صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۸:۲۰ - ۰۱ آبان ۱۳۹۷

استاد دانشگاه آکسفورد: دین قادر به حل مسائل لاینحل بین‌المللی است

استاد دانشگاه آکسفورد با اشاره به اینکه دین و سیاست همیشه در کنار هم بوده‌اند گفت: دین قادر به حل مسائل لاینحل بین الملل کنونی است.
کد خبر : 320308

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، بحث رابطه دین و سیاست، موضوعی تقریباً چالش برانگیز و در عین حال بسیار دامنه‌دار است که تقریبا در همه دوره‌های تاریخ معاصر مود توجه واقع شده است.


در این میان رابطه دین با مسائل بین‌المللی موضوعی جزئی‌تر از میان مباحث کلی دین و سیاست است که تا کنون کمتر به آن توجه شده است و در همین ارتباط گفتگویی را  با پروفسور فرهنگ جهانپور دنبال کرده‌ایم که در آن رابطه دین و مسائل بین‌المللی  مورد پرسش و بررسی قرار گرفته است.


پروفسور فرهنگ جهانپور،  پیشتر استاد دانشگاه اصفهان بوده و در حال حاضر به تدریس در دانشگاه‌های «کمبریج» و «آکسفورد» مشغول است. وی همچنین استاد دوره‌های آنلاین در دانشگاه‌های «آکسفورد»، «ییل» و «استنفورد» است. جهانپور بورس یک ساله فرصت مطالعاتی در دانشگاه «هاروارد» را داشته و طی ۲۸ سال گذشته به تدریس در رشته سیاست‌های خاورمیانه در بخش تحصیلات تکمیلی دانشگاه «آکسفورد» مشغول بوده است.


*از چه زمانی اندیشمندان علوم سیاسی برای نخستین بار دین را با سیاست پیوند زدند؟


از یک جهت مذهب همیشه با سیاست همراه بوده است. حتی براساس آثار باستانی بدست آمده از تمدن سومر، هند، مصر، بابل و ایران باستان و حتی تاریخ باستانی یهود، مذهب همیشه پیوندی تنگاتنگ با دولت و سیاست داشته است.


در نخستین بخش‌های «حماسه گیلگمش» که متعلق به  «سلسله سوم اور» (۲ هزار قبل از میلاد) می‌باشد؛ از گیلگمش، پادشاه تاریخی شهر «اوروک» در بابل به‌عنوان الهه‌ای با زندگی ابدی و جاوید یاد می‌شود.


همچنین حمورابی (مرگ ۱۷۵۰ قبل از میلاد و به عنوان نخستین کسی که مجموعه‌ای قوانین را در قالب ۲۸۲ اصل تنظیم کرد)، ششمین پادشاه «عموری‌ها» در بابل بود که خود را نماینده «آنو» و «بل» (از خدایان بابل) معرفی می‌کرد و در مقدمه معروف مجموع قوانین خود می‌گوید: «آنو و بل مرا با نام خودم، حمورابی و به‌عنوان پادشاهی نیکوکاری که از خدا می‌ترسد و بدنبال گسترش عدل در زمین و نابودی شر و شیطان هستم، فراخوانده‌اند».


در مصر باستان نیز فراعنه خود را به‌عنوان خدا و یا نمایندگان مقام عالی معرفی می‌کردند. کتاب معروف «مردگان» که مربوط به دوره پادشاهی‌های میانه ( ۲۰۰۰ تا ۱۷۵۰ قبل از میلاد) است از پادشاهان الهی سخن می‌گوید و صحنه‌هایی از زندگی، مرگ و رستاخیز خدایان «ازیریس» را به‌عنوان تاریخ پادشاهان به تصویر می‌کشد.


حتی سال‌ها پیش از آن که کتاب مقدس نوشته شود، ما شاهد اثر دیگری با نام «داستان آقات Tale of Aqhat» بودیم که در سال‌های ۱۳۶۵ پیش از میلاد مسیح و همزمان با یک زلزله ویرانگر در شهر اوگاریت (واقع در استان لاذقیه سوریه) نوشته شد و داستان‌های آن شباهت زیادی به داستان زندگی ابراهیم پیامبر و دیگر شخصیت‌های داستانی یهود مانند طالوت، سلیمان، داوود و کسانی داشت که می‌گفتند رابطه نزدیکی با خدا دارند.


در تاریخ ما نیز داریوش و کورش خود را نمایندگان اهورامزدا معرفی می‌کردند. در سنگ نبشته بیستون نیز داریوش بزرگ می‌گوید: «به یاری اهورامزدا، من پادشاه هستم و اهورا مزدا به  من امپراطوری را ارزانی داشت  و به من کمک کرده تا این مقام پادشاهی را بدست آورم و به یاری اهوارا مزدا من این امپراطوری را مصون نگه خواهم داشت.»


در «بهگود گیتا» نیز کریشنا خود را به‌عنوان «ارجونا» و یک خدا معرفی می‌کند.


براین اساس از سپیده دم تاریخ، دین و سیاست دست به دست هم و در کنار هم بوده‌اند و بیشتر قواعد و قوانین نوشته شده بدست بشر تلاش داشتند تا از مذهب برای الهی نشان دادن و توجیه مشروعیت خود استفاده کنند.


*پس براساس آن‌چه شما گفتید، آیا همیشه دین و سیاست باید همراه هم باشند؟


این موضوع بستگی به این دارد که ما دین را چگونه تعریف کنیم. برخی مذاهب بطور کامل به مسائل معنوی انسان پس از مرگ توجه می‌کنند و برخی دیگر به مسائل جاری زندگی دنیوی می‌پردازند. به‌عنوان مثال آموزه‌های بودا در هند یا لائوتسه به عنوان بنیان‌گذار آئین تائو در چین که هردوی آن‌ها متعلق به قرن ششم پیش از میلاد هستند، بیشتر به مسائل روحی و عرفانی توجه دارد تا مسائل مادی.


مثلاً در همین ارتباط لائوتسه معتقد به محدود کردن و به حداقل رساندن نقش دولت و در مقابل  ایفای نقش بیشتر فرد در اجتماع برای بهترین دستاوردهای اجتماعی و اقتصادی است. در عین حال لائوتسه بیشتر به توسعه و پیشرفت درونی فرد در مقایسه با ایفای نقش فرد در اجتماع تأکید دارد و همین باعث شده تا برخی لائوتسه را به‌عنوان یکی از نخستین آنارشسیت‌ها عنوان کنند.


برخی حتی معتقدند که آئین یهود نیز بیش از مسائل مادی، بر موضوعات روحی و درونی فرد توجه داشت. مثلاً آن جا که در این آئین گفته می‌شود: «پادشاهی من فقط متعلق به این جهان نیست» یا تفکیک سزار و خدا از هم در برخی از آیات. در این آیات به روشنی تفکیک جدایی مسائل مادی از معنوی دیده می‌شود.


اگرچه در دوره ایران باستان، حاکمان از نام اهورامزدا برای کسب مشروعیت استفاده می‌کردند یا تا پایان دوره ساسانی روحانیون زرتشتی یا مغ‌های زرتشتی قدرت زیادی داشتند و در مسائل سیاسی دخالت می‌کردند، اما با این حال در آموزه‌های زرتشتی هیچ نشانه‌ای که بتواند این دخالت‌ها را توجیه و یا تفسیر کند، وجود ندارد و آموزه‌های اخلاقی در سه عبارت «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» خلاصه شده بود.


یا در قرآن می‌توانید آیات زیادی را ببینید که بر آزادی فردی تأکید دارد و تحمیل اجباری عقاید را محکوم می‌کند. مثلاً در آیه ۲۵۶ بقره خداوند می‌گوید: در قبول دین، اکراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. بنابر این، کسی که به طاغوت [= بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستن برای آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست.


قرآن همچنین کسانی را که به آزار و اذیت مؤمنان روی می‌آورند، به صلح فرا می‌خواند. قرآن در آیه ۸۹  سوره الزخرف خطاب به بت برستانی که دعوت پیامبر را رد کرده‌اند، می‌گوید: پس (اکنون که چنین است) از آنان روی برگردان و بگو: «سلام بر شما»، امّا بزودی خواهند دانست!


وقتی قرآن در مورد عدالت وبرابری صحبت می‌کند، این مفهومی کلی و عمومی است که فقط محدود به مسلمانان نیست و به‌عنوان مثال در آیه ۶۲ سوره بقره وعده نجات و رستگاری یهودیان، مسیحیان و هرکسی که به خدا ایمان دارد مطرح و گفته می‌شود: کسانی که (به پیامبر اسلام) ایمان آورده‌اند، و کسانی که به آئین یهود گرویدند و نصاری و صابئان [= پیروان یحیی‌] هر گاه به خدا و روز رستاخیز ایمان آورند، و عمل صالح انجام دهند، پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است؛ و هیچ‌گونه ترس و اندوهی برای آن‌ها نیست. (هر کدام از پیروان ادیان الهی، که در عصر و زمان خود، بر طبق وظایف و فرمان دین عمل کرده‌اند، مأجور و رستگارند.)


*برخی اندیشمندان از جمله «مایکل آلن گلسپی» در کتابش با عنوان «ریشه‌های الهیاتی مدرنیته» معتقدند که مدرنیته در ابتدا در برابر و مقابل دین نبود بلکه سال‌‍‌ها بعد در نتیجه شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این مدرنیته منجر به سکولاریسم شد و بر این اساس مذهب در تضاد با مدرنیته نیست. بنابراین آیا می‌توان گفت که مفهوم مذهب در تقابل با تئوری‌های مدرن روابط بین‌الملل قرار نمی‌گیرد؟


خیلی از اندیشمندان هستند که معتقدند مذهب نقش مهمی را در ساخت جهان مدرن ایفا می‌کند. اندیشمند متأخر، «اون چادویک» در کتابش با عنوان «سکولارسازی اندیشه اروپایی در قرن نوزدهم» معتقد است که مفاهیم دموکراسی و حقوق بشر از دل اختلافات و مشاجرات مذهبی قرون شانزدهم و هفدهم میلادی سرآورده است.


به نظرم او فقط یک جنبه قضیه را نگاه کرده و در واقع اشاره‌ای به نقش تاریخی که مذهب در مسیر مدرنیسم ایفا کرده نداشته است و توجه به این نقش این معنا را خواهد داشت که مذهب باید در سیاست دخالت داشته باشد.


به گفته چادویک، در مقطعی از تاریخ، مشاجرات و اختلافات مذهبی به رنسانس و اصلاح‌طلبی منجر شد که در نهایت راه را برای تغییرات اساسی در نظرات سیاسی و اجتماعی هموار کرد و بنابراین دین در شکل‌دهی به جهان مدرن نقش قابل توجهی دارد.


*اگر دین در روابط بین‌الملل نقش ایفا می‌کند، آیا دین می‌تواند مسائل و مشکلات حل ناشده بین‌المللی را حل کند؟


بازهم این مسئله بستگی دارد که دین چگونه تفسیر و تحلیل می‌شود. گروه‌های طرفدار صلح، از دین برای توجیه سیاست‌ها و رویکردهای مسالمت‌آمیز و آشتی جویانه خود استفاده می‌کنند در حالی که برخی گروه‌های مذهبی بنیادگرا و افراطی مانند داعش در توجیه عقاید افراطی و متعصبانه خود از دین استفاده می‌کنند.


به نظرم اگر کسی به ماهیت دین مراجعه کند که در آن بر اتحاد، مدارا، بخشش، نیکوکاری و عدالت تاکید دارد، در این شرایط دین می‌تواند نقش بسیار سازنده‌ای را در نزدیک‌سازی ملت‌ها به هم ایفا کند. در عین حال اگر کسی تفسیری متعصبانه و سطحی را از دین برداشت کند، در این شرایط ممکن است آن فرد نفرت پراکنی، خشونت و جنگ را از نگاه خودش توجیه کند. علاوه براین‌ها، برخی از جنگ‌های چه در تاریخ و چه حتی در زمان ما بنام دین اتفاق افتاده‌اند.


آن‌چه در حال حاضر جهان نیاز دارد، تفسیری فراگیر و مداراگر از دین است که همه انسان‌ها را شامل شود نه آن که مردم را به گروه‌ها و دسته‌های مذهبی مختلف تقسیم کند. مذهب نیروی قدرتمندی است که هم می‌تواند خوب و هم بد باشد.


اگر از این نیرو به درستی استفاده شود، این نیرو می‌تواند منبع اتحاد و انسجام مردم و ملل مختلف باشد، اما اگر با تفسیرهای ناصحیح  از مذهب سواستفاده شود، این موضوع می‌تواند عامل اختلافات، دشمنی و در نهایت جنگ باشد.


منبع: مهر


انتهای پیام/4028


انتهای پیام/

ارسال نظر