صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
رسم یاران/ 107

مقتل‌خوانی شهید باقری در جلسه فرماندهی

شهید باقری آن‌قدر با عشق روضه خواند و آن‌قدر گریه کرد که حالت غش به او دست داد.
کد خبر : 353243

به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، غلامحسین افشردی که بعدها در جبهه با نام مستعار حسن باقری شناخته می‌شد، در اسفند ۱۳۳۴ در تهران به دنیا آمد. او که در ۱۳۵۴ در رشته دامپروری دانشگاه اروميه پذيرفته شده بود، به دلیل فعالیت‌های سیاسی از دانشگاه اخراج شد. در ۱۳۵۶ به خدمت سربازی رفت. در دوران سربازی هم مبارزه با رژیم را کنار نگذاشت؛ به گونه‌ای که در جریان تصرف کلانتری ۱۴ و پادگان عشرت‌آباد نقش‌آفرین بود.


پس از پیروزی انقلاب به واحد اطلاعات سپاه پیوست و با آغاز جنگ به جبهه‌های جنوب اعزام شد. او با هوش و توان بالا خیلی زود و در دی ماه ۱۳۵۹ به‌‌عنوان یکی از معاونان ستاد عملیات جنوب انتخاب شد. این شهید بزرگوار سرانجام بعد از مجاهدت‌های فراوان در روز نهم بهمن‌ماه سال ۱۳۶۱ در منطقه عملیاتی فکه و بر اثر اصابت ترکش‌های گلوله خمپاره که در سنگر فرماندهان سپاه فرود آمده بود، به شهادت رسید.


در صفحه82 کتاب «من اینجا نمی‌مانم»که زندگینامه این شهید بزرگوار و خاطرات رزمندگان از وی به قلم علی اکبری است، چنین می‌خوانیم:


قبل از آغاز عملیات محرم، جلسه‌ای بین برادران ارتشی و سپاهی انجام شد و در آن جلسه، آخرین بررسی‌ها به‌منظور انجام عملیات صورت گرفت. دو، سه روز به محرم مانده بود، آن زمان رسم بر این بود که در پایان جلسه، چند جمله‌ای ذکر مصیبت می‌شد و همیشه این کار را شهید مصطفی ردانی‌پور که روحانی بود، انجام می‌داد.


از قضا، آن روز  ایشان در جلسه نبود، بنابراین کسی را نداشتیم که روضه بخواند. در این حین، شهید باقری درخواست کتاب مقتل کرد.


ما همه چیز از او دیده بودیم و باور داشتیم، به‌جز روضه خواندن. صدای او، صدایی محکم و با صلابت بود و صدای مداحی نداشت، اصلاً انتظار نداشتیم از پس از این کار برآید.


به هر ترتیب، کتاب مقتل را آوردند و شهید باقری شروع به روضه خواندن کرد. یادم نمی‌رود، همراه با کلمه به کلمه آن اشک می‌ریخت. انگار تمامی سلول‌های بدنش، همراه با او مصیبت امام حسین (ع) را می‌خواندند. او صدای زیبایی نداشت، اما سخنی که از دل برآید، لاجرم بر دل نشیند.


به حدی جلسه را متحول و دگرگون کرد که هنوز هم کسانی که در آن جلسه بودند، شیرینی و لذت آن مصیبت و روضه‌خوانی را از یاد نمی‌برند. آن‌قدر با عشق روضه خواند و آن‌قدر گریه کرد که حالت غش به او دست داد. همه سینه می‌زدیم و گریه می‌کردیم و از آن جلسه بهره بسیار بردیم.


انتهای پیام/4104/ 4122/


انتهای پیام/

ارسال نظر