خوی استکباری، حذف افکار و ملتهای آزاد است
گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، نشست دبیران چهار اتحادیه دانشجویی انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل، جنبش عدالتخواه دانشجویی، دفتر تحکیم وحدت و جامعه اسلامی دانشجویان به مناسبت 13 آبان، روز ملی استکبار ستیزی در خبرگزاری آنا، برگزار شد.
پیام مرادی دبیر اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل در این نشست به تعریف استکبار، لزوم استکبار ستیزی، نقش جنبش دانشجویی در استکبار ستیزی و ... پرداخت که در متن گفتگو را در زیر میخوانید.
رابطه 13 آبان و موضوع استکبارستیزی را در طول تاریخ 40 ساله انقلاب اسلامی چگونه ارزیابی میکنید؟
- 13 آبان روز ملی مبارزه با استکبار جهانی و یادآور مفهوم استکبارستیزی است. مفهوم استکبارستیزی در ایران و در کشورهای منطقه و همچنین کشورهای سطح جهان عموماً ریشه در روحیه استقلالخواهی ملتها دارد.
استقلال از نظر ما بهمعنای آزادی در سطح یک ملت است. هرجاییکه آزادی یک ملت مورد خدشه واقع شده، واکنش آن جامعه و مردم را درپی داشته است و استقلالخواهی منحصر به ایران نیست. کشورهای آفریقایی، آمریکای لاتین، هندوستان، حتی کشورهای منطقه غرب آسیا، جنوبشرق آسیا و ... هرجاییکه آزادی در سطح یک ملت خدشهدار شود و مردم از حقوق اولیه محروم شوند، بهطبع آن انگیزههای استقلالطلبانه و استکبارستیزانه شکل گرفته است.
ایران بهدلایل مختلف حداقل در دو قرن اخیر در کانون این استکبارستیزی بوده است. یک علت آن اهمیت منطقه غرب آسیا و علت دیگر بافت اجتماعی و مذهبی کشور ما است.
سؤال اینجاست که برچهاساس ملت ایران در دو قرن اخیر احساس کردند آزادیاش مورد خدشه واقع شده و استقلال آن زیر پا رفته است، مصادیق نادیده گرفتن آزادی در سطح یک ملت در تاریخ دو قرن اخیر کشور ما پرتعداد و خاص است و شاهد هستیم که همزمان با حضور بیگانگان در ایران، جریانهای استقلالطلبانه ایجاد و فعال پررنگتر شده است. انقلاب اسلامی تبلور روحیه استقلالطلبی ملت ایران بود.
یک تلقی از استکبار این است که یکسری کشورهایی هستند که در جهان یا منطقه از قدرت سخت و نرم برخوردارند و در کشورهای دیگر اعمال نفوذ کرده و آنها را تحتالشعاع نظرات خود قرار میدهند. بدونشک این مفهوم از استکبار در داخل کشور توسط جریانهایی دنبال شده است. یک علت این است که قدرتهای بینالمللی امکانات و ظرفیتهای زیادی داشتهاند، دوم اینکه از نظر فکری و علمی، برای اداره جامعه تئوری و نظریه داشتند. بنابراین بخشی از جامعهای که قربانی استکبار میشود که عموماً در سطح نخبگان است این تصور را دارند که اولاً یا توانایی مقابله با این بلوک قدرت را نداریم، دوماً برای اداره جامعه به بنیه علمی و فکری کشورهای مستکبر نیاز داریم.
همانطور که بخشی از جامعه روحیه استقلالطلبانه و استکبارستیزانه داشته است، بههمیناندازه جریاناتی وجود داشتهاند که تعامل با قدرتهای استکباری و پذیرش درخواستهای آنها را تئوریزه میکردند و عمر این تقابل بهاندازه عمر استقلالخواهی ملتهاست.
جنبش دانشجویی در وقوع حادثه 13 آبان چه نقشی داشته است؟
وقتی مبانی فکری و الگوی رفتاری قدرتهای استکباری را مرور میکنیم حقیقت روشنی وجود دارد و آن این است که روحیه سلطهجویی و میل به تأمین منافع بیشتر از نگاه قدرتهای حدو مرزی ندارد به همین دلیل است که مثلا تضییع منافع ملی و حق دیگر دیگر کشورها آنها را متوقف نمیکند و همین امر است که به استکبار ستیزی منجر میشود.
جریان دانشجویی در تعریف، مترادف آرمانخواهی است. آرمانهایی که جریان دانشجویی دنبال میکند آرمانهای عمومی مردم است برعکس برخی از اقشار دیگر که ممکن است آرمان اختصاصی داشته باشند.
آرمانهای عمومی یعنی آرمانهایی که بدون هیچ محدودیت و قیدی از سوی مردم پذیرفتنی است. در کنار معنویت، آزادی و عدالت یکی از آرمانها استقلال و آزادی در سطح یک ملت است.
بدیهی است که وقتی فضا و شرایطی بهوجود میآید که یکی از آرمانهای عمومی مورد خدشه واقع میشود، اولین گروهی که در مقابل آن میایستد، جریان دانشجویی است. 16 آذر 1332 و تسخیر لانه جاسوسی از مصادیق ایستادگی دانشجویان است. جریان دانشجویی بهدلیل اینکه ماهیت آرمانخواهی دارد و آرمانها را در خطر دید، در سال 32 و 58 حماسههای اینچنینی آفرید.
وقتی یک قدرت استکباری اراده و میل دارد که منافع کشور را تهدید کرده، در کار کشور خلل وارد کند. گروههای تجزیهطلب و آشوبگر را برعلیه کشور تقویت کند، در داخل هم بخشی از بدنه نخبگانی و مسئولان دولت موقت درخواستهای دولتهای استکباری را تئوریزه میکنند. جریان دانشجویی از این دو جریان احساس خطر کرد و 13 آبان 58 واکنشی به هر دو جریان بود یعنی یکی اینکه به آمریکا فهماند باور عمومی در کشور همراهی با آمریکا نیست و مهمتر از آن ترسی از آمریکا و قدرت آن بین عموم مردم وجود ندارد. این حرف در ظرف زمانی و مکانی خودش نو و ثقیل بود و تحلیل آن برای کسانیکه فضای سیاست جهانی را میدیدند، سخت بود.
امروز هم همینگونه است و مواجهه با دولتهای استکباری در سطح جهان بین دانشجویان وجود دارد و در کنار آن جریانهایی هم وجود دارد که به دو علت هیمنه و امکاناتی که برای قدرتهای استکباری قائل هستند و احساس نیازی که به مبانی فکری آنها میشود، تلاش میکنند که ارتباط با آمریکا را تئوریزه کنند.
دو تفاوت بین نگاه استکباری امروز و سال 58 وجود دارد. یک، تجربه انباشته شدهای است که در این 40 سال بعد از انقلاب وجود دارد و جریان دانشجویی بسیار پختهتر از 40 سال قبل میتواند قضاوت کند. بهتبع جریان دانشجویی، جامعه هم امروز بهعینه رفتارهای آمریکا و رؤسای جمهور آن را دیده است.
بنابراین تبلیغ و تبیین مفهوم استکبارستیزی امروز، راحتتر از 40 سال قبل است.
تفاوت دوم اینکه واقعیتهای جهانی تغییر کرده و دنیای امروز با دنیای چهار دهه گذشته متفاوت است. ایران و آمریکای سال 58 با ایران و آمریکای امروز تفاوت دارد. ایران امروز چالشهای مختلفی را پشت سر گذاشته و ثابت شده است که میتوانیم از برخی موانع عبور کنیم. آمریکا هم امروز محدودتر از گذشته است و بحث مهار آمریکا درحالحاضر موضوعی قابل فهم است که شاید 40 سال پیش اینگونه نبود.
نظر شما درباره برخی از فعالان تسخیر لانه جاسوسی سالهای بعد ابراز پشیمانی کردند چیست؟
حرکت انقلاب اسلامی در عین ریزش، رویش هم داشته است و هر دوی اینها دلایلی داشته است. دو علت برای ریزش میتوان در نظر گرفت. علت اول عملگرایی بوده که آفت کار سیاسی دینی است. در عملگرایی باید منافع، تعیینکننده قضاوت فرد باشد. بههمینجهت افراد دچار تناقض و تفاوت در موضعگیری میشوند.
علت دوم نداشتن نگاه عمیق، درک صحیح و تحلیل واقعبینانه است. برخی از افرادی که در تسخیر سفارت آمریکا نقش داشتند درک صحیحی از پیامدهای رفتارشان نداشته و با تحلیل عمیق این اقدام را انجام ندادند، بههمیندلیل بعدها نظرشان تغییر کرد.
رویش نیز دو علت دارد؛ یک، تجربه انباشته شده. بهعنوان مثال برجام یک تجربه انباشته شده است. تجربه انباشته شده دو حوزه دارد؛ یک، تجربه مواجهه پیروزمندانه با آمریکا بوده است. دوم، تجربه برخی دیپلماتهای شکستخورده جمهوری اسلامی است که دولت فعلی مصداق بارز شکست دیپلماسی سازش است.
علت دوم رویش هم مدیریتی بوده است که نظام و شخص رهبر انقلاب داشته و به جامعه فرصت آزمون و خطا در مواجهه با آمریکا داده است. در موضوع برجام هم حضرت آقا به جامعه فرصت آزمون و خطا داد. این امر موجب رویش میشود.
جبهه استکبار ویژگیهایی دارد و ما آمریکا را مصداق تمام و کمال این ویژگیهای میدانیم. جبهه استکبار، ضد عدالت است یعنی در آن اشرافیگری، فساد، فاصله طبقاتی و تبعیض وجود دارد.
جبهه استکبار ضد معنویت است و اساساً به معنویت اعتقادی ندارد و علاوه بر آن خودش را در نقطه مقابل معنویت قرار میدهد. استکبار ضد پیشرفت است. تجربه ما و دیگر ملتها نشان داده است که استکبار ضد پیشرفت است یعنی کشوری که در خواستههای استکبار هضم شد، قطعاً عقب خواهد افتاد.
اگر کسی خواهان پیشرفت کشور است، باید ضد استکبار باشد. جبهه استکبار سلطهجو و زیادهطلب است؛ به این معنا که به خواست عمومی ملتها احترامی نمیگذارد. هر جا فرصتی داشته باشد و منافعش ایجاب کند، در برابر ملتها میایستد.
جبهه استکبار ضد آزادی است. اگر کسی در هر جای دنیا در چارچوب فکری قدرتهای استکباری هضم نشود، حذف میشود.
از طرف دیگر طبق این شاخصها مسئولی که خوی اشرافی دارد، استکبار است. مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر مسئول اشرافی؛ مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر فساد؛ مرگ بر آمریکا یعنی مرگ بر فاصله طبقاتی، تبعیض، استبداد و ...
جریان دانشجویی باید بخشی از انرژی خود را مصروف تبیین شاخصهای استکبار و مصادیق آن بهویژه آمریکا و بخش دیگر باید مصروف افرادی که با روحیههای استکباری در بخشی از مناصب کشور قرار دارند بشود.
انتهای پیام/4007/
انتهای پیام/