شرح درد و رنج «بچههای قالیبافخانه»
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات و کتاب گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، هوشنگ مرادی کرمانی نویسنده نامآشنای ادبیات ایران در چهار دهه گذشته است؛ نام وی برای دوستداران کتاب بهویژه نسلی که در سالهای ابتدایی دهه هفتاد دوران کودکی و نوجوانی خود را پشت سر میگذاشت با سریال ماندگار قصههای مجید گره خورده است. مجموعهای که بر پایه کتابی به همین نام و نوشته مرادی کرمانی توسط کیومرث پوراحمد ساخته شد. البته این تنها اثر نامآشنای این نویسنده کرمانی نیست. «خمره»، «مهمان مامان»، «لبخند انار»، «تنور و داستانهای دیگر»، «پلوخورش»، «تهخیار» و «شما که غریبه نیستید» داستانهایی است که با قلم روان، جذاب و صمیمی مرادی کرمانی روی کاغذ آمدهاند.
ویژگی برجسته آثار مرادی کرمانی را میتوان همین صمیمیت، مثبتاندیشی، طنز پنهان، نثر روان و نگاه واقعی و در عین حال امیدوارانه نسبت به زندگی دانست. تلخیهای داستانهای وی نه چیزی فراتر از زندگی معمول و نه رویه غالب آن است. اما این ویژگی مهم در یکی از آثار اولیه مرادی کرمانی کمرنگتر است.
«بچههای قالیبافخانه» عنوان کتابی است که مرادی کرمانی در آغاز راه شهرت خود بهعنوان یک نویسنده منتشر کرد. این کتاب در سال 1359 کتاب برگزیده شورای جهانی کودک شد و در همان سال دیپلم افتخار دفتر بینالمللی کتاب برای نسل جوان و جایزه جهانی «هانس کریستین آندرسن» را نیز مال خود کرد.
مرادی کرمانی در بچههای قالیبافخانه روایتگر رنج و مرارت کودکانی است که دوران کودکی و نوجوانی خود را پای دار قالی و در شرایط نامطلوب و مشقت باری سپری میکنند. او برای نگارش این داستان که در حقیقت از دو خرده داستان تشکیل شده، بر خاطرات دوران کودکی خود در سیرچ کرمان و روستاهای اطراف آن تکیه کرده است. این چنین است که شخصیت های رنجدیده یا مثبت و منفی داستانها دارای خصلتهای واقعی هستند و قلم نویسنده درباره آنها اغراق نکرده است.
خلاصه داستان اول بچههای قالیبافخانه، درباره پسربچهای به نام «نِمِکو» است که در خانواده فقیری در یکی از روستاهای کرمان زندگی میکند. نمکو به خاطر تنگدستی پدرش یدالله مجبور به کار در قالیبافی در شرایطی سخت شده است. پدر او پیش از این با کندن خار و خاشاک بیابان و فروختن آن امرارمعاش میکرد، اما در برخورد با مأموران ارباب ده، اموالش را از دست میدهد. نمکو در کارگاه قالیبافی با پسر سختیکشیده و نگونبخت دیگری به نام صفرو آشنا میشود. پس از مدتی صفرو که از شرایط مشقتبار کار در قالیبافخانه به ستوه آمده به نمکو پیشنهاد فرار میدهد و....
در داستان دوم هم که عنوان «رضو، اسدو، خجیجه» را دارد، زندگی اسدو (اسدالله) و خجیجه (خدیجه) و رضو (رضا) روایت میشود. اسدو و خجیجه هر دو از کودکی در قالیبافخانه کار میکردند و در همان جا با هم آشنا شده و ازدواج کردند.
رضو هم کارگر دیگر قالیبافخانه است که به بیماری گرسنگی دچار شده و هر چه میخورد سیر نمیشود. «اوستا» شخصیت منفی داستان و رئیس تندخو، منفعتطلب و ظالم کارگاه قالیبافی است. یک روز که رضو برای رفع گرسنگی جوهای طویله اوستا را میخورد و از درخت انار حیاط کارگاه بالا میرود با عصبانیت اوستا مواجه میشود. اوستا تا سر حد مرگ رضو نگونبخت را کتک میزند. این کار باعث میشود تا اسدو دخالت کرده و با اوستا درگیر شود...
قلم مرادی کرمانی که همواره به سرخوشی، جانداری، امید و تا اندازهای سفیدنمایی (برابر سیاهنمایی) شناخته میشود، در این کتاب و دو داستان تشکیلدهنده آن، کاملاً تلخ و واقعگرا است. اگرچه گاه بهصورت موردی طنزی زیرپوستی و البته گزنده نیز در آن دیده میشود.
توصیف شرایط ظالمانه ارباب - رعیتی و اوضاع وحشتناک کارگاههای قالیبافی بهویژه برای کودکان و سختی کار در این کارگاههای نمور و غیربهداشتی، این کتاب را به اثری قابل توجه در حوزه کودکان کار بدل ساخته است. هرچند بیش از چهار دهه از نگارش کتاب گذشته، اما متن آن همچنان جاندار و مؤثر است و میتواند توصیف سختیهای کودکان کار در هر دورهای باشد.
نشر معین، کتاب بچههای قالیبافخانه را در 128 صفحه و به قیمت 9 هزار تومان منتشر کرده است.
انتهای پیام/4072/4104/ن
انتهای پیام/