صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
رسم یاران/ 84

آخرین وداع پس از ذکر مصیبت حضرت زهرا (س)

شهید سلیمان‌‌نژاد به ذکر مصیبت حضرت زهرا (س) علاقه داشت و از من خواست تا در جمع رزمندگان روضه حضرت زهرا (س) بخوانم.
کد خبر : 347725

به گزارش خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، شهید محمد سلیمان‌نژاد در زمستان سال 1331 در شهرستان  رامسر به دنیا آمد. وی در سال 1352 تحصیلات متوسطه را به پایان رساند و یک سال بعد موفق شد آزمون ورودی تربيت معلّم را پشت سر بگذارد، اما به علت خدمت سربازی از ادامه‌ تحصيل بازماند.


پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از مؤسسین كميته انقلاب در رامسر بود و در دی ماه سال 1359 مسئوليت سپاه پاسداران رامسر به عهده ايشان نهاده شد. این شهید بزرگوار در منطقه عملیاتی فاو  مجروح و پس از مدتیدر هفتم  ارديبهشت سال 1365 به شهادت رسید.


خاطره زیر از حجت الاسلام  نحوی امام جمعه سابق شهرستان رامسر و سرپرست حوزه علمیه این شهر  نقل شده است:


در یکی از سفرهایم برای جبهه به هفت‌تپه رفتیم. به گمانم، شهید محمد در گردان حضرت امام باقر (ع)  بود. وقتی شنید، منم به هفت‌تپه آمدم، آمد مرا پیدا کرد و به گردان خودشان پیش خود برد، شاید یک یا دو روز در آن گردان با هم بودیم. دستور آمد، فردا اول صبح باید از این گردان جهت عملیات در خط مقدم حاضر شوند. احساس کردم که شهید و بعضی از دوستان دیگر هم‌رزمان با شنیدن این خبر بسیار خوشحال شده و به وجد آمدند.


غروب همان شب، بعد از نماز عشاء می‌بایست شبانه حرکت به‌سوی خط مقدم کنند. درست یادم هست؛ شهید سلیمان‌نژاد آمد پیش من و گفت: حاجی، امشب ما با جمعی از افراد بعد از نماز مغرب و عشاء باید فوری حرکت کنیم و معطل نشویم (فرماندهی بعضی از برادران رزمنده هم از طرف فرمانده آن گردان به آقامحمد واگذارشده بود) نماز مغرب و عشا را به جماعت و با سرعت باید بخوانیم. بچه‌ها همه آماده حرکت‌اند و وسایل رزمی خود را برداشته‌اند. باید بیرون چادر روی زمین نماز را فوری اقامه کنیم. فقط از شما یک خواهش دارم.


 گفتم: دستور بفرمائید.گفت: چون وقت حرکت بچه‌ها برای عملیات فردا صبح است و همه با ذوق‌اند و در پوست خود نمی‌گنجند، نماز را سریع‌تر بخوانیم و در وسط نماز قدری موعظه و نصیحت بفرمائید بچه‌ها را در رابطه با اطاعت از فرماندهان خود و نظم در کارهای عملیات و اخلاق در عملیات و به یاد خدا بودن و دیگر آنکه از شما تقاضا دارم، بعد از موعظه قدری بیشتر از مصیبت حضرت زهرا (س) برای ما بخوانید. چون من از مصیبت حضرت زهرا (س) خیلی خوشم می‌آید و می‌سوزم. هر وقت در مسجد بازار یا مجالس دیگر مصیبت حضرت زهرا (س) را می‌خواندی من خیلی متأثر می‌شدم و اشک می‌ریختم.



گفتم: چشم. همه این سفارش‌های شما را در زمان حرکت به‌ سوی عملیات انجام خواهم داد. این وظیفه بنده است، لذا بین نماز مغرب و عشاء روی زمین هفت‌تپه در حالی‌ که ایشان و دوستانش با لباس جنگ آماده بودند، پس از موعظه و نصایح، چندی مصیبت حضرت زهرا (س) را با آهنگی غم‌انگیز خواندم. بچه‌ها و مخصوصاً شهید گریستند. آنگاه برایشان دعا کردیم. در آخر لحظه وداع که لحظه جالب و حساسی بود، عکس با شهید عزیز گرفتیم، در حالی‌ که من در وسط یکدست روی گردن شهید بزرگوار و دست دیگر روی گردن برادر پاسدار، آقای احمدی پزشکان است و آقای قنبریان هم جلوی ما نشسته‌اند. بعداً عکس را بزرگش کردم و روی دیوار، زینت‌بخش منزلم است. این آخرین دیدار و خاطره بود. بعداز آن، برادر محمد سلیمان‌نژاد در آن عملیات شهید شدند. 


 انتهای پیام/4104/                                                                                                                           


انتهای پیام/

ارسال نظر