جلالی: از رفتار دوگانه حوزه هنری در شگفتم/ زرگرنژاد: «ماهورا» در اهواز هم غریب بود
به گزارش خبرنگار حوزه سینماي گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری آنا، فیلم «ماهورا» همزمان با هفته دفاع مقدس امسال، اکران خود را آغاز کرد. فیلمی با مضمون دفاع مقدس و داستانی که در بستر مناسبات قومی و قبیلهای اتفاق میافتد. «ماهورا» که نام حمید زرگرنژاد را به عنوان کارگردان خود میدید، هنوز به هفتههای سوم و چهارم اکران نرسیده، با بدعهدیهایی مواجه شد که فریاد اعتراض تهیهکننده نامآشنای آن را درآورد؛ به گونهای که علیرضا جلالی از تمام سینماهای نمایشدهنده فیلم در خوزستان خواست نمایش فیلم را متوقف کنند. به همین بهانه، علیرضا جلالی تهیهکننده و حمید زرگرنژاد کارگردان فیلم سینمایی «ماهورا» مهمان خبرگزاری آنا شدند و مطالبی را در این ارتباط بیان کردند که در ادامه با هم میخوانیم:
«ماهورا »حامی ندارد/ تبلیغات صفر؛ سالنها ناچیز و فقیر
جلالی: ادعایمان این است که فیلمی ساختهایم که خودش گویای همه چیز است. نهادهای مدعی خودشان باید حمایت کنند، نه اینکه من از آنها درخواست کنم. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و نهادهای تصمیمگیرنده در حوزه سینما اگر قصد حمایت داشتند، در نمایش و چیدمان این گونه فیلمها در زمان اکران، هوشمندی و درایت بهتری از خود نشان میدادند. اگر نگرش کارشناسی وجود داشت، در همین وضعیت هم، با فروش صعودی روبهرو میشدیم، چرا که به محض اضافه شدن تنها پنج سالن، فروش «ماهورا» بالا رفت؛ ولی به نظر میرسد با برنامهریزی خاصی مردم را به سمت فیلمهای طنز سوق دادند. فیلمهایی که خودشان خواستار آنها بودند. به این ترتیب فیلمهایی با مضمون دفاع مقدس مهجور واقع شد. آنها با فکر این کار را کردهاند. حوزه هنری متولی پخش این نوع فیلمهاست. به حوزه هنری گفتم که پخش آن را قبول کنند، قبول نکردند، گفتند فروش ندارد! روشن است که گیشه برای حوزه هنری مهمتر است.
از رئیس وقت سازمان تبلیغات اسلامی تا مدیران پایینتر را ملاقات کردم و همه میگفتند فیلمتان گیشه ندارد، بعد از کلی دوندگی سرگروهی دادند. پخش ما را قبول نکردند؛ ابراهیم داروغهزاده، پخشی را به ما معرفی کرد که اصلاً در حوزه دفاع مقدس انگیزهای نداشت. برای پخش فیلم سراغ همه رفتیم! پخش فیلمهای دفاع مقدس را چه کسی قبول میکند؟ چه کسی باید از فیلم حمایت کند؟ هیچکس حمایتمان نکرد. فارابی آمد و در 40 درصد کار با ما مشارکت کرد و از آنها سپاسگزارم. اعتقادم این است که کار خوبی انجام دادیم و فیلم ارزشمندی ساختیم. «ماهورا» بیش از آن که در ژانر جنگ بگنجد، به عشق ایرانیان به زندگی میپردازد. با همه پوست و گوشت و استخوانم برای فیلم تلاش کردم، افتخارمیکنم چنین فیلمی ساختهام. اینقدر از این فیلمها میسازم تا از رو بروند.
سهم «ماهورا»، فقط 29 سینما!
جلالی: به حوزه هنری رفتم و تمامی پیامهایی که فرستادم هم موجود است. خواستم تا به من سرگروهی بدهند. حرف من این است که چرا در سراسر کشور فقط 29 سالن به ما دادند. حوزه هنری از این تعداد، تنها 6 سالن را پذیرفت. با توجه به تأکیدات اخیر مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم کار بیشتر در حوزه دفاع مقدس، حوزه هنری در همه رسانهها اعلام میکند که حامی ساخت چنین فیلمهایی است.حتی در تحریم بعضی فیلمهای اجتماعی، از نام «ماهورا» وام میگیرد ولی تنها 6 سالن به ما داد که حاضرم آنها را به خودشان تقدیم کنم؛ چرا که در بدترین سانسها داده شد. فرش قرمز را جلوی سینماهای دلخواهشان و برای فیلمهایی که خودشان میگویند سخیف است، انداختهاند. از این رفتار دوگانه در شگفتم!
سینمادار باید مرا حمایت کند. بیشترین سینما را چه کسی دارد؟ حوزه هنری سیستم پخش و سالن سینما دارد، اما پخش مرا قبول نکردند و گفتند گیشه ندارد. با حجتالاسلام سید مهدی خاموشی رئیس وقت سازمان تبلیغات اسلامی ملاقات کردیم، ایشان پیگیری کردند ... در آن سوی خط از مجموعه حوزه هنری به ایشان گزارش دادند که این گونه مضامین در بازار فروش ندارد. در شهرستانها هم اوضاع به همین صورت بود، هیچ فرقی نمیکند.
حمله تروریستی در رژه اهواز، تأثیری بر اکران «ماهورا» نداشت
زرگرنژاد: برخلاف برخی که میگویند حادثه تروریستی اهواز در اکران نامناسب «ماهورا» نقش داشت، باید بگویم اتفاقاً این حادثه نشان داد که این روزها نیاز به یکدلی و همگرایی قومیتی داریم. پس باید تلاش کنیم که اینگونه فیلمها دیده شوند. اتفاقاً خیلیها بهدلیل حادثه اهواز میگویند الان وقت این فیلم است.در «ماهورا» تأکید میشود که قوم عرب را از خودمان بدانیم. پس این الان وقتش است، ولی چنین اتفاقی نمیافتد.
کسانی هستند که در پوسته شعارهای نظام مسئولیت دارند، یک کاوری روی خود کشیدهاند که وقتی ظاهرشان را میبینیم از اینگونه مضامین دفاع میکنند، ولی وقتی در خفا و خلوت هستند میگویند که فیلمی که مربوط به قومیتها باشد، فیلمی که به بومیها توجه کند، الان سلیقه مخاطب در پردیسها نیست. آیا این دیدگاه کارشناسی است؟
میگویند اگر بهاره کیان افشار و ساعد سهیلی در لباس شخصی باشند، بهتر جواب میدهد تا اینکه پوشش بومی و لباس عربی داشته باشند. چرا باید اینطور فکر کنیم؟ لباس زیبای بومی و ایرانی را کنار بگذاریم؟ این وسط، قابهای طلایی مرتضی غفوری چه میشود؟ تکلیف ارزشهای سینمایی چیست؟ مخاطب نباید در سالن سینما، موسیقی خوب ستار اورکی را گوش کند؟ نباید شاهد یک قصه پُرکشش باشد؟ در سیاست پخش، نباید برچسب «گیشه ندارد» را به خودمان بزنیم. گیشه، سازوکاری دارد که بخشی از آن به تبلیغات باز میگردد و افراد را به سمت سینما سوق میدهد.
خب این فیلم تمام پارامترهای سینمایی را دارد. پیش یکی از کسانی که معتقد بود فیلم فروش نخواهد داشت رفتیم. ایشان فیلم را ندیده بود. میگفت یکسری کارشناس به او زنگ زده و گفتهاند ساعد سهیلی با این گریم چهرهاش مشخص نیست و شناخته نمیشود تا ما در پوستر عکسش را بزنیم! داریوش ارجمند یکی از 12 چهرهای است که در این فیلم بازی کرده است. به قول خودش سراغ هر متنی نمیرود، اما به دلیل همان بومیگرایی و پرداختن به اهمیت قومیتها، ایفای نقش کرد. تهیهکننده زحمت کشیده و برای یک سکانس دو دقیقهای، مضیف (محل پذیرایی مهمانان در فرهنگ هورنشینها که با نی ساخته شده است) برپا کرد.
ولی میگویند اتفاقاً همان مضیفی که ساختی، ایکاش در کافیشاپ بود! میگوید الان دوره کافیشاپ است. یعنی اتفاقات باید در کافیشاپ رخ بدهد نه در مضیفی با رسم قهوهخوری. بله به تعبیر آقایان اگر در سکانس عروسی افراد با لباس شخصی میرقصیدند، فیلم جذاب میشد. یعنی فرهنگ و سنت و آیین هیچ!
این از زبان متولیان فرهنگ این مرز و بوم بیرون میآید. در حالی که به خاطر اینها تحقیق شده و همین مردم جنگ را در خود هضم کردند، مگر من میتوانم شکل دیگری این فیلم را بسازم؟ اتفاقاً سینمادار میگوید فیلمت گرم است، با آماری هم که داریم متوجه شدیم که اغلب مخاطبان هم همین را میگویند، منتهی یک سازوکاری که «ماهورا» را جلوی چشم بیاورد، موجود نبود. بیلبورد یا بنری که «ماهورا» را ببینند و سینما بروند کجاست؟ در سینماتیکت هیچ تبلیغی نیست، در سینماهای حوزه هم 29 سالنی که دادهاند، کجاست؟! سهتا در اسلامآباد و پنج تا در قم و ...
«ماهورا» در اهواز هم غریب بود
زرگرنژاد: من خودم خوزستانی هستم و در اهواز بزرگ شدم، میدانم که در سینما قدس اهواز باید دو کیلومتر آنطرفتر ماشین را پارک کنی و از بازار ماهیفروشها و سبزیفروشها رد شوی تا به سینمایی که در سال 1330 افتتاح شده و آن هم شرایط پخش مناسبی ندارد برسی. ضمن این که سانسهای ظهر و قبل از ظهر را هم به «ماهورا» اختصاص دادند. وقتی عوامل فیلم که در اهواز زندگی میکنند، به من زنگ میزنند و میپرسند فیلمت در اهواز کی اکران میشود چه جوابی بدهم؟ آنها رصد میکنند تا بدانند و هنوز به آنها اطلاع داده نشده، حداقل اطرافیانم و عوامل 2 هزار نفری هستند که نمیدانند! عربهای خوزستان، عشیرهای هستند. وقتی بزرگ آنجا فیلمی را تبلیغ میکند، همه آنها به سینما میروند. آن روستا و آن جغرافیایی که این فیلم در آن اتفاق افتاده، منتظرند که فیلم را ببینند، چون در ایام جشنواره فجر که اطلاعرسانی خوبی شد، جای خالی در سالن نبود. بیرون سینما دوباره یک پرده گذاشتند تا فیلم همزمان پخش شود. دلیل بینظمی اکران و فروش نرفتن فیلم در اهواز را صرفاً به دلیل ساعت بد اکران نمیدانم. مسئله فراتر از این است. برخی افراد در پوششی ژست میگیرند و نان شعارهایشان را میخورند، همانها خیلی خوشایندشان نیست که «ماهورا»، اقوام ایران را متحد کند.
یکی از منتقدان میگفت «ماهورا» قوم عرب را ایرانیزه کرده است. این نشان میدهد که یک نگاه و تفکر پشت آن است. فیلمی است که از اول تا آخر به آیینها و سنتهای عرب پرداخته است. ما هزینه کردیم و زمان دادیم، چقدر به فرهنگ بومی از شیوه غذا خوردن تا مهمانی و جشن گرفتن آنها فکر شده است. نقل، فلفل، غذا، رنگینک، آیینها، سنتهایشان و به همه عناصر فرهنگی عربهای عزیز خوزستان احترام گذاشتیم. «ماهورا» به شدت وامدار آئینهای این قوم است، حتی بازیگرها باید به زبان عربی صحبت میکردند. این فیلم چرا باید در شهرهای دیگر با استقبال روبهرو شود و در خوزستان و اهواز غریب بماند؟ چرا باید در هشتگرد، مشهد، کاشان، رفسنجان و کرمان سالنها پر شود و در اهواز نباشد؟ مسئله اهواز، چیز دیگری است.
عاشقانهای بر بستر دفاع مقدس!
زرگرنژاد: اول، مستند این فیلم را ساختم. فیلمنامه سینماییاش چهار سال طول کشید. ما به شعور مخاطب احترام گذاشتیم، آقای جلالی و مرحوم آقای آخوندی بهعنوان تهیهکننده طی چهار ماه یک روستا را روی آب میسازند؟ راحتترین کار این بود که برویم در شهرک دفاع مقدس یا در شمال، صحنههای هور را بگیریم، اما این فضا در نمیآمد. روستاییها و هورنشینان بهوسیله همان خاک و هور ارتزاق میکنند. ما نی را میشکنیم و شیرهاش را میخوریم ولی آنها معتقدند که نیزه میشود و در تن دشمن میرود. با این اعتقاد و با این شرایط به مصاف دشمن متجاوز رفتند. حال اگر من این فضا و روستا را حذف کنم و پیوند بین آب و خاک را بردارم چه میشود؟
خانه هورنشینها گاهی روی آب و گاهی روی خاک است. صدام آمد و آنها را بهعنوان کسی که جایگاه خاصی ندارند، تحقیر کرد. هورنشینها کسانی بودند که در عملیات خیبر راهنمای رزمندگان ایرانی شدند. آنها در تمام تاریخ، حتی آن بخشی که در عراق هستند، پیوند خوبی با ایرانیها داشتهاند. آداب و رسومی که در این فیلم دیدیم، مفاهیمی است که در زندگی آنها نقش دارد و تار و پود زندگی آنها و رسم و رسومشان این است. هورنشینان ایرانی و عراقی قرنهاست که با هم مراودات اجتماعی و فرهنگی دارند. زندگی آنها بر روی آب جریان دارد. بعثیها روی عربها کار کردند که پیادهنظام صدام شوند. موفق نشدند و این موضوع مهم متأسفانه در تاریخ گم شده است.
بازیگر در برداشت بعدی دوباره باید گریم میکرد
زرگرنژاد: ما تا کیلومترها در اطرافمان آب بود. امکان نداشت کسی پایش در خشکی باشد. یعنی بازیگر گریم میکرد، میرفت در آب و برای برداشت بعدی دوباره باید گریم میکرد. فریم به فریم این را ما به هم دوختهایم. چرا؟ کل جیپهایی که در فیلم میبینید یک دستگاه است. هیچ وقت توی قاب من دو جیپ نمیبینید ولی در فیلم 10 جیپ میبینید. یک هلیکوپتر است که اصلاً هلیکوپتر جنگی نیست، آقای جلالی شخصاً رفته و با اعتبار خود از سپاه یک هلیکوپتر آورده و نشسته داخل آن و بیسیم در دست میگوید بگیر. نیم ساعت آمد و ما در این فرصت کوتاه یک بار آن را به عنوان هلیکوپتر عراقی گرفتیم و یک بار هم هلیکوپتر ایرانی. حتی به کمک جلوههای بصری، زیرش تیربار گذاشتیم تا شلیک کند!
نمیخواستم نیروی هوایی ضعیف نشان داده شود
جلالی: این فیلم راجع به یک خلبان نیروی هوایی ارتش است. آقایان در نیروی هوایی بعد از طرح این مسئله، فیلمنامه را خواندند و نظراتی هم دادند. ما نظراتشان را اعمال کردیم، به بحث امکانات که رسیدیم به همه آنها گفتم، شخصاً ارادت ویژه به ارتشیها دارم زیرا احساس میکنم که در جنگ خیلی مواقع مظلوم واقع شدند. اعتقاد دارم که باید در راستای حمایت از منافع کشورم که ارتش یکی از ارکان آن است فیلم بسازم.
این فیلم داستانی واقعی درباره یک خلبان به نام شهید «عبدالحسین حاتمی» است. فرماندهان نیروی هوایی خیلی خوشحال شدند، گفتند خلبان ما وظیفهاش را انجام داده و ما باید از آن قوم و طایفه و از آن روستاییها تشکر کنیم. امکاناتی که به ما دادند مناسب نبود، گفتم نمیتوانم نیروی هواییام را اینطور ضعیف و ذلیل نشان دهم. خودم دست به کار شدم و هر آنچه که برای این هلیکوپتر و خلبان، کهنه به نظر می رسید عوض کردم. نمونه نو و خوبش را خریدم و به گروه سازنده تحویل دادم.
ارتش دلمان را شکست
جلالی: با جدی شدن تولید، نیروی هوایی ارتش به ما گفت که برای حمایت، بودجه نداریم. گفتم در من در راستای شما فیلم ساختم. باید خلبان نیروی هوایی را خوب نشان دهم و برجسته کنم. نیروی هوایی ارتش پشتم را خالی کرد. از گفتن اینها ابایی ندارم، بهخاطر اینکه دلمان را شکستند.
بهعنوان یک بخش خصوصی، یک بودجه محدود و یک رسالت و یک اعتقاد دارم. دست نیاز هم به سوی کسی دراز نکردم. خدا رحمت کند حاج حمید آخوندی شریک، رفیق و همرزم من بابت این کار جانش را گذاشت. کدام یکی از آقایان آمدند بگویند دم آقای آخوندی گرم که پا به این عرصه گذاشت؟ او حتی اثر خودش را هم ندید و اعتقادم این است که در این راه شهید شد! جانباز شیمیایی بود. قلبش درد میکرد. در آن شرایط بد آب و هوایی خوزستان ایستاد،کار را تمام کرد و برگشت.ای کاش آقایان فیلم را میدیدند...
زرگرنژاد یکی از کارگردانهای فهیم، خوب، با دانش این کشور است. قاب را میشناسد، فیلمنامه و فهم کارگردانی را میداند و من به همین خاطر روی آن سرمایهگذاری کردم. مهمتر از همه در افکار و اهداف و اعتقاد همسو هستیم. میدانم که ایشان یکی از کارگردانهای موفق کشورمان خواهد شد و من الان به شما این قول را میدهم که فیلمهای خوبی را از وی خواهید دید.
تولید «ماهورا» سخت بود. همه عوامل شرایط سختی را تحمل میکردند. محل استقرار ما در اهواز بود و لوکیشن در شادگان، بیش از 100 کیلومتر باید میرفتیم تا به شادگان برسیم. تمام لوازم را در قایقها میگذاشتیم. عوامل با قایق به درون هور میرفتند و تا شب آنجا بودند.حتی برای ناهار خوردنشان نمیتوانستند برگردند.این عوامل یک ناهار گرم نتوانستند بخورند. خب این مسائل مرا شرمنده کرد. من دست تکتک عواملم را میبوسم. در بدترین شرایط، چه زن و چه مرد آنجا تلاش کردند.
ضعف اطلاعرسانی داشتیم
جلالی: زرگرنژاد برای نمایش فیلم به ژاپن رفت و وقتی آنجا نمایش دادند، استقبال خوبی از این فیلم شد. فعالان حقوق بشر در ژاپن گفتند این فیلم، سند یک جنایت جنگی است. قبول دارم که ضعف اطلاعرسانی هم داشتیم اما من تهیهکننده هستم و حمید زرگرنژاد هم کارگردان است. این وظیفه عامل پخش و متولیان اطلاعرسانی است که برای شناساندن فیلم تلاش کنند.
در این مملکت زندگی کردم، بچههایم در این مملکت هستند، همینجا هم هستیم، موشکباران شود ما هستیم! جنگ شود ما هستیم، خوب شود ما هستیم، بد شود ما هستیم! خیلیها دوست ندارند و میخواهند ما را از این عرصه فراری دهند، اما من پای اعتقادم ایستادهام.
اولین ضربهای که به ما زدند این بود که گفتند چهارم مهر آغاز اکران «ماهورا» است. خیلی خوشحال شدیم. من از خوشحالی، اشک شوق ریختم. خیلی برایم جالب بود، چون آن روز با زمان وقوع حادثه واقعی داستان فیلم همزمان بود یعنی اجکت خلبان در سال 1359 در همین تاریخ رخ داد. تبلیغات را در فضای مجازی شروع کردیم، امّا به یکباره اعلام کردند اکران «ماهورا» یازدهم مهر است. روز چهارم مهر تماشاچیانی که به سینما رفته بودند برگشتند. در حقیقت اولین ضربه را ما آنجا از شورای صنفی خوردیم. این اولین شوکی بود که به ما وارد شد.
در مجموع باید بگویم متأسفانه در بدنه نهادهایی که متولی ساخت فیلمهای دفاع مقدس هستند افرادی مشغولاند که نهتنها به چرخه سینما کمکی نمیکنند بلکه رمق تلاشگران این عرصه را هم میگیرند.
انتهای پیام/4072/4046/خ
انتهای پیام/