صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۰۷ - ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۸

مسئله حجاب و احترام

«مســئله حجاب»، بخصوص در برخی کلان‌شهرها، موضوعی قابل اهتمام است، و حضور دوراندیش نخبگان اجتماعی را می‌طلبد.
کد خبر : 380534

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، زمانی گفته شــد که از هر 10شهید وطن، هشت شــهید، در متن وصیت‌نامه خویش، مشخصاً به «مسئله حجاب» سفارش کرده‌اند. نمی‌دانم اگر کشته‌های جنگ جهانی دوم از ملت‌های خود این‌چنین یک‌صدا چیزی خواسته بودند، پاسخ امروز ملت‌هایشان چه بود، ولی از این مطلب، چند نکته برداشــت می‌شود؛ نخســت آنکه، فضای معنوی و فرهنگی کشــور تا آن موقع، هنوز هم از روحیه دهه چهلی فیلم فارسی کلان‌شهرها خالی نشده بود و هنوز هم شماری، در همان سال‌های دشــوار ملت و جدا از همدلی، به همان مســیر قبلی رهسپار بودند.


 از این بابت بود که «مســئله حجاب» که سال‌ها پیش برای شــهید مطهری مسئله محوری گشته بود، همچنان موضوع تازه‌ای می‌نمود؛ امروز هم که کتاب «مســئله حجاب» باوجود وفور نسخه الکترونیک، به چاپ 150 رسیده، وضع معلوم اســت و حجاب بیش از هر نماد دیگر اجتماعی در جهان اسلام، سمبل اسلام تلقی می‌شود. از آن موقع تا حال، زنان جهان کم لباس‌تر شده‌اند، و زنان جامعه ما سرگذشت متفاوتی را تجربه کرده‌اند و از این بابت خوش‌بختیم.


بااین‌حال، «مســئله حجاب»، بخصوص در برخی کلان‌شهرها، موضوعی قابل اهتمام است، و حضور دوراندیش نخبگان اجتماعی را می‌طلبد. پرســش این است که برای پیشبرد «مسئله حجاب» در این موقعیت جهانی و ملی، باید چه مسیری را پیمود و باید چه گام‌های اجرایی برداشت تا آینده ملت و تمدن برقرار بماند؟ این نیاز احســاس می‌شود که گام‌های اجرایی مشخص حول هدف‌گذاری‌های معین و عینی هماهنگ شوند، و مقدمه‌چینی‌های مبهم فرهنگی، مانعی بر سر ورود به مرحله اجرایی نشوند. و از دیدگاه من، مهم‌ترین گام عملیاتی، تقویت موضوع «احترام / قدرشناسی» است. درواقع، برداشت ما این اســت که جامعه امروز در همه حیطه‌ها به یادآوری «احترام / قدرشناسی» احتیــاج دارد، و کالن موضوع زنان، بیش از بســیاری از موضوعات، این‌چنین است. هسته بنیادین سازنده اجتماع، «احترام / قدرشناسی» است، و اجتماع و تمدن، اجتماع و تمدن نشد، مگر آنکه یک برداشت زیربنایی در مورد «احترام / قدرشناســی» شکل گرفت.


آنچه انســان را موفق به ایجاد تمدن کرده است، »احترام / قدرشناســی« اســت. باید به آنچه ما را به این پایه از تمدن رسانده «احتــرام» بگذاریم، و بدانیم که با ولنگاری، فاصله انســان با ســایر موجودات اســت که کاهش می‌یابد. امروز، اگر یک خانم با حجاب نامناســب، آن‌هم در موطنی که شهیدان و کهنه سربازانش، چنان یک‌صدا به زنان موطن خود حجاب را وصیت کرده‌اند، در جامعه ظاهر می‌شود، بایــد اذعان نمود که این زن، یا عمیقاً غافل و بی‌توجه به واقعیات اطراف خود است، یا در درک و درونی کردن موضوع محوری «احترام» با دشــواری مواجه است. چنین شخصیتی، حتماً در سایر حیطه‌های حیات اجتماعی خود نیز با مشکل مواجه خواهد بود؛ چراکه با بی‌احترامی تا این حد، همزیستی انسانی میسر نخواهد بود. از یک دیدگاه وسیع‌تر نظری، وجه و قدر مشترکی که در همه مسائل دنیای مدرن مشهود بوده، ضعف و شکنندگی «احترام» است.


آزادی و خودسامانی فرد در حوزه‌های مختلف زندگی به ما اجازه داده اســت تا حد زیادی آن‌گونه که خود به میل خویش می‌خواهیم با دیگران رابطه برقرار کنیم و این در بلندمدت سبب شکنندگی اغلب روابطی می‌شود که شخص به‌عنوان یک فرد با دیگران برقرار می‌کند. بازار آزاد، آزادی از وابستگی‌های سنتی به عوامل تولید و روابط تولید سنتی را به همراه آورده، اما، تمامی همکاری‌ها و مساهمت‌های اقتصادی را که اگر بخواهد انســانی و درســت پیش برود، نیاز به احترام دارد، بی‌ثبات و شکننده ساخته است؛ به چیزی شبیه نبرد گرگ‌ها علیه یکدیگر رضایت داده‌ایم که مطلقاً راضی‌کننده نیست. پذیرفته شدن نبرد گرگ‌ها علیه یکدیگر توسط مدرن‌ها، موجب شده اســت تا باورها و اعتقادهای همگانی، قوام و ارج‌وقرب خود را از دســت بدهند، و همچون تکیه‌گاهی مســتحکم برای یافتن بهترین شــیوه رفتار و کنش به کار نیایند. فرد، منزوی و رهاشده به حال خود، مالک واقعی و قدرتمندی برای سنجش حقانیت و اعتبار گرایش‌ها و دیدگاه‌های خود یا، حتی، ســنجش میزان موفقیت خویش در احراز هویتی مستقل در اختیار ندارد. ارزش یا مجموعه ارزش‌هایی که به‌طور مشــترک پذیرفته‌شده باشند، وجــود ندارد، تا نقش چنین مالکی را ایفــا نماید. هرکس و هر موضع نظری، برداشــت خود را از تالش‌های او خواهد داشت؛ و سرگشتگی و بی‌قراری نتیجه طبیعی چنین وضعیتی اســت. قرار و ثبات از زندگی رخت می‌بندد. فرد دیگر نمی‌تواند مطمئن باشد که آنچه اختیار کرده یا آنچه ازنظر فرهنگی به ارث برده دارای اعتباری خارجی و عینی اســت؛ او به‌نوعی روان‌پریشی اجتماعی دچار می‌شود؛ موضعی را آگاهانه یا به گونه‌ای تلویحی برمی‌گزیند، اما، نمی‌تواند این موضع را درســت و صحیح بشمارد. گاه او به‌راحتی می‌تواند فکر کند که مواضع دیگران، حتی، آنانی که او آن‌ها را بداندیش می‌شمرد، همان‌قدر اعتبار و ارزش دارند که موضع خود او. این شکل از رابطه، و ابعاد و عمق مشکلی که با خود به همراه آورده، همواره توجه ناظران حساس را به خود جلب کرده است؛ از آرتور شوپنهاور گرفته تا اجتماع‌گرایان امروز. در تمام این تأملات، یک فکر مشترک است: آنکه این مسیر به‌سوی فرایند متمدن شدن پیش نمی‌رود و با ولنگاری چیزی عاید ما نخواهد شد.


منبع:قدس


انتهای پیام/4112/


انتهای پیام/

ارسال نظر