سینمای ایران دائما در حال کپی کردن است
خداداد جلالی در گفتگو با خبرنگار حوزه سینمای گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا درخصوص جایگاه فیلمنامه اظهار کرد: متأسفانه در عرصه داستاننویسی و سینما به شیوه حکایتگویی پیش میرویم و روند داستانها به شکل فزایندهای یکنواخت و از فراز و فرود کمی برخوردار است. وقتی حکایتهای قدیمی را میخوانیم با واکنشهای اغراقآمیزی روبهرو هستیم و این رویکرد اغراقآمیز در بیشتر رفتارها و دیالوگهای شخصیتهای سینمای ایران دیده میشود که لطمه بزرگی برای این هنر به شمار میرود.
نویسنده و کارگردان سینمای کشورمان که در حال حاضر روزهای پایانی ساخت فیلم سینمایی زنی با ارابه چوبی را در شمال کشور می گذراند اشاره کرد: هنر فیلمنامهنویسی مقوله خلاقانه و با احساسات و عشق و روان آدمی است که اگر به خوبی به آن پرداخته شود نتایج ارزشمندی حاصل خواهد شد و پرداختن به یک داستان خوب بسیار ظریف و دارای زیر و بم خاصی است.
نگارنده فیلمنامه فیلم سینمای بچهای با جوراب قرمز که بیش از 10 جایزه بینالمللی را از آن خود کرده است اظهار کرد: توصیه من به فعالان در عرصه فیلمنامهنویسان که بر اساس ایده ناظر شروع به نوشتن فیلمنامه نکنند، چون با این شیوه به فیلمنامه از آغاز جهت میدهیم و مشکل بسیاری از فیلمنامههای فیلمهای سینمای ایران نوشتن با ایده ناظر است.
رئیس هیئت داوران جشنواره بینالمللی مدیترانهای کن در سال 2018 با بیان اینکه هرگاه میخواهیم درباره وضعیت فیلمنامهنویسی ایران صحبت کنیم همزمان باید نگاهی به سینمای جهان داشته باشیم، تصریح کرد: اگر به سینمای خودمان توجه کنیم و با دیگر کشورهای صاحب سبک مقایسه کنیم در مییابیم که الگوی فیلمنامهنویسی در کشورهایی چون ایران، هند و ترکیه بر اساس الگوی خاورمیانه ای بوده و در یک مسیر موازی با این کشورها در حال حرکت است.
جلالی خاطرنشان کرد: تعداد فیلمهایی که الگوی فیلمهای کلاسیک را دنبال میکنند، در کشور ما بسیار کم بوده و اتفاقاً فیلمهای خیلی محبوبی هم از آب در نمی آیند.
این نویسنده با بیان اینکه در خلق هر اثر هنری باید به گونهای رفتار شود که مخاطب را جذب کند و این مهم در فیلمنامه نویسی نیز باید توجه شود و صرف نظر از ساخته شدن یا نشدن آن فیلمنامه، باید خواندنی و جذاب باشد گفت: انتخاب یک ایده خوب و مناسب باعث میشود داستان بخوبی در ذهن فیلمنامه نویس نقش ببند و کمک شایانی در پذیرش آن از سوی مخاطب کند.
وی گفت: یکی از دلایل ضعف سینمای ما محدودیت ذهنی است، متأسفانه سینمای روزگار ما خیلی شبیه سینمای دهه 30 شمسی است و حداکثر تا سال 1340 پیش میآید. اگر پدیدههایی را که پیش رویتان است نپذیرید ناگزیرید به الگوهایی که در گذشته وجود داشته رجوع کنید. این نشان میدهد که ساختار فیلمهای موفق حتی در سینمای مبدأ به الگوی خاورمیانهای توجه دارد.
این کارگردان افزود: فیلمنامهنویسی ما باید به حدی برسد که کارگردان ما فرصت نکند، زمانی برای فیلمنامه بگذارد. زمان او باید برای ساخت فیلم صرف شود. زمانی که فیلمنامه ما در حدی است که کارگردان آنرا بنویسد، ضرورتی به اینکه فیلمنامهنویس چنین نقشی داشته باشد دیده نمیشود و باید گفت که فیلمنامهنویسها جدیتر باید به کار خود بپردازند.
جلالی که فیلم فلسفی عاشقانه زنی با ارابه چوبی را در حال ساخت دارد، یادآور شد: با این که این روزها کتابهای تئوری و فلسفی در بازار کتاب زیاد شده است و هنگام نقد و بحث به این تئوریها اشاره میشود اما هنگام ساخت فیلمها عملا به هیچ یک از این تئوریها توجه نمیشود. در بسیاری از فیلمهای ایرانی نیز شاهد این اتفاق هستیم که این تئوریهای فلسفی در فیلمها عملی نمیشود اما فیلمنامهنویس به خودش اجازه میدهد تا جایی که ممکن است از جنس همان حرفهای فلسفیای بزند که در کتابها شاهدشان هستیم.
وی با بیان اینکه سینما دائما در حال اقتباس و کپیکردن است، عنوان کرد: خیلی کم شاهد هستیم فیلم اورجینالی ببینیم که خود فیلمنامهنویس آن را ساخته و پرداخته باشد از سوی دیگر تماشاگر هم آسانپسند شده است؛ کافی است فیلم یک شخصیت خندهدار داشته باشد و او هم بخندد و به این شکل از فیلم راضی میشود. در چنین وضعیتی تهیهکنندهای که به دنبال گیشه و فروش است، به دنبال فیلمنامهنویسهای حرفهای و کاربلد نمیرود.
جلالی ادامه داد: قصه «زنی با ارابه چوبی» به تهیهکنندگی محمدحسن نجم به صورت غیرکلاسیک است اما با این حال من فکر میکنم باعث پیشرفت در فیلمنامهنویسی ما شود. این فیلم روایتگر مواجه شدن واقعیت و حقیقت با یکدیگر است این فیلم به قصه زندگی دو دانشجوی فلسفه میپردازد که به شمال کشور سفر میکنند تا تحقیقاتی فلسفی انجام دهند، آنها در شمال کشور با یک دختر شاعر بنام ستاره آفاق روبهرو میشوند اما در نهایت متوجه میشوند که مواردی که دیدهاند متعلق به دنیای رویاهای آنها بوده است و ستاره آفاق ۲۰۰ سال پیش فوت کرده است.
کارگردان زنی با ارابه چوبی گفت: بسیاری از فیلمهایی که در سینمای ایران ساخته میشوند، به دلیل فقدان شخصیتپردازی، دیالوگنویسی و تعادل نداشتن در مناسبات، داستانی ندارند که بخواهند روایت کنند. به نظر من باید از فیلمهایی که در مسیر ارائه کیفیت بالاتر هستند، اما در اجرای آن به مشکل برخورد میکنند حمایت کرد، اما برعکس در نقدهای سینمایی بیشتر از فیلمهای مضمونگرا و محتوازده بیشتر حمایت میشود و نقدها به مباحثی میپردازند که مطلقاً در فیلمها وجود ندارد.
انتهای پیام/4046/ 4122/
انتهای پیام/