاجم بیرونی و هیمنه و هژمونی جهانی که نه‌تنها جهان اسلام بلکه همه فرهنگ‌ها را متأثر از خودش ساخته روبه‌رو هستیم.


وی گفت: این اندیشه و جریان، همه فرهنگ‌های دیگر را ماده خام برای حضور خود کرده و قاعدتاً می‌خواهد به جهان اسلام نیز فشار بیاورد، اما قدرت مقاومت اسلام بوده که دیگری آن فرهنگ، اسلام شده است. یعنی خودشان متوجه این مسئله شده‌اند گرچه در ابتدا نمی‌خواستند به این مسئله اذعان داشته باشند، بحث جنگ تمدن‌ها یا گفتگوی تمدن‌ها را مطرح کردند اما چه مقدار بقیه تمدن‌ها، دیگری شدند؟ در حالی که هنوز کمتر از دو دهه از طرح این مسائل نگذشته که همه تمدن‌های دیگر از صحنه گفتگو خارج شدند اما اسلام ظرفیت این مواجهه را دارد که البته این مواجهه جهانی است یعنی همانطور که در ذهنیت جهان اسلام حضور به هم رساندند، از این سوی هم به دلایلی جهان اسلام هم در جوامع غربی حضور پیدا کرده و به شکلی مرزها برداشته شده است.


عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی در پاسخ به اینکه جهان اسلام و مسلمانان در دوره دوم فرهنگی و قبل از مواجهه با دوره جدید و چه مقدار در دوره متأخر، چقدر از قرآن بهره گرفتند، گفت: آسیب بازگشت عصبیت و به قدرت رسیدن آن، سبب پدید آمدن اسلام خلافت بود. اسلام خلافت در ذیل مفاهیم دینی و اسلامی، خودش را توجیه می کرد. یعنی در واقع به عصبیت یک تفسیر دینی می‌داد همانطور که پیش از اسلام به عصبیت یک تفسیر اسطوره‌ای از طریق بت‌ها می‌داد، اما در شرایط فعلی که آن جاهلیت اولی رفته است و در دوران جاهلیت نوین، در شرایطی احتمال این «بازگشت» وجود دارد؛ اگر اقتدار فرهنگی جهان اسلام جلوه کند، این حضور عریان نخواهد شد و پوشش خواهد گرفت. پوشش گرفتن عصبیت اولی در ذیل اسلام خلافت و مفاهیم اسلامی یک نوع عصبیت به ظاهر دینی را اظهار می‌کرد اما پوشش گرفتن مفاهیم مدرن، دینی سکولار به دنبال خواهد داشت. الزاماً ضددین نیست اما دقیقاً همان کاری که جهان مدرن با مسیحیت کرد با اسلام می‌کند.



مقاومتی که در برابر جریان وحیانی می‌شد، نتیجه عصبیت تاریخی و بومی و مختص همین منطقه بود



پارسانیا در ادامه گفت: البته در اینجا مباحث سکولار عیان و پنهان پیش می‌آید و دانشمندان غربی متوجه می‌شوند که برخلاف دستیابی به سکولار عریان، بازگشتی شکل گرفت که حال باید برای آن تفسیری سکولار ارائه می‌کردند و به این نتیجه رسیده‌اند که در ضمن، علم و سیاستی که سکولار است برای بقایش نیاز دارد  در فرهنگ عمومی دین را به صورت فرهنگی تبلیغ کند تا انسجام اجتماعی تداوم پیدا کند که به نوعی تأییدکننده استدلال ابوعلی سینا در بیان دلیل لزوم نبوت و دین است گرچه جامعه‌شناس غربی (برگر دوم) از داشتن چنین مقدماتی برای فهم چنین مفاهیمی محروم است. به هر حال آمدن ذهنیت مدرن از طریق نظام آکادمیک رسمی علمی در جهان سوم، شبیه آمدن عصبیت در صدر اسلام است که به نوعی تحریف منجر شده است.


عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی درباره تفاوت دو واژه سکولاریسم و سکولاریزایسون سخن گفت و خاطرنشان کرد: از اولین موارد در مباحثه کربن و علامه طباطبایی مطرح شد. علامه طباطبایی سکولاریزاسیون را به آنچه پس از رحلت پیامبر اتفاق افتاد تعبیر می‌کند و سکولاریسم را به آنچه در جهان مدرن و پس از تحقق اندیشه سکولار به وقوع پیوست؛ حالا اگر دین بخواهد باشد باید تفسیر سکولار بگیرد، و نتیجه این می‌شود که اقتدارها دیگر قدرت قبیله بومی نیست بلکه قدرت قبیله جهانی است که مسلط شده و کاری شبیه مارکتینگ است که نیاز به همه تاریخ دارد و کاری شبیه به صنعت فرهنگ را با دین انجام می‌دهد تا مخاطب داشته باشد.


پارسانیا در همین‌باره افزود: این حرف را هابرماس می‌خواست تئوریزه کند و آن را در تالار فردوسی دانشگاه تهران مطرح کرد که دین می‌تواند برگردد به شرط اینکه مرجعیت علم حفظ شود که سخن خیلی حساب‌شده‌ای بود. «ساینس» همان عقلانیت ابزاری است که در حال برنامه‌ریزی برای خودش است و این به این معنی است که دین در این چارچوب حتی در درون خودش، داعیه قدسیت نداشته باشد و در ذیل عقل عرفی هویت پیدا کند.


این استاد حوزه و دانشگاه درباره تجربه ابن‌خلدون به عنوان پیشگام در اندیشه اجتماعی قرآنی گفت: «جورج ریتزر» ابن‌خلدون را پیشگام جامعه‌شناسی مدرن در جهان اسلام می‌داند و اگر قرار باشد کسی را به عنوان پیشگام پیدا کنیم، در ابن‌خلدون شباهت‌هایی دیده می‌شود اما به نظر می‌رسد که او در زمینه‌ای متعلق به جهان اسلام می‌اندیشیده و عناصر اصلی علوم اجتماعی مدرن در او وجود ندارد. ابن‌‌خلدون به دنبال سنت‌الله و عادت‌الله با یک بستر اشعری است که خیلی زیاد از قرآن متأثر است همانند اسلام خلافت و سعی می‌کند همان را هم تئوریزه کند که ادامه همان عارضه‌ای است که در سده اول رخ داد.


عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی اظهار کرد: در سده اول هجری، جریان عثمانیه یا مذهب عثمانی پدید می‌آید که امروز وجود ندارد و ما اهل حدیث را می‌شناسیم که شکل تعدیل‌شده آنها هستند. آنها از خلیفه چهارم بدگویی می‌کردند اما به قداست خلیفه سوم بیش از دو خلیفه اول و دوم معتقد بودند. آنها جای خود را با تعدیل‌هایی به اهل حدیث دادند که یکی از کارهایی که می‌کردند ثبت حدیث بود که هر کتابتی را که از خلیفه اول تا سوم وجود داشت به اسم ثبت سنت کنار گذاشتند و به همین دلیل به اهل سنت هم مشهور شدند که این مفهوم در طول تاریخ تطوراتی پیدا کرد. ویژگی دیگرشان قداست بخشیدن به چهار خلیفه بود. اما ویژگی‌هایی نظیر قول به جبر، منع از تفکر و تدبر از جمله میراث باقی مانده از عثمانیه در آنها بود که این هسته سختی که در عثمانیه شکل گرفته بود، ریشه در عصبیت قبل از اسلام داشت یعنی همان جریانی که در طول 23 سال حضور پیامبر 21 سال مقاومت کرد که حتی خداوند می‌فرمایند اینها ایمان نیاوردند بلکه اسلام آوردند.


وی افزود: این عصبیت که با احقاد بدریه و حنینیه عجین بود، نتوانست اسلام و مفاهیم اسلام را از عرصه فرهنگ به زیر بکشد، لذا خود را در ذیل پوشش این مفاهیم مطرح کرد و از این مفاهیم کمک گرفت تا خود را تحکیم کند و اهل بیت (ع) تلاش کردند مشروعیت بخشیدن به آن را در جامعه اسلامی زیر سؤال ببرند؛ اما بالاخره برای اینکه اقتدار و وحدت جامعه اسلامی در برابر عوامل و تهاجم بیرونی حفظ شوند حتی برای سربازان اموی دعا هم می‌کنند. در هر حال اسلام خلافت شکل می‌گیرد و تداوم پیدا می‌کند. گرچه امویان دوست داشتند که پا را از اهل حدیث و عثمانیه‌ای‌ها فراتر بگذارند و این که به نام خلیفه جانشین پیامبر فرزندش را شهید کنند راضیشان نمی‌کرد بلکه دوست داشتند عریان‌تر عمل کنند اما فرهنگ این اجازه را به آنها نمی‌داد.



قرآن در تاریخ اندیشه اجتماعی جهان اسلام اثر‌گذار بوده است



پارسانیا سپس به اشاعره و بعد، تأثیر ادبیات غزالی و فخر رازی بر ابن‌خلدون، شباهت‌های تفکر او با پوزیتیویسم و تفاوتش با جامعه‌شناسان مدرن سخن گفت و پس از آن در مورد مفهوم انحطاط جهان اسلام که برخی از متفکران اجتماعی جهان اسلام آن را مطرح کردند و اینکه چقدر از اندیشه‌های قرآنی برای کمک به این منظور کاربرد دارد، گفت: قرآن در تاریخ اندیشه اجتماعی جهان اسلام اثر‌گذار بوده است. همانند مفاهیمی که ابن‌خلدون تحت تأثیر قرآن استفاده کرده که در واقع یک توحید افعالی با قرائت اشعری است که مورد اعتراض فیلسوفان و عرفا قرار می‌گیرد چون توحید ذاتی را خدشه‌دار می‌کند. یعنی احساس می‌شود که آن قدر که کار به مخلوقات نسبت داده می‌شود به خداوند نسبت داده نمی‌شود. قرآن همان طور که به دلیل تحریفات معنوی که در آن شد و عصبیت مفاهیم خودش را در ذیل مفاهیم آن پوشش داد، جریان‌های دیگری را هم در جهان اسلام ایجاد کرد.


عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با برشمردن آنچه بر سر راه عقل در جهان اسلام از اشاعره به بعد اتفاق افتاد، اظهار کرد: چالش‌های نظری جدی که بعد از خواجه نصیرالدین طوسی، توسط متکلمان شیراز به وجود می‌آید بسیار قوی‌تر از چالش‌های هیوم و کانت است و اصلاً با مشکلاتی که امثال دکارت با آن مواجه بودند، قابل مقایسه نیست. از لوازم تا علم خداوند باید مفهوم علم طوری بیان شود تا بتواند اینها را تبیین کند. مفاهیمی همچون علم به جزئیات، علم اگر یک کیف نفسانی است یا یک عرض است، علم به جوهر، مباحث سوژه و ابژه، بحث عاقل و معقول و ... از مسائل مطرح شده در میان آنها است. اصلاً آیات و روایات ما اجازه سوبژکتیو شدن را نمی‌دهد. لذا فیلسوفان ما برای اینکه چگونه عقل به این وادی انحطاط پیدا نکند مدام در تلاش‌اند و این یک میراث عقلی است.


وی تأکید کرد: قرآن در مواجهه با جهان مدرن، بدون این میراثی که در حاشیه خودش به وجود آورده، نمی‌توانید ببینید و ظرفیت بی‌نظیری در این حیطه وجود دارد.


پارسانیا در پایان درباره طبقه‌بندی نوع مواجهه‌های قرآن با جهان مدرن و جریان‌های سنتی و متجدد توضیح داد: تا قبل از مواجهه جهان اسلام با جهان مدرن، عمدتاً مقاومت در مقابل اسلام، تحت تأثیر بازگشت عصبیت بوده است که عمدتاً در شبه‌جزیره عربستان یا هر جایی که اسلام رفت، شکل می‌گیرد؛ اما آن چیزی که در متن شبه‌جزیره و سده اول اتفاق افتاد، تأثیر بیشتر و عمیق‌تری داشت. این مسئله تنوعی به وجود آورد و با تحریف همراه شد و جایی هم که تحریف نیست تکثر فهم‌هایی را که همه درست باشند به وجود آورد. محیط‌های مختلف پاسخ‌های مختلف داشتند که می‌توانست این تکثر را به وجود بیاورد. در نهایت متناسب با مراتب فهم قرآن و یا تحریف‌ها، جریان‌هایی در عرض و طول هم، حدود 15 مدل اندیشه و روش داریم که برخی از آنها ترویجی و سرشار از اندیشه‌های اسلامی هستند اما روش استدلالی علمی به حساب نمی‌آیند.


عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی عنوان کرد: عمده انحطاط در روابط قدرت رخ می‌دهد و برخی از جریان‌های فکری در اوج خود هستند که به دلیل آن انحطاط و ضایعه، مانند قلعه‌ای که بخشی از حصارش فرو بریزد، همه بخش‌ها آسیب می‌بیند. بعد از مواجهه با نفوذ، حضور، استعمار مستقیم که بخش‌های وسیعی از جهان اسلام را در برگرفت، آسیب‌هایی وارد شد، اما جریان‌های موجود توانستند به دلیل حضور فرهنگی در فرهنگ عمومی خودشان ادامه مانند جریان‌های فقهی و کلامی بقا دهند. سنت متکثر جهان اسلام را در مواجهه با جهان مدرن به دو بخش منفعل و فعال می‌توان تقسیم کرد. اندیشه‌های مدرن را هم به همین نحو می‌شود تقسیم‌بندی کرد.


برنامه گفتگومحور «ضیافت» محصول گروه فرهنگ و اندیشه شبکه چهار سیما است که در ماه مبارک رمضان، هر شب ساعت 23 از شبکه چهار سیما پخش می‌شود.


 انتهای پیام/4104/


انتهای پیام/

ارسال نظر