16 آذر یک نقطه هویتساز در تاریخ کشور است
به گزارش خبرنگار حوزه تشکلهای دانشجویی گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، جریان دانشجویی بخش بزرگی از بدنه فعال جامعه است و نسبت به تحولات اجتماعی بیتفاوت نبوده و یکی از مهمترین ویژگیهای جریان دانشجویی این است که مطالبات و آرمانهای جنبش دانشجویی اختصاص به دانشگاه نداشته و به دنبال پیگیری مطالبات مردمی است. در آستانه روز دانشجو گفتگویی با پیام مرادی دبیر اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان مستقل داشتیم که در ادامه آن را میخوانیم.
در آستانه 16 آذر قرار داریم؛ به نظرتان چه فلسفهای پشت 16 آذر است که این روز را بهعنوان روز دانشجو ماندگار کرده است؟
با بررسی حوادث تاریخی 16 آذر به سه نکته پی میبریم؛ 16 آذر داستانی دارد، داستانش هم این است که سه دانشجو در دانشگاه تهران در اعتراض به ورود معاون رئیسجمهور آمریکا به شهادت میرسند. عامل این جنایت هم دولت کودتا و حاکمیت است. این ماجرای 16 آذر در تاریخ کشور ما یک نقطه عطف و یک نقطه هویتساز است و در این روز یک سری شاخصههای هویتی ثابت شده در مورد جنبش دانشجویی وجود دارد که بهعنوان شاخصههای هویتی جنبش دانشجویی شناخته میشود. اولاً اینکه حوادث این روز نشان داد جریان دانشجویی بیتحرک و بیتفاوت نیست. نقطه مقابل بیتحرکی و بیتفاوتی آرمانخواهی، تحرک و فعال بودن است؛ یعنی ثابت شد که جریان دانشجویی بخش بزرگی از بدنه فعال جامعه است و نسبت به تحولات بیتفاوت نیست. نکته دومی که ثابت شد این بود که مطالبات و آرمانهای جریان دانشجویی برعکس بسیاری از اقشار دیگر، آرمانهای اختصاصی خودش نیست؛ در حقیقت آرمانهای عمومی جامعه را پیگیری میکند. در آن روزها که 16 آذر شکل گرفت، استقلال کشور و اینکه مردم و ملت ما خودش باید سرنوشت خودش را تعیین کند مسئله خاص دانشگاه نبود بلکه مسئلهای بود که همه اقشار نسبت به آن حساس بودند.
نکتۀ سومی که در 16 آذر ثابت شده این است که جنبش دانشجویی از ویژگی صداقت و سلامت برخوردار است. صداقت به این دلیل که جریان دانشجویی به پای حرفی که میزند هزینه پرداخت میکند و تاکنون هزینه سنگینی هم پرداخته است و در این راه کشته و زخمی دادهاست و جنبش دانشجویی با این حرکتها نشان داد که در آرمانخواهی خود صداقت و سلامت دارد چون تحت تأثیر کانونهای قدرت و ثروت در آن برهه قرار نگرفت. یعنی حرفی که زد توسط کانونهای قدرت و ثروت قابل پذیرش نبود و این مسیر را جلو برد.
در صحبتهایتان اشاره کردید که جنبش دانشجویی بیتحرک نیست و آن ویژگی آرمانخواهی را دارد. بعضیها الان معتقدند که جنبش دانشجویی درحالحاضر در دوران افول خود قرار دارد؛ این رخوت و افول را قبول دارید؟
من فکر میکنم این موضوع واقعی نیست و این احساس، احساسی واقعی نیست، علت آنهم این است که درک درستی از شأن و جایگاه جریان دانشجویی وجود ندارد. یعنی مشخص نیست که ما از جریان دانشجویی چه انتظاری داریم، جریان دانشجویی باید چه کارکردی داشته باشد. به نظر من جریان دانشجویی سه کارکرد دارد؛ رصد، نقد و ایفای نقش فعال؛ در بحث رصد امروز رصد جریان دانشجویی خیلی گستردهتر از گذشته است، یعنی اوضاع مختلفی را میبیند و همین مسئله در نقد آن هم اثر میگذارد و نقدهایی که میکند، نقدهای عموماً کارشناسیتر و دقیقتر و بهتری نسبت به گذشته است.
در بحث ایفای نقش فعال هم این است که بخش بزرگی از جریان دانشجویی الان در سطح کشور در عرصههای مختلف خدمترسانی میکند و این نقشآفرینی در قالب اردوهای جهادی، پویشهای خاص اجتماعی و فعالیت رسانهای نمود پیدا میکند. خروجیهای فعالیتهای دانشجویان در سطح مدیریتی، رسانهها و فضای فرهنگی-هنری دیده میشوند؛ همه این موارد نشاندهنده ایفای نقش فعال جنبش دانشجویی است.
پس شما قائل به رخوت در جنبش دانشجویی نیستید؟
با توجه به مطالبی که بیان کردم فکر میکنم این نگاه که جنبش دانشجویی دارای رخوت است، ناشی از این است که ما درک درستی از کارکرد جریان دانشجویی نداریم و دقیقاً نمیدانیم که از جریان دانشجویی چه انتظاری داریم. البته جریان دانشجویی دارای فراز و فرودهایی بود که باید آن را بهعنوان بخشی از کل جامعه دید به این معنی که تحولات کلان اجتماعی روی بافت جریان دانشجویی و عملکرد آن هم اثر میگذارد. به عنوان مثال وقتی فضای کلی جامعه و نسل جدید به این سمت برود که مطالعه کاهش پیدا بکند یا گرایش بهسمت رسانههای مجازی افزایش پیدا کند، طبیعی است که جریان دانشجویی هم بهتبع جامعه با یک شدت کمتری البته، بهسمت سطحی شدن و کمعمق شدن پیش برود و از مطالعه عمیق فاصله بگیرد. این موارد ناشی از یک سری تحولات اجتماعی است که ربطی به جریان دانشگاهی ندارد چون دانشگاه یک محیط بسته و جدا از جامعه نیست، دانشگاه یک بخشی از جامعه است و تحولات کلان اجتماعی مقصرش جریان دانشجویی نیست، مطالبه کردنش از جریان دانشجویی هم اشتباه است.
رابطه دولتها با جنبش دانشجویی چگونه بوده است؟
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی بهصورت رسمی بستری برای کار دانشجویی فراهم نبود. بعد از انقلاب این بستر بهصورت گستردهای فراهم شد. برای بیان دیدگاهها و نظرات مختلف و البته برخی از جریانات دانشجویی هم آرامآرام کنار رفتند و از عرصه رسمی فعالیت دانشجویی حذف شدند. یا بهخاطر قانونشکنیهایی که کردند یا بهخاطر اینکه تناسبی با فضای کلی جامعه نداشتند. یعنی با گفتمانهای غالب یا گفتمانهای مطرح که بدنه اجتماعی دارند هیچ تناسبی نداشتند. نکته این است که بااینحال بعد از انقلاب هم خصوصاً از جانب دولتهای مستقر، چون بالاخره بعد از انقلاب دولتها محتاج به رأی عمومی مردم هستند و ذهنیت عمومی مردم برای آنها مهم است. جریان دانشجویی، دانشگاه و دانشجو همیشه یک کانون انتقادی نسبت به سیاستهای دولتها و البته در کنارش ممکن است نقش فعال هم ایفا کرده باشد.
بنابراین دولتهای مختلف تلاش کردهاند با روشهای متفاوتی این کانونهای انتقادی را کنترل کنند. در دولت سازندگی، هزینه کار دانشجویی بالا رفت. یعنی دولت تلاش کرد هزینه انتقاد کردن را بالا ببرد. به این معنی که اگر قرار بود انتقاد بکنید هزینه سنگینی باید پرداخت میکردید. این کار را هم با استفاده سلیقهای از اختیارات قانونی انجام میدادند. در دولت اصلاحات با استفاده از برخی اساتید صاحبنفوذ در دانشگاه، تفکر لیبرال از مفهوم آزادی را به بدنه دانشجویی تزریق کردند و این تلقی لیبرال در کنار ایجاد این توهم و احساس که حضور در جریان دانشجویی و تشکلهای دانشجویی پلکان ورود به عرصه قدرت است، بهشدت به بدنه دانشجویی تزریق شد. حتی در برخی از مناسبات سیاسی تعدادی از دانشجویان را بازی میدادند.
شما تصور بکنید از یکسو تلقی لیبرال از مفهوم آزادی در ذهن دانشجو تزریق شد، از طرفی بعضی از دانشجویان تطمیع شدند که شما در آینده سیاسی به قدرت یا به ثروت و جایگاه اجتماعی خواهید رسید. این دو نکته استراتژی دولت اصلاحات برای کنترل این نهاد اعتراضی و انتقادی، در راستای اهداف و منابع خود بود. در دولتهای نهم و دهم بیتفاوتی و نگاهی کاریکاتوری به جریان دانشجویی وجود داشت. یعنی اساساً شما میبینید که آقای رئیس جمهور در تمام طول دوران ریاست جمهوری و آخرین حضورش در دانشگاه بهعنوان حضور در جمع دانشجویان به سالهای 85 و 86 برمیگردد. بعد از آن شما میبینید که دیگر اصلاً حضور در دانشگاه وجود ندارد فقط تعداد محدودی در فضای محیط پیرامونی ایشان وجود دارد و ایشان تلاش میکنند تا جای ممکن اصلاً به فعالیت دانشجویی ضریب ندهد.
در دولت یازدهم و دوازدهم نیز تلاش برای ایجاد تشکلهای دولتساخته و در حقیقت تلاش برای بدیل ساختن برای جریانات اصیل دانشجویی و تشکلهای یکبارمصرف، استراتژی حاکم است. یعنی تلاش میکنند که ضمن حفظ ژست آزادی بیان و دادن تریبون به دانشجوها که البته در ذات خود قابل تقدیر و تشکر است، اولاً تشکلهای دولتساخته را تقویت کنند، ثانیاً تشکلها را ذیل مفهوم اعتدال منفعل کنند. یعنی من فکر میکنم بعد از انقلاب همیشه یک ارادهای در دولتها برای کنترل فضای انتقادی دانشگاه وجود داشته و هر کدامشان یک روش و شیوهای برای کنترل فضای انتقادی دانشگاه داشتند.
به نظرتان مهمترین موضوع حال حاضر برای پیگیری جنبش دانشجویی را چیست؟
امسال 16 آذر 1397 بهعقیده من 16 آذر شفافیت و پاسخگویی است. یعنی با کمک بدنهای که در سطح کشور وجود دارد، باید مسئولان استانی، کشوری، لشگری، چه در حاکمیت و چه در سطح استانها و شهرستانها بهسمت شفافیت و پاسخگویی حرکت کنند، یعنی مسئولان مناسباتشان را شفاف کنند و نسبت به عملکردشان پاسخگو باشند. من آینده جریان دانشجویی را متمرکز بر مفهوم شفافیت و پاسخگویی میبینم. شفافیت و پاسخگویی هم باید بهصورت جزئی، محوربندیشده، متناسب با هر دستگاه ارائه شود. یعنی جریان دانشجویی در سطح استان از استانداری باید براساس وظایف مطالبه داشته باشد که لازمه آن در درجه اول شناخت کافی و بعد از آن درخواست شفافیت و پاسخگویی است.
انتهای پیام/4115/ 4107/پ
انتهای پیام/