صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
غلامرضا گمرکی*

سینما را «متحد شدن» نجات می‌دهد

متحد شدن سینما را نجات می‌دهد.
کد خبر : 358675

خواستن، توانستن است، به‌شرطی که اراده‌ای قوی و عزمی راسخ پشت آن باشد. اصلاً ما عادت کردیم آنجا که معضلی را نخواهیم حل کنیم، زیاد هم پیگیر نمی‌شویم ... چند روز پیش از خانم بازیگری که به‌نظر نگارنده هنوز هم در میان تماشاگران جانیفتاده است، تلفنی دعوت کردم تا در فیلم جدید سینمایی که پروانه ساخت آن اخیراً صادر شده ایفای نقش کند. ایشان بعد از اینکه فیلمنامه را مطالعه کرد چنان شیفته فیلمنامه شد که نگارنده لحظه‌شماری می‌کردم که بگوید: کجا خدمت برسم؟ اما نه‌تنها این حرف گفته نشد، بلکه ایشان آن‌قدر در مورد فیلمنامه تعریف و تمجید نمود که باز فکر کردم حتماً خواهد گفت به‌شرطی حاضر است درخدتت کار باشد که به اندازه دستمزدش در فیلم شریک شود! اما این اتفاق هم نیفتاد و مجدداً شروع کرد به تعریف از نقشی که قرار بود به او محول شود و خلاصه جانمان را به لب آورد و با کلی من بمیرم و تو بمیری دستمزدش را 400 میلیون تومان اعلام کرد!!! با شنیدن این رقم برای این بازیگر، اتاق دور سرم چرخید و در دل به زمین و زمان ناسزا گفتم.


راستش هر چی فکر کردم چطور ایشان به‌خودش اجازه چنین گستاخی را داده، عقلم به‌جایی قد نداد. تنها چاره را در این دیدم که دفتر را ترک کنم. از اتاق که رفتم بیرون، به آبدارچی گفتم برای این علیامخدره یک قهوه دیگر ببرد و اگر سراغ مرا گرفت بگوید جایی قرار داشت و رفت ... به خیابان که رسیدم مثل دیوانه‌ها از لابه‌لای وسائط نقلیه بی‌هیچ‌ توجهی عبور کردم تا آن‌قدر صدای بوق و موتور در مغزم پر شود که مبلغ 400 میلیون تومان از مغزم خارج شود...


وقتی برگشتم دفتر، خوشبختانه حاجیه‌ خانم رفته بود و هوای سالمی که در نبود ایشان فضای اتاق را پالایش کرده بود استنشاق کردم... به برآوردی که شب قبل درخصوص تولید فیلم جدید تهیه کرده بودم نگاهی کردم. دیدم کل عوامل پشت دوربین که حدود 32 نفر هستند در طول 45 روز کار شده 500 میلیون تومان، آن‌ وقت حاجیه‌ خانم نیمچه‌ معروف دهانش را با 400 میلیون دستمزد برای حداکثر 15 جلسه کار به‌راحتی باز و بسته کرد و مخم را کاملاً چکش‌کاری کرد!


وقتی آرام گرفتم با خودم گفتم: دست‌هایی در کار است که نمی‌خواهند درخصوص دستمزد بی‌رویه و نجومی بازیگران مثلاً سوپراستار تصمیم قاطع بگیرند، چون اگر می‌خواستند چنین شود، همان‌طور که در عرض یک‌ ساعت فلان بازیگر را ممنوع‌الکار می‌کنند، به‌راحتی می‌توانند با تشکیل یک جلسه فوق‌العاده، دستمزدها را مشخص کنند. به‌راستی دستمزد وزیری که یک وزارتخانه را پوشش می‌دهد در طول عمرش رقم 400 میلیونی را شماره کرده؟ یا اصلاً دریافت کرده است؟ به دوستم زنگ زدم و او وقتی متوجه شد که خیلی کلافه هستم به‌ناچار قضیه را برایش تعریف کردم.


او پشت تلفن پوزخندی تحویل داد و گفت: حالت خوبه؟ دیروز آقای «ایکس» دفتر ما بود و 800 میلیون بابت دستمزد می‌خواست، کجای کاری؟! نفسم بند آمده بود. با خود کلنجار رفتم و به این نتیجه رسیدم که درست شدن هر کاری راهی دارد. لذا تصمیم گرفتم با نوشتن این یادداشت به کلیه تهیه‌کنندگان بخش خصوصی پیشنهاد بدهم که یک بار برای همیشه گرد هم جمع شوند و مردانه و استوار، جلوی این ارقام نجومی را بگیرند.


برای مثال همین چند وقت پیش بود که فیلم «ابد و یک روز» ‌ساخته سعید روستایی اکران شد. در آن زمان نه کسی نوید محمدزاده را می‌شناخت و نه آنچنان شناختی از سعید روستایی داشت. فیلمنامه خوب و کارگردان کاربلد باعث شد فیلم «ابد و یک روز» بفروشد که امثال چنین فیلم‌هایی با این فرمول کم ساخته نشده است.


سینمای ما به تعداد انگشتان یک دست، سوپراستار ندارد. ضمن اینکه روز به روز بیات می‌شوند و برای تماشاگر عادی. در نتیجه باید دنبال چهره‌های جدید بود. هر جنسی که در بازار فراوان شد قیمت‌ها شکسته می‌شود! حالا اگر همین تهیه‌کنندگان علی‌رغم اینکه بینشان شکرآب است که ان‌شاءالله برطرف خواهد شد با فیلمنامه یک کارگردان خوب از بازیگران چهره جدید اما کاربلد استفاده نمایند هیچ اتفاق خاصی در سینما رخ نخواهد داد. مگر نه اینکه همه چیز به عادت بستگی دارد؟!...


در دوران قبل از انقلاب کدام تماشاچی سینما، زنده‌یاد فردین یا ناصر ملک‌مطیعی را می‌شناخت؟ تهیه‌کنندگان روی چهره‌های جدید سرمایه‌گذاری می‌کردند. در نتیجه آنکه استعداد داشت، ماندگار می‌شود و بعضاً سوپراستار و روز به روز تعدادشان هم بیشتر می‌شد به‌گونه‌ای‌ که هیچ تهیه‌کننده‌ای معطل بازیگر نبود و همین چهره‌های ناآشنا، معروف و مورد توجه تماشاچیان قرار می‌گرفتند... قیصر ساخته مسعود کیمیایی را مثال می‌زنم. نه کسی کیمیایی را می‌شناخت و نه بهروز وثوقی را، زنده‌یاد عباس شباویز با تهیه‌کنندگی قیصر، مسیر سینمای ایران را عوض کرد، به‌گونه‌ای که نزدیک به چهار دهه قصه‌های فیلم، برگرفته از قصه‌های لوطی‌گری، جوانمردی و انسانیت و از خودگذشتگی و ... بود که اکثر تهیه‌کنندگان خودشان را به‌لحاظ مالی بستند و سینما را هم متحول کردند...


مگر هر بازیگری قدم به عرصه سینما می‌گذارد بلافاصله معروف و مشهور می‌شود؟! همه چیز در ید قدرت خودمان است. تهیه‌کننده و کارگردانی که از ابتدای دست‌ یافتن به فیلمنامه، تا اکران فیلم حدود یک سال زحمت می‌کشند چنین ارقام نجومی نصیبشان می‌شود؟!


دهه چهل را به‌خاطر می‌آورم که یکی از تهیه‌کنندگان قصد داشت یک چهره جدید زن را به سینما معرفی کند. از نگارنده که در مجله ستاره سینما قلم می‌زدم خواست تا طی تشریفاتی تبلیغاتی ایشان را معرفی کند. بعد از انجام این کار پنج قرارداد بازیگری نقش اول با او منعقد کرد. این چهره نام‌آشنا که هم‌اکنون نیز در سینما حضور فعال دارد ابتدا با زنده‌یاد ناصر ملک‌مطیعی همبازی شد و دیری نگذشت که با سومین فیلم خود یکی از پولسازترین بازیگران زن سینمای ایران شد.


به‌ نظر نگارنده اگر تهیه‌کنندگان ترس از ریسک با چهره‌های جدید را بردارند، نه‌تنها از پرداخت دستمزدهای نجومی جلوگیری به‌‌عمل می‌آید بلکه آنها نیز به‌خود خواهند آمد که بر چه معیاری این رقم‌های نجومی را طلب می‌کنند.


در مملکتی که ملتی با اراده و توانمند دارد چطور نمی‌شود در مقابل چنین برنامه ساده‌ای ایستاد؟ تا اینجای قضیه و به‌ همین راحتی و تصمیم قاطع می‌توان جلوی دستمزدهای نجومی بازیگران را گرفت اما اینکه جناب حسین انتظامی سرپرست سازمان سینمایی جدا از این راهکار، چه راهکار بهتری برای کاهش دستمزدهای نجومی بازیگران دارند، خود مقوله‌ای است که هنوز ایشان در این رابطه اظهار نظر نکرده‌اند.


البته در این میان شاید سینماداران، فیلم‌هایی که با چهره جدید ساخته می‌شود را اکران نکنند که در آن‌ صورت باید به این دوستان تذکر داد کدام دیکته نانوشته‌ای را می‌توان غلط‌گیری کرد؟


آقایان سینماداران، شما بیشتر از نگارنده اشراف دارید که تمام بازیگران از بدو ورودشان به فیلم، چهره پولساز نبودند که شما از اکران فیلم بدون سوپراستار وحشت دارید. مگر نه اینکه هم‌اکنون فیلم‌هایی که در آن سوپراستار وجود دارد، میلیاردی فروش می‌کنند. پس بدانید فردا نیز همین چهره‌های جدید سوپراستار خواهند شد.


به‌زبان ساده‌تر کدام استادی بدون تجربه و تلاش به او لقب استاد داده‌اند؟! شما هر فیلمی را که به نمایش بگذارید 50 درصد فروش آن متعلق به‌ شماست و روز به روز ملک سینمایتان رو به افزایش است، اما تهیه‌کننده که از کل فروش فیلمش 35 درصد عایدی دارد چه بگوید؟ بیایید صادقانه دست به دست یکدیگر دهید و بی‌خود و بی‌جهت بازیگران را که می‌توانند برای بقای سینما از خودگذشتگی نشان دهند اما حاضر به کاهش دستمزد خود نیستند، جیب‌هایشان را مملو از پول نکنید.


اجازه دهید آنها هم مثل زنده‌یاد فردین که ملاک زندگی‌اش به‌جای پول، رفاقت و انسانیت بود یاد بگیرند که تمام زندگی پول نیست! فردین بیخود نشد فردین. منش، مردانگی، گذشت، رفاقت و صداقت بی‌غل و غشِ او از او اسطوره‌ای ساخت که تا ابد بر تارک سینمای ایران به‌یادگار خواهد ماند.


واقعیت این است که اگر چنین عمل شود و تهیه‌کنندگان متحد شوند، شک نکنید که سینما را تا ابد بیمه کرده و نیازی به مساعدت و هم‌فکری مسئولان سینمایی در این زمینه نخواهد بود. چون شما هستید که سینما هست. سینما وجود دارد که وزارت ارشاد برپاست. پس قدر همدیگر را بدانیم. کسی که از جیب خود تولید می‌کند هرگز نبایستی تملق پیشه کند که این در شأن کوته‌فکران است و بس ...


* تهیه‌کننده سینما


انتهای پیام/4072/4046/ن


انتهای پیام/

ارسال نظر