صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
مادر شهید بهنام محمدی:

بهنام 13 سال داشت، اما مثل یک مَرد جنگید و شهید شد

مادر شهید بهنام محمدی گفت: وقتی جنگ شروع شد، بهنام اگر چه 13 سال بیشتر نداشت، از شهر بیرون نیامد، یک‌ماه در کنار محمد جهان‌آرا با صدام جنگید و شهید شد.
کد خبر : 323158

نصرت مظفری‌نیا مادر نوجوان شهید بهنام محمدی در گفتگو با خبرنگار حوزه حماسه و مقاومت گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا گفت: بهنام من به ظاهر 13 ساله بود، اما برای من و هرکسی که او را می‌شناخت یک مرد بود. وقتی جنگ شروع شد بهنام خیلی نگران من و خواهر و برادرش بود خیلی اصرار می‌کرد که ما شهر آبادان را ترک کنیم و به یک منطقه امن برویم ،اما من نمی‌توانستم پسر نوجوانم را در وسط معرکه رها کنم. هشت شبانه روز در خانه‌مان ماندیم هرکاری می‌کردم مانع بیرون رفتن بهنام از خانه شوم نمی‌توانستم.


وی اظهار داشت: آنقدر شرایط جنگ سخت شده بود که از چند طرف آتش بر سر ما می‌ریخت، در روز نهم جنگ بود که بهنام با التماس از من و بقیه خواست شهر را ترک کنیم و به عقب برویم. می‌گفت: مادر من نگران شما هستم، شما فقط به یک جای مطمئن بروید. روزی که خواستیم از شهر خارج شویم هرچه التماس بهنام کردم و گفتم: پسرم با ما بیا قبول نکرد و در آبادان ماندگار شد. همراه محمد جهان آرا بود، سرباز امام و یار محمد جهان‌آرا شده بود.


وی بیان کرد: یک‌روز که بهنام بصورت پنهانی به مقرر عراقی‌ها وارد شده بود ،یک بعثی از خدا بی خبر بهنام مرا گرفته بود و چون بهنام عربی کامل می دانست به سرباز عراقی گفته بود پدر و مادرم را گم کرده‌ام.سرباز عراقی نیز با زدن سیلی به صورت بهنامم، او را رها کرده بود. بهنام وقتی پیش جهان آرا برمی‌گردد و جریان تعریف می‌کند ، قسم می‌خورد که به جان مادرم 10 نفر از این عراقی‌ها را می‌کشم، این بود که بعد از تهیه نارنجک یک جمع از سربازان بعثی را به هلاکت می‌رساند.یکماه مردانه در شهر می‌جنگد و پا در رکاب شهیدمحمد جهان آرا می‌ماند تا شهید می‌شود. 


انتهای پیام/4100


انتهای پیام/

ارسال نظر