ﻗﻨﺪﺍﻗﻪ ﻣﺤﺪﺛﻪ روی ﺗﺎﺑﻮت پدر بود
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، شهید حبیبالله افتخاریان سال 1334 در روستای وامرزان شهرستان بهشهر بهدنیا آمد. در سن 3 سالگی از محبت پدر محروم شد و سرپرستی او و خانوادهاش را عمویش برعهده گرفت. او به دلیل شرایط مادی خانواده، مجبور به تحصیل در کلاسهای شبانه و کار و تلاش روزانه بود.
شهید حبیبالله افتخاریان بعد از پیروزی انقلاب و شروع جنگ تحمیلی عهدهدار مسؤلیتهای حساس در مناطق عملیاتی شد، فرماندهی تیپ 25 کربلا در محورهای عملياتی جنوب، فرمانده سپاه پاسداران بانه و مریوان در کردستان از جمله مسئولیتهای این شهید بزرگوار بود. شهید افتخاریان سال 1363 در شهر مریوان و در اثر بمباران هوایی ژریم بعثی بهشهادت رسید.
رقیه سراجیان همسر شهید افتخاریان، همسر شهیدش را اینگونه روایت میکند: مهمترین ویژگی اخلاقی شهید افتخاریان، مأنوس بودنش با قرآن بود. از آنجاییکه همسرم از کودکی در خانوادهای مذهبی و قرآنی رشد یافته بود و مادربزرگ همسرم قرآن خواندن را به او آموخته بود، همواره در راه آموزش دادن قرآن به دیگران پیشتاز میشد. پس از اینکه دیپلمش را گرفت، در مسجد نصیرخان شهرستان بهشهر که انجمن اسلامی این شهر بود، با همکاری دوستانش وظیفه تدریس و آموزش تفسیر قرآن را قبول کرد.
وی در ادامه میگوید: من ده سال با شهید افتخاریان زندگی کردم. حاصل این زندگی دو فرزند پسر و یک دختر است. همسرم در سالهای آخر عمرش مدام میگفت: من سه کار ناتمام دارم؛ نوشتن یک وصیتنامه، رفتن به سفر حج و بهدنیا آمدن دخترم. هر سه خواسته او محقق شد و او در آخرین سال زندگیاش که فرمانده سپاه مریوان بود، وصیتنامهاش را نوشت، به سفر حج رفت و شش روز پس از بهدنیا آمدن دخترش شهید شد. او پیشاپیش گفته بود که من هرگز دخترم را نخواهم دید و دیدار من و دخترم به قیامت خواهد ماند.
همسر شهید افتخاریان، آخرین خاطرات خود را از شهید، اینگونه بیان میکند: ﺟﻠﻮﯼ ﺍﯾﻮﺍﻥ، ﺑﻨﺪ ﭘﻮﺗﯿﻦﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎی ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺖ ﺣﻼﻟﻢ ﮐﻨﯿﺪ. ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ؛ ﺑﻤﺎﻥ، چند ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﭘﺪﺭ ﺷﻮﯼ. حبیبالله ﮔﻔﺖ: ﻭﺿﻊ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺍﺳﺖ؛ ﺻﺪﺍﻡ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﮏﻫﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﻇﻠﻢ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ؛ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﻡ ﻭ ﺭﻓﺖ.
رقیه سراجیان آخرین گفتههای شهید را اینگونه روایت میکند: همسر شهیدم ﻭﻗﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﮔﻔﺖ: ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﻣﺤﺪﺛﻪ، ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﻧﻤﯽﮔﺮﺩﻡ؛ ﻗﻨﺪﺍﻗﻪ ﻣﺤﺪﺛﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯهﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻮﺗﻢ. ﻣﻄﻤﺌﻨﺎً ﻣﻦ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻫﺮﮔﺰ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﯾﺪ. ﺩﻗﯿﻘﺎً ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﮐﻪ ﮔﻔﺖ. هنوز هم بعد از گذشت 35 سال از شهادت ایشان، در مشکلات زندگی، اول توکل بر خدا و دوم توسل به روح شهید افتخاریان میکنیم. همیشه در مشکلات زندگی با شهید درد دل میکنم و پس از چند روز مشکلمان حل میشود.
انتهای پیام/4100/ 4122/ن
انتهای پیام/