شهرام مکری: اگر فیلمی صرفا تکنیک را ارتقا دهد، آیا میتوانیم آن را فاقد محتوا بدانیم؟
به گزارش گروه فرهنگی آنا و به نقل از روابط عمومی فیلم «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر»، در آغاز نشست نقد و بررسی نیما حسنی نسب با این مقدمه وارد بحث شد که فیلم «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» محصول جریانی است که سینمای مستقل را در سراسر دنیا رصد کرده و میداند فیلم خوب در تمام طول تاریخ در دهههای مختلف به سختی و با خون دل ساخته میشود. او با نام بردن از فیلمهای «اشکان، انگشتر...»، «ناف» و «آبادان» یادآور مسیری شد که این فیلمها راهگشای آن بودهاند و در حال حاضر شاهد ثمره آن در سینمای ایران هستیم: «این فیلمها به خیلی از جوانهای عاشق فیلمسازی ایده و انگیزه دادند که صرفا با دست گرفتن سناریو و مراجعه به دفتر چند تهیهکننده و ایستادن در صف دوربین فیلمی ساخته نمیشود. راههای دیگری هم وجود دارد که شهرام مکری یکی از کسانی است که این مسیر را دنبال میکنند.»
شهرام مکری در شروع صحبتهای خود و در تایید مقدمه نیما حسنی نسب عواملی را که باعث شکل گرفتن نسل تازهای از فیلمسازان در سینمای ایران شد اینگونه برشمرد: «روی کار آمدن دوربینهای دیجیتال و گردهمایی آدمهایی در عالم فیلمسازی که قابل اعتماد بودند، باعث وقوع اتفاق تازهای در روند تولید فیلمها شد. از نگاه تاریخیای که خودم به این جریان دارم، بروز روشنفکری در جامعه ایران هرچند قبلتر در ادبیات و سایر هنرها اتفاق میافتاد اما حالا، به نظر میرسد نسل جوان ترجیح میدهد آن را در اشتیاقی که به فیلم ساختن دارد نشان دهد. دیدن فیلمهایی مثل «آبادان» مانی حقیقی، «ناف» محمد شیروانی و« ۲۱ اینچ» ابوذر صفاری برای من با هیجان زیادی همراه بود؛ چون فکر میکردم مدل دیگری از جریان فیلمسازی در سینمای ایران در حال شکل گرفتن است. فراگیر شدن سینمای دیجیتال برای من نشانگر یک مفهوم بود تا یک ابزار. به این ترتیب که سینما را در تولید، خارج از بروکراسی اداری و اصول و قواعدی که ما برای آن در نظر داشتیم، تعریف میکرد.»
در ادامه شهرام مکری در پاسخ به تذکر یکی از حاضرین که ضمن تایید جسارت، خلاقیت و تاثیرگذاری نسل جدید فیلمسازان ایرانی، جریان خواندن آنها را هنوز زود میدانست گفت: «جریانهای مشابه در تاریخ سینما مثل موج نوی فرانسه یا حتی دوگما ۹۵ اول مانیفست خود را اعلام میکردند، قسمنامه مینوشتند و بعد فیلم میساختند. گاهی نیاز است تلنگری زده شود تا به واسطه آن چیزی که به چشم نمیآید دیده شود. ترس من این است که محافظهکاری در به کار بردن کلمات و اصطلاحات باعث شود آنچه امروز اتفاق میافتد در آینده تنها به تحلیل اتفاقی در گذشته خلاصه شود؛ در حالی که فکر میکنم باید جرئت داشته باشیم و همین حالا درباره وقایعی که در حال حاضر رخ میدهند صحبت کنیم. چرا ما از کلماتی که میدانیم درستاند و از گفتن چیزهایی که نشانههای سواد در آن است فرار میکنیم؟ زمانی که ما به عنوان یک جریان هویت داشته باشیم میتوانیم هویت گذشته و تاریخ سینمای خودمان را هم به رسمیت بشناسیم و درباره همه اینها حرف بزنیم.»
در ادامه جلسه سینا رازانی بازیگر فیلم «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» که در زمان ساخت فیلم دومین فیلم سینماییاش را بعد از نقشی کوتاه در فیلم «ماهیها عاشق میشوند» تجربه میکرده است، درباره حضورش در این فیلم گفت: «اولین روزی که برای صحبت درباره فیلم با شهرام مکری قرار داشتم او خیلی صادقانه گفت از وقتی بودجه فیلم کاهش یافته و شرایط تولید عوض شده است، جرقه ایدهای برای او به وجود آمده تا با نگرشی جدیدتر سراغ این پروژه بیاید. من پیش از آن فیلمهای کوتاه شهرام را دیده بودم و خیلی دوست داشتم با او همکاری کنم، بعد از خواندن فیلمنامه بیشتر به این همکاری علاقهمند شدم و در حین ساخت، تجربه بازی در این فیلم برای من بسیار لذتبخش و شیرین بود چون شهرام درباره ایدهای که برای هرکدام از صحنهها داشت و در جزئیات و ریزهکاریهای بازی با بازیگران بحث میکرد. حتی میزان حرکت چشمها برای او حساب شده و هدفمند بود. این برای خیلی از ما که بازیگران تئاتر بودیم هیجانانگیز بود؛ چون میدانستیم در حال شکل دادن به یک نقشه از پیش طراحی شده هستیم.»
سینا رازانی در جواب این سوال که تاخیر هفت ساله اکران این فیلم چه تاثیری در مسیر بازیگری او داشته و اگر این فیلم در زمان خودش دیده میشد، مسیر بازیگری او به نسبت امروز چه تغییری میکرد گفت: « به نظر من چند عامل باعث شدند «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» به حق خودش نرسد. یکی فاصله تولید تا اکران آن بود و دیگری تغییر سیاستهای جشنواره فجر و اضافه و کم شدن همیشگی بخشهای مختلف به جشنواره که برای این فیلم قرار گرفتنش در بخش جنبی سینما ـ ویدئو بود. این باعث شد که «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» وارد رقابت نشده و به شکل جدیتر و متمرکزتری دیده نشود. او با شاره به اینکه خاصیت سینما این است که همواره مخاطب خودش را پیدا می کند گفت: « فکر میکنم حاضرین در این جلسه و جلسههای مشابه مخاطبان این فیلم هستند و به هر حال بعد از هفت سال بازخوردش را دریافت کردهایم.»
سعید ابراهیمیفر، بازیگر نقش رضا نیز با اشاره به اینکه آشنایی و همکاری با شهرام مکری برای او به خیلی پیشتر از آغاز پروژه این فیلم برمیگردد گفت: «مقابل دوربین شهرام مکری رفتن خیلی دلپذیر است؛ چون او کارگردانی است که لحظه به لحظه فیلمنامهاش را پیش از فیلمبرداری با همان دقت در ذهنش ساخته و اجرا کرده است. برای من که بازیگری صرفا یک تجربه است و نه حرفه اصلیام، این پروژه بسیار آموزنده و در عین حال راحت بود. فکر میکنم آرزوی هر بازیگری است که در مقابل دوربین کارگردانی قرار بگیرد که میداند چه میخواهد».
سعید ابراهیمیفر همچنین درباره تاخیر هفت ساله در اکران فیلم گفت: «افزایش سرعت پیشرفت تکنولوژی سمعی و بصری باعث شده تا حتی کارهای دو سه سال پیش الان به نظر کهنه بیایند طبیعتا «اشکان، انگشتر...» هم از این قضیه مستثنی نیست. او تاکید کرد:«به نظرم هر مظروفی را باید در ظرف خودش دید. همین که «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» فیلمی است که بعد از هفت سال و با شرایط تولید کاملا دانشجویی هنوز مخاطب خودش را دارد یعنی فیلم موفقی بوده است».
در پایان جلسه نیما حسنینسب و شهرام مکری جداگانه به انتقاد یکی از تماشاگران که معتقد بود فیلمهای شهرام مکری از جهت تکنیکی او را به وجد می آورند اما حرفی برای گفتن ندارند، پاسخ دادند.
حسنی نسب که در ابتدای نشست به این نکته اشاره کرده بود که بعضی فیلمها به شکل درست و خوبی فاقد محتوا هستند، مقصودش از بیان این نکته را با شرح بیشتری و در جواب این انتقاد بیان کرد: «منظور من این بود که ساختن فیلم به هدف رساندن پیام و حل کردن مشکلات به نسبت الفبای سینما مسیر اشتباهی است. این در حالی است که درباره فیلمهای مثل «ماهی و گربه» یا «اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر» میتوان سالها بحث تماتیک کرد اما شهرام مکری این حرفها را به شکل بیلبورد در فیلمش نصب نکرده است. آنچه ما به آن تم، کانسپت یا محتوا میگوییم همیشه به صورت کاملا هوشمندانهای در لایههای پنهان اثر در فیلمهای خوب مستتر است. به همین دلیل است که استخراج محتوا از اینگونه فیلمها بسیار سختتر است.»
او ادامه داد:«خیلیها نگراناند که به فیلمشان برچسب بیمحتوایی بخورد. چون غالب جریان نقد ما تماتیک است و از پیش از انقلاب ارزشگذاری روی فیلمها بر اساس محتوای آن بوده است؛ به عنوان مثال همیشه فیلمی را که راجع به فقر ساخته شده خوب دانستیم. این در حالی است که در فیلمفارسیها متعالیترین مضامین از نظر محتوایی وجود دارد اما باید پرسید چرا همه بر سر خوب نبودن آن فیلمها اتفاق نظر داریم؟»
شهرام مکری هم در پاسخ به نقد مطرح شده گفت: «از آن جایی که سینمای بعد انقلاب روکش فیلم را داستان فرض کرد و از طریق آن با مخاطبش ارتباط برقرار کرد، فرم در سینمای ایران به یک الگوی ثابت و تکرار شونده تبدیل شد و مخاطب ایرانی همیشه راجع به موضوع و داستان فیلمهایی که میبیند بحث میکند. منتقدان ما هم وقتی میخواهند نقد بنویسند اول داستان فیلم را تعریف میکنند و بعد شروع به نقد آن میکنند. به همین دلیل مخاطب ایرانی ناخودآگاه در داستان فیلم دنبال محتوا میگردد. در حالی که منشا این جریان تازه در سینما تغییر و تحول در فرم اجرا و مواجهه تازه مخاطب با داستان است. ممکن است فیلمی داستان نداشته اما محتوا داشته باشد.» او اضافه کرد:«این سوءتفاهم تاریخی مخاطب ما در مواجهه با سینما است. به نظر من «ماهی و گربه» محتوا دارد، اگر نداشت من دست به ساخت آن نمیزدم. اگر فیلمی صرفا تکنیک را ارتقا بدهد آیا ما میتوانیم آن را فاقد محتوا بدانیم؟ پیشرفت در هر زمینهای محتوای زندگی بشر را دگرگون میکند. این نگاه ما است که به محتوا متفاوت است و تعریفهای گوناگونی از آن ارائه میدهد.»
در پایان این جلسه سعید ابراهیمیفر ابراز خوشحالی کرد که گروه هنر و تجربه به کار خود ادامه میدهد و به نمایندههای درستی از سینمای ایران مجال دیده شدن داده است. شهرام مکری هم گفت: «هنر و تجربه امکان گفتوگوی دو طرفه میان فیلمساز و مخاطب را برقرار کرده و این بسیار در سینمای ایران موثر است.»
در پایان نیما حسنی نسب اظهار امیدواری کرد: «گفتوگو حلقه مفقوده همه این سالهای سینمای ایران بوده. امیدوارم در این امکان حداقلی برای گفت و شنود درباره سینما به هر دلیلی بسته نشود.»
انتهای پیام/