عاقبت چه خواهد شد؟
گروه سیاسی خبرگزاری آنا، خدا حفظ کند آیتالله حسن زاده آملی را و به ایشان عمر طولانی عنایت فرماید. معظمٌ له در کتاب الهینامه صدها دعا دارد از جمله این دعا که می فرماید: «خدایا! عاقبت چه خواهد شد، با ابد چه باید کرد؟!»
اولیای خدا در بزنگاهی که در برابر این سوال قرار میگرفتند که چه آرزویی دارید؟ میفرمودند: «عاقبت بهخیری». امام بزرگوار امت ما هم وقتی در برابر این پرسش قرار میگرفت همین پاسخ را میفرمود.
خبر ملاقات سران فتنه با حضرت آیتالله شبیری زنجانی بهانهای شد تا یک بار دیگر پرونده فتنه 88 بازخوانی شود و مخمصهای که کارگردانان داخلی و خارجی آن در آن گرفتار آمدند مورد ارزیابی قرار گیرد.
اولاً ساحت حضرت آیتالله شبیری زنجانی از همراهی و همگرایی با اهل فتنه پاک است و شکی در آن نیست. سابقه رفاقت، موأنست و همراهی وی با رهبر معظم انقلاب و سلوک فکری او در حوزه علمیه قم و آوازه وی در حوزههای علمیه سراسر کشور و جهان اسلام نشان میدهد او عمری پاک زیسته است و مردم ما جز پاکی و صداقت و ترویج اسلام و انقلاب از وی چیزی ندیدهاند.
شیطنت اهل فتنه در نشر عکس این ملاقات نشان میدهد آنها به دنبال اعتبارجویی هستند؛ اعتبار و حیثیتی که در فتنه 88 بر باد رفت و بدون توبه و بازگشت آنها به خط امام و رهبری و انقلاب و پذیرش جمهوریت و اسلامیت نظام، امکان جبرانی برای آن نیست. عدم انتشار خبر ملاقات توسط دفتر آیتالله شبیری نشان میدهد دسیسه و نیرنگی برای مخدوش کردن جایگاه مرجعیت صورت گرفته که فعلاً مورد بحث این مقال نیست.
صورت مسئله فتنه 88 چیست؟ کارگردانان آن کدام هستند؟ عمله و اکره آن در داخل و خارج چه کسانی بودند؟ اگر به این سوالات، دقیق پاسخ داده نشود، هم به تاریخ انقلاب خیانت شده است و هم نمیتوانیم در آینده از تکرار آن جلوگیری کنیم.
صورت مسئله این است که در انتخابات ریاست جمهوری سال 88 چهار رجل سیاسی و مذهبی، خود را در معرض رأی ملت قرار دادند. دهها هزار نفری که امین مردم و نظام طی چهار دهه گذشته بودند در هیأتهای اجرایی و نظارت، این انتخابات را برگزار و بر آن نظارت کردند؛ اما نتیجه به بهانه «تقلب» که رمز آشوب و اغتشاش و براندازی علیه نظام بود، از طرف کسانی که نتوانستند آرای ملت را به خود جلب کنند مورد قبول واقع نشد.
با مروری به برنامههای بیبیسی و رادیو آمریکا و دیگر رسانههای اهریمنی دشمن، هر انسان منصف و بیطرفی بهخوبی میفهمید نوعی همگرایی بین فتنهگران داخلی و خارجی برای تهدید امنیت ملی و نیز براندازی نظام دیده و شنیده میشود.
معترضین بدون اینکه کمترین مدرکی برای ادعای تقلب خود داشته باشند زیر بار سازوکارهای قانونی و حقوقی برای اثبات ادعای خود نرفتند. راهحل را در شورش و اغتشاش و حمله به اماکن عمومی و مردمی و دولتی و فریاد شعارهای ساختارشکن دیدند. از دل این اغتشاشات، دو سه شعار کلیدی بیرون آمد:
1- انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است!
2- مرگ بر اصل ولایت فقیه!
3- مرگ بر فلان، درود بر بهمان!
این نتایج حاکی از یک یاغیگری و طغیان علیه جمهوریت و اسلامیت نظام بود و ربطی به مناقشات مربوط به انتخابات هم نداشت. سران فتنه در داخل میدانستند در این داستان، منافقین، بهائیان، ضدانقلاب چپ و راست، سرمایهداران از خدا بیخبر و مرفهین بیدرد با آنها همراهند. آنها میدیدند که بوقهای دشمن به سر و ته این فتنه میدمند. آنها نبرد نرم دشمن و همراهی جرج سوروس و اعضای باند تبهکار انقلاب نارنجی در منطقه را میدیدند اما همچنان به فتنهگری ادامه دادند و هنوز هم میدهند و آنها نصایح رهبر معظم انقلاب و فراخوان ایشان برای پیگیری اعتراض در مراجع قانونی را نپذیرفتند تا در عاشورای 88 خنجر به اصل انقلاب و نظام کشیدند و بالاخره مردم در 9 دی 88 یعنی دو روز پس از آن آشوب، جواب آنها را دادند و در تظاهرات میلیونی در تهران با اسم و رسم و عکس آنها این تبهکاریها را محکوم کردند.
نتیجه فتنهگری سران فتنه این شد؛
1- اقتدار ملی مخدوش و رأی بیسابقه مردم در تحکیم جمهوریت نظام به آتش کشیده شود.
2- دشمن در تشدید تحریمهای ظالمانه که به تفاضای سران فرقه سبز فتنه صورت گرفت مصمم شود.
3- میلیاردها تومان خسارت به اموال عمومی و دولتی زده شود.
4- دهها نفر کشته و صدها نفر زخمی شوند و بنیاد شهید نام 22 شهید مظلوم در فتنه را در دفتر نام شهدا بپذیرد و ثبت کند.
5- مردم سالاری را به خون آغشته کردند و اسلامیت نظام را با شعار اصلی منافقین که «مرگ بر اصل ولایت فقیه» بود، آلودند. تمثال مبارک امام (ره) را در دانشگاه به آتش کشیدند، به مساجد حمله برده و قرآنسوزی کردند.
6- بهانه به دشمنان دادند تا کارنامه ضد حقوق بشری خود در باره ایران را قطور کنند.
7- رای 6 فقیه و 6 حقوقدان مبنی بر صحت انتخابات را نادیده گرفتند. با آنکه نوشته بودند به نظام و ولایت فقیه اعتقاد و التزام عملی دارند، زیر همه چیز زدند و فقط به شورش، اغتشاش و یاغیگری فکر کردند و در مرز «بغی»، سلوک سیاسی خود را ادامه دادند.
نظام بر اساس حکمت، مصلحت و عقلانیت سیاسی اداره میشود. دو تن از سران فتنه اکنون زیر سقف حصر به سر میبرند و چند نفر دیگر آزادند و کسی کاری به آنها ندارد و اما آنها همچنان بر مدار فتنه و فتنهگری گام برمیدارند. معلوم نیست در ذهن آنها برای برونرفت از این رسوایی چه میگذرد؟ عکس گرفتن با یک مرجع تقلید، مشکل آنها را حل نمیکند. بیشتر آنها در سالهای آخر عمر خود زندگی میکنند، 70 را گذراندهاند. گیریم که به اتهامات هفتگانه که در این مقال مذکور افتاد پاسخ ندهند و به عاقبت خود در این دنیا فکر نکنند، آنها با «ابد» چه خواهند کرد؟ آیا به قیامت و به سوال و جواب زندگی ابدی خود فکر نمیکنند؟ اگر در قیامت، این 22 شهیدی که در فتنه به فرمان آنها کشته شدند، یقه آنها را بگیرند و بگویند ما به کدامین گناه کشته شدیم، چه میگویند؟ اگر برگزار کنندگان امین انتخابات از آنها بپرسند با کدامین سند، تهمت تقلب زدید، چه میگویند؟! اگر میلیونها انسان، حقالناس خود را مطرح کنند و بپرسند چرا آرای ما را به دروغ، فریب، دسیسه، نیرنگ و توطئه آلودید؛ چه خواهند گفت؟! اگر اقشار ضعیف جامعه که بار اصلی تحریمها را به دوش میکشند از آنها سوال کنند که چرا رفتید کنگره آمریکا و پارلمان اتحادیه اروپا و دشمن را به تشدید تحریمها برای سقوط دولت تشویق کردید؛ چه خواهند گفت؟! اگر در روز محشر، شهدا، جانبازان و آزادگان این ملت از آنها بپرسند به چه دلیل شما اصل نظام را که ما جانمان را برای آن فدا کردیم، نشانه گرفتید؟ چه خواهند گفت؟! این سوالات و دهها سوال دیگر در محضر خداوند تبارک و تعالی مطرح میشود. آنها با عکس یادگاری با کدام مرجع در قیامت میخواهند از زیر بار طرح این پرسشهای کلیدی فرار کنند؟
بهعنوان کوچکترین عضو جامعه اسلامی عرض میکنم؛ قدری به گذشته برگردید؛ به خدمات خود به انقلاب و همراهی با امام و رهبری و مردم نگاه کنید و آنها را مرور نمایید و از خود بپرسید چه شد که به این روز افتادید که هنوز زیر سقف «بغی» و «یاغیگری» علیه ملت، نظام و انقلاب هستید و حاضر نیستید از این خیمه بیرون روید؟! کافی است به این پرسش که به وسعت دنیا و آخرت شماست، فکر کنید که؛ «خدایا! عاقبت چه خواهد شد، با ابد چه باید کرد؟»
انتهای پیام/4071/ن
انتهای پیام/