دن کیشوت 2019 در کاخ سفید
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا، «در آن هنگام سی تا چهل آسیاب بادی در آن دشت دیدند و همین که چشم دن کیشوت به آنها افتاد به مهتر خود (سانکوپانزا) گفت: بخت، بهتر از آنچه خواست ماست، کارها را روبه راه میکند. تماشا کن سانکو، هماینک در برابر ما سی دیو بیقواره قد علم کردهاند و من در نظر دارم با همه ایشان نبرد کنم و هر چند تن که باشند همه را به درک بفرستم. با غنیمتی که از آنان به چنگ خواهیم آورد کمکم غنی خواهیم شد، چه این خود جنگی بر حق است و پاک کردن جهان از لوث وجود این دودمان کثیف در پیشگاه خداوند تعالی عبادتی عظیم محسوب خواهد شد. سانکوپانزا پرسید: کدام دیو؟ اربابش جواب داد: همانها که تو آنجا با بازوان بلندشان میبینی، چون در میان ایشان دیوانی هستند که طول بازوانشان تقریبا به دو فرسنگ میرسد. سانکو در جواب گفت: احتیاط کنید ارباب، آنچه ما از دور میبینیم دیوان نیستند بلکه آسیابهای بادی هستند و آنچه به نظر ما بازو مینماید پرههای آسیا است که چون از وزش باد به حرکت در آید سنگ آسیا را نیز با خود میگرداند.
دن کیشوت گفت: معلوم است که تو از ماجراهای پهلوانی سررشته نداری. من به تو میگویم اینها دیو هستند. اگر میترسی کنار بکش و در آن دم که من یک تنه، نبردی بیمانند و هراسانگیز با ایشان آغاز میکنم، تو دعا بخوان...
دن کیشوت مظهر طبقهای است که قدرت و شوکت خود را از دست داده و رو به زوال میرود، ولی نمیتواند این زوال را باور کند و یا اینکه نمیخواهد آن را به روی خود بیاورد. همین است که دن کیشوت نجیبزاده مفلوک ناتوان، شمشیر میبندد و زره میپوشد و بر اسب تازی سوار میشود و در عین فقر، مهتر و اسلحهدار نگاه میدارد و به این سو و آن سو میرود و مبارز میطلبد.» (برگرفته از رمان «دن کیشوت» به قلم «سروانتس» و با ترجمه «محمد قاضی» چاپ انتشارات ثالث)
دن کیشوت روایت ما اما در سال 2009 از فرارسیدن زمان حمله اسرائیلی به ایران در روزنامه واشنگتن پست نوشت، در سال 2015 در نیویورک تایمز چنین توصیه کرد: برای توقف بمب هسته ای، ایران را بمباران کنید... در سال 2017 در کنفرانس منافقین گفت: سیاست آشکار آمریکا باید سرنگونی حکومت ایران باشد و ما قبل از آغاز سال 2019 در تهران این رویداد را جشن خواهیم گرفت، قبل از آغاز 2019.... و در سال 2019 بی آنکه رویای جشن براندازی او محقق شده باشد، رسانهها نوشتند و خواندند که او از پنتاگون (وزارت دفاع آمریکا) خواسته است تا طرحهای حمله به ایران را بررسی کند؛ خواسته ای که جیمز متیس وزیر دفاع وقت را هم بهت زده کرد و شوالیه این داستان همچنان در حال صیقل دادن شمشیر است.
حالا همه «جان بولتون» را میشناسند مثل دن کیشوت که سرشناس بود، بولتون از همه خودش را به عدالت نزدیک تر میبیند مانند دن کیشوت و البته حتی دوستانش هم او را دیوانه میبینند، حتی 'سگهار' (لقب جیمز متیس در رسانههای آمریکایی)، اما تفاوتهایی هم با دن کیشوت دارد؛ مشاور امنیت ملی آمریکا است هر چند شخص دونالد ترامپ نمیتواند تخیلات جنگ طلبانه مشاورش را هضم کند اما به حرفهایش گوش میدهد و نیز آرمانش مانند دن کیشوت، دفاع از مظلومان نیست و شاید تعریفش از ستمدیدگی و ستمگری، متفاوت است.
تپانچه جان بولتون و پیام لیندسی گراهام
نشریه پولیتیکو اسپانیا درباره این نومحافظه کار افراطی نوشته است: بولتون مشاور امنیت ملی آمریکا بزرگترین دشمن ایران به شمار میرود و نزدیکترین دوست اسرائیل. او در ماه جاری میلادی به ترکیه و تل آویو سفر کرد و صرفا با نگاهی نظامی میخواهد به نزاع با ایران و عزل ترکیه برخیزد.
کمی بعد از بازگشت بولتون از ترکیه، ترامپ تهدید کرد که اگر آنکارا به شروط آمریکا (گروههای مسلح تحت حمایت آمریکا در سوریه) تن ندهد «اقتصاد آن کشور را نابود خواهد کرد» اما تماس تلفنی اردوغان و ترامپ، مواضع هر دو را تا حدی تغییر داد.
شاید به همین دلیل بود که لیندسی گراهام سناتور جمهوریخواه هم حزبی بولتون و ترامپ، روز گذشته در ترکیه تلاش کرد از دو دروازه وارد تقابل با بولتون و نگاه جنگ طلبانهاش شود؛ دروازه اول، نشان دادن برهنگی شرم آور بولتون و ترامپ در موضوع قتل جمال خاشقچی و بی واکنشی آنان در قبال دستهای آلوده ولیعهد سعودی بود و دروازه دوم؛ جانبداری گراهام از ترکیه در نحوه تعامل در شمال سوریه. شاید سناتور جمهوریخواه میخواست به دولت آمریکا و به ویژه شخص بولتون بگوید که نباید و نمیتواند همیشه و همه جا تپانچه بکشد. البته مواضع گراهام با توجه به فشارهای همه جانبه بر دولت ترامپ قابل درک است.
گراهام در مقابل بولتون که بن سلمان را تائید میکند گفت به این نتیجه رسیده است که «بدون حل مسئله ولیعهد سعودی، رابطه آمریکا و عربستان سعودی به پیش نخواهد رفت»؛ اظهاری که ناظران، آن را مقدمه ای برای اعمال فشارهای جدید بر دولت ترامپ برای کناره گیری محمد بن سلمان از قدرت دانستند، اما اظهار سناتور جمهوری خواه آن هم از خاک ترکیه حاوی پیامی هشدارآمیز برای کاخ سفید با این مضمون بود که دولت واشنگتن آنقدر پاشنه آشیل آشکار دارد که سراغ بحرانهای جدید را دست کم در روابط با شرکایی مانند ترکیه نگیرد.
گراهام همچنین در موضوع خط و نشان کشیدنهای ترامپ و بولتون برای ترکیه در موضوع گروههای مورد حمایت آمریکا در سوریه مدعی شد که به آنکارا حق میدهد و اینکه گروه مسلح کرد شمال سوریه، مرتبط با تروریستهای پ.ک.ک (حزب کارگران کردستان) است.
در واقع، نوع موضع گیری تند و خصمانه بولتون و ترامپ علیه ترکیه، کسانی مانند گراهام را از خود حزب جمهوری خواه به آنکارا کشاند تا با موضع گیری متفاوتی، اقدام به ایجاد موازنه و تعدیل مواضع کنند یا به عبارتی آنچه امثال بولتون تخریب کردند را ترمیم کنند.
بولتون حتی تعجب دوستان صهیونیست خود را نیز برانگیخته است.
پولیتیکو در این باره سخنان شائول موفاز وزیر دفاع پیشین رژیم صهیونیستی را این گونه نقل میکند: بولتون تلاش کرد مرا قانع کند که اسرائیل باید بدون اشاره واشنگتن به ایران حمله کند و گفت که راه حل دو دولت (فلسطینی و یهودی) غیر ممکن است.
این نشریه افزود: بولتون در جایگاه یک ناسیونالیست تندرو، حتی اروپا را نیز دشمن میداند. او موضوع خروج انگلیس از اتحادیه اروپا را بارها ستوده و مخالف سرسخت معاهده لیسبون است و شاید باور کردنی نباشد اما او اروپا را نیز «منبع شرارت در سراسر سیاره زمین» میداند...اما رابطه محکمی با سازمان منافقین دارد؛ همان سازمانی که وزارت خارجه آمریکا بارها آن را تروریستی دانسته است.
آیا بولتون خاورمیانه را میشناسد؟
مسئله اول در رویکرد دولت آمریکا را «تسفی بارئیل» شرق شناس صهیونیست در روزنامه «هاآرتض» چنین تشریح میکند که منابع سیاسی و امنیتی در واشنگتن و تل آویو میگویند سیاست آمریکا علیه ایران مستلزم مصالحه ای داخلی بین کشورهای عربی، اقناع عراق به کاهش روابط با تهران، راندن لبنان به سوی مشارکت حزب الله در حکومت (خلع سلاح مقاوت در لبنان)، بررسی هر آن چیزی که به جنگ یمن خاتمه دهد و قانع کردن ترکیه به جدا شدن از ایران است اما این موارد، امکان محقق شدن ندارد و تحقق این اهداف، جز با تغییر همه سران عرب امکان پذیر نیست.
بارئیل سیاست ترامپ را در سرتاسر خاورمیانه «آشفته» و «مضطرب» میبیند و بر این باور است که نشست ضد ایرانی ورشو در ماه آینده نیز تلاشی برای زنده نگه داشتن ضدیت با تهران بعد از شکست تهدیدها و فشارها درباره مذاکرات جدید هسته ای یا محدود کردن برنامههای موشکی بالستیک ایران خواهد بود.
تحلیلگر نشریه صهیونیستی بازگشت برخی کشورهای عربی به ترمیم روابط با سوریه برای دور کردن دمشق از ایران را نیز فرآیندی ناقص و متناقض میداند. او با اشاره به شرط آمریکاییها برای بازسازی نکردن سوریه تا پیش از خروج نیروهای ایرانی میپرسد: اگر عربستان سعودی به بشار اسد در بازسازی کشور کمک کند آیا کمکهای ایران به نظام سوریه قطع خواهد شد؟ تناقض دیگر اینکه چرا دولت ترامپ درباره بازگشایی سفارتخانههای بحرین و امارات در دمشق سکوت کرده و اگر آن گونه که نمایندگان این کشورها گفتهاند هدفشان دور کردن نظام سوریه از جمهوری اسلامی ایران است- تفسیری که واشنگتن هم آن را پذیرفته است- چرا این کشورها با همین هدف، (انزوای ایران) اقدام به احیای روابط خود با قطر نمیکنند؟
وی میافزاید: اولویتهایی در منطقه وجود دارند که با اولویتهای واشنگتن سازگار نیست و ترامپ باید به خودمعترض باشد زیرا شرکایش در خلیج فارس، توییت او را درباره تصمیم به خروج نیروهای آمریکایی از سوریه فراموش نمیکنند.
بولتون در چنین فضای غبارآلود منطقه ای به تقابل با ایران مبادرت کرده است.
مسئله دوم این است که بولتون در سراب تفتیده خاورمیانه، چیزهایی متفاوت میبیند. از نگاه دن کیشوتی بولتون، آسیابهای بادی که سنگهای سنگین را با وزش نسیمی میگردانند و استخوانها را نیز در هم میکوبند، «دیوهایی با بازوان بلند» هستند که باید به جنگ شان برود و شاید شرکای ماسه ای به زانو درآمده آمریکا در یمن، سوریه، لبنان و سودان را نیز سربازان تازه نفس خط مقدم نبرد جدید میداند؛ نبردی که ورق آن، مدتهاست برگشته است.
منبع: ایرنا
انتهای پیام/4028/
انتهای پیام/