آموزش و پرورش محور رویارویی ارزشی غرب با ایران است
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی خبرگزاری آنا، حبیب رحیمپور در نشست تخصصی بررسی ابعاد پنهان و نهان سند 2030 که در موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب اسلامی برگزار شد، گفت: تجدد به چهار نوع از جمله نظری، ساختاری، نخبگانی و طبقاتی دستهبندی میشود که در این چهار نوع صورت اصلی که به سایر گونهها صورت میبخشد، تجدد تئوریک و نظری است، یعنی همه اینها زاییده تجدد نظری است. این عبارت که چطور امور میتوانند ضد خودشان را درون خود باز تولید کنند، شاید اساسیترین پرسش فلسفه امروز جمهوری اسلامی باشد. امور حتما میتوانند ضد خود را درون خود باز تولید کنند چون نه ضرورتاً به معنای منطق هگلی بلکه به معنای منطق صدرایی هر چیزی حظی از ضد خود درون خود دارد؛ این هم ضرورتاً هگلی نیست.
وی با بیان اینکه امروز اساسیترین پرسش فلسفی که در ایران باید به آن فکر کنیم فهم پرسش دیرپای فلسفه از تغییر است، بیان کرد: امروز تغییر به دو معنا در تجربه جمهوری اسلامی اتفاق میافتد یکی به معنای تضاد و دیگری به معنای تکثر. من گمان میکنم صورتبندی که رهبری داشتند از جمهوری اسلامی تقلبی یعنی اینکه ما چطور میتوانیم به یک جمهوری اسلامی برسیم که صورت جمهوری اسلامی را داشته باشد اما سیرت آن را نداشته باشد اگر ما بخواهیم راه فراری از این سرنوشت پیدا کنیم تنها شرط آن این است که به نحو فلسفی بر اساس فلسفه اسلامی بتوانیم مقوله تغییر به معنای تکثر و تضاد را بتوانیم صورتبندی کنیم.
این دانشجوی دکتری فلسفه آموزش و پرورش ادامه داد: یک بخش قابل توجهی از این التقاطی شدن و استحاله نظری که ما با آن روبرو هستیم از راه علوم انسانی در ایران شکل میگیرد. وقتی خطر از راه علوم انسانی پرورده میشود راه نجات ما همان علوم انسانی است یعنی راه گریزی جز بازنگری علوم انسانی نداریم.
رحیمپور با بیان اینکه وقتی کارنامه تجربه 40 ساله جمهوری اسلامی را با معیارها و شاخصهای انقلاب اسلامی ارزیابی میکنیم به نظر در بخشی از این ارزیابیها ما مجدد با عبارت قصد و عدم وقوع روبرو میشویم، خاطر نشان کرد: یعنی ما چیزی را قصد کردیم اما چیز دیگری محقق شد و بعداً آن چیزی که محقق شد، رابطه ضدی با قصد و هدف ما داشت.
وی یادآور شد: یکی از مسائلی که ما باید به صورت مداوم مرور کنیم تا متوجه شویم که کارنامه با جوهر انقلاب اسلامی چه نسبتی داشته، حوزه آموزش و پرورش است یعنی بررسی کنیم که آموزش و پرورش در منظومه فکری انقلاب اسلامی چه جایگاهی داشته و در کارنامه پیادهشده جمهوری اسلامی، چه مرتبه و منزلتی پیدا کرده است. تصور من این است که وقتی این قیاس بین نهضت و نهاد را ما بررسی میکنیم، متوجه میشویم که اولین ناسازگاری و ناهماهنگی که خود را نشان میدهد این است که در نگاه انقلاب اسلامی بیشک پرورش انسانها در مقام کانونی اندیشه انقلاب اسلامی بود اما در کارنامه جمهوری اسلامی سه امر اقتصاد، امنیت و سیاست، موضوع آموزش و پرورش را به حاشیه راند.
این دانشجوی دکتری فلسفه آموزش و پرورش ادامه داد: وقتی ما مرور واقعبینانهای بر تاریخ 40 ساله جمهوری اسلامی داشته باشیم باید ادلهای داریم که بتوانیم مطرح کنیم این سه بر آموزش و پرورش سایه انداخته است. ما در جریان مقابل میبینیم که غرب به آخرین فناوریهای اجتماعی که به آن دسترسی پیدا کرده، توسل جسته تا بتواند خود را گسترش دهد و باز تولید کند؛ در واقع در سند 2030 اشاره شده است که آموزش در رأس رسیدن به توسعه پایدار است یعنی دقیقا موضعی که ما باید در پیش میگرفتیم، رقیب در پیش گرفته و سرسختانه حرکت میکند.
رحیمپور با تاکید بر اینکه ما نیازمند هستیم در این تاریخ 40 ساله تجربه جمهوری اسلامی مواجهه خود با غرب را در حوزه آموزش و پرورش بازخوانی کنیم، خاطر نشان کرد: گمان میکنم این اتفاقی که در سال 96 درباره سند 2030 افتاد یک دستاورد بیبدیل و بیسابقه برای غرب در حوزه آموزش و پرورش بود. ما تاکنون چنین سرنوشتی را از سر نگذرانده بودیم که غرب بتواند تا این میزان نفوذ کند.
وی افزود: غرب پیش از این برای ورود به دامنه آموزش و پرورش جمهوری اسلامی، به آموزش و پرورش غیر رسمی تمرکز داشت بعد از یک دورهای و در ابعادی توانست این تمرکز را از آموزش و پرورش غیر رسمی تبدیل کند به آموزش و پرورش شبه رسمی و در سال 96 توانست از ورود و نفوذ خود به آموزش و پرورش رسمی جمهوری اسلامی ایران را رونمایی کند.
این دانشجوی دکتری فلسفه آموزش و پرورش ادامه داد: در واقع جمهوری اسلامی در انتهای دهه 60 و در دهه 90 خیز ناکامی را برای بازسازی نظام آموزش و پرورش برمیدارد که این دو خیز به مقصود نمیرسد ما از سالهای ابتدایی دهه 90 فریاد میزنیم که چرا زیر نظامهای آموزشی نوشته نمیشوند، این در صورتی که است که در غرب جزئیترین مراحل را میتواند بنویسد و پیش ببرد و میتواند درباره آنها اجماع عمومی شکل دهد؛ این دستاورد عجیبی است.
وی با بیان اینکه اصلیترین کانونی که امروز غرب در رویارویی بینشی و ارزشی با ایران تمرکز کرده آموزش و پرورش است، گفت: امروز در راهبردهای رقابتی که تجدد با ما در پیش گرفته تمرکز اصلی و نقطه کانونی خود را آموزش و پرورش قرار داده است به این معنا که آموزش و پرورش را باید از یک امر حاکمیتی در ایران خارج کرد که گمان میکنم این راهبرد اصلی غرب باشد که ادبیات این را نیز شکل میدهد. اگر آموزش و پرورش از امر حاکمیتی خارج شود امکان دستاندازی به آن افزایش پیدا میکند و به هر اندازه که میزان دستاندازی افزایش یابد از دایره ایمنی خارج میشود.
رحیمپور یادآور شد: ایده اساسی و مرکزی برای عدم خروج آموزش و پرورش از امر حاکمیتی این است که رودربایستی را کنار بگذاریم و تمرکز خود را از آموزش و پرورش غیر رسمی که یک دروهای به شبه رسمی منتقل کردیم امروز از شبه رسمی به خود آموزش و پرورش رسمی متمرکز کنیم. باید رودربایستی و ناامیدیها را کنار گذاشت زیرا غربیها دقیقا قلب ایران را نشانه گرفتند.
این دانشجوی دکتری فلسفه آموزش و پرورش در خصوص دومین راهکار مقابله با خروج آموزش و پرورش از امر حاکمیتی گفت: یکی از راهبردهای اساسی غربیها برای این کار این است که آموزش و پرورش را از دایره ایمنی خارج کنند که این دایره ایمنی امر حاکمیتی است. غرب برای این مساله دو الی سه راهبرد اساسی دارد برای مثال در حوزه اقتصاد آموزش و پرورش ادبیات خصوصیسازی را با نام مشارکت مردمی و به بهانه کسری بودجه در پیش میگیرد این در حالی است که یکی از مهمترین عواملی که باعث میشود آموزش و پرورش در دایره امنیتی بماند منابع مالی است و غرب تلاش میکند با انسداد ورودی منابع مالی آموزش و پرورش را از دایره خارج کند.
وی افزود: دومین راهکار غرب، گستراندن این ادبیات است که نقش آموزش و پرورش در رسیدن به توسعه چیست؟ یعنی باید این نقش را بزرگنمایی کنیم و نشان دهیم که ضروری است تا اقتصاد آموزش و پرورش را خصوصی کنیم. همانطور که سیاستهای در پیش گرفته شده، این را نشان میدهد؛ یعنی اینها یک راهبرد و سیاست نیست کاملاً در کارنامه دولتها خود را نشان میدهد یعنی شما شروع به فروش آموزش و پرورش میکنید.
رحیمپور با بیان اینکه راهبرد دوم غرب این است که در مدیریت آموزشی کاملاً ادبیات تمرکز زدایی را در پیش میگیرد و با نام بهینهسازی و به بهانه ناکارآمدی آموزش دولتی حرکت میکند، گفت: تمرکز زدایی و خصوصیسازی دو ابزار اساسی است که آموزش و پرورش را از امر حاکمیتی بیرون میکند.
این دانشجوی دکتری فلسفه آموزش و پرورش بیان کرد: تجربه ما در رویارویی با سند آموزشی 2030 بسیار نیازمند بازبینی است این تجربه گرچه در سال 96 وجود داشت و بازدارندگی را برای ما رقم زد اما اینکه تا چه میزان این امر بازدارنده است و امکان تکرارپذیری دارد، نیازمند بازبینی است.
انتهای پیام/ 4038
انتهای پیام/