آموزش عالی و تلنگری به خود
همه ما از دانشگاه تعریفی داریم، اما نکته مشترک این تعاریف، آن است که دانشگاه وظیفه آموزش و تربیت نیروهای کارشناس، متخصص، متعهد و متفکر را عهدهدار است.
در نگرشی کلی دانشگاه باید دو نیاز جامعه را برآورده کند؛ ابتدا آنکه بدنه کارشناسی کشور را در همه زمینههای صنعتی، تولیدی و خدماتی تربیت کند و به پژوهشهای توسعهای بپردازد و دوم فضایی برای رشد اندیشه و خلاقیت چه به منظور پاسخگویی به پرسشهایی که از جامعه برمیخیزد یا برای توسعه کشور لازم است و چه به منظور رفع کنجکاوی اندیشمندان و فناوران، فراهم کند.
دانشگاههای موجود کشور برخی از نیازهای مورد نخست را پاسخ میدهند، اما هیچ فضایی را برای رفع نیازهای مورد دوم به معنای واقعی ایجاد نکردهاند. بحث درباره نیازهای مورد نخست و نقش دانشگاهها در رفع نیازهای مورد دوم است که برای آینده کشور از جنبه «امنیت و اقتصاد» و به تعبیری برای استقلال فرهنگی و سیاسی ما حیاتی است. اشکال اساسی وضعیت کنونی دانشگاههای ما این است که این دو هدف را خلط کردهاند و به هیچ کدام به روشنی نمیپردازند.
شاید همین ضعف باعث شده است تا دانشگاههای کشور در حفظ و پرورش استعدادهای درخشان موفق نبودهاند. بهطوریکه بیشتر جوانان با استعداد ترجیح میدهند به مراکز آموزشی و پژوهشی برجسته دیگر نقاط دنیا بروند و فضای موجود میان این مهاجران علمی، سرخوردگی آنان از مراکز آموزش عالی کشور را نشان میدهد که این مهم و تخلیه کشور از استعدادهای درخشان از توان پیشرفت جامعه بسیار میکاهد.
همین مظاهر رشد نیافتگی دانشگاههای ما در جای دیگر نیز خود را نشان میدهد. جامعه جوان و در حال رشد ما با انبوهی از مسائل روبهرو است که نخبگان و متفکران کشور باید آنها را تحلیل و راهکارهای گوناگونی برای حل آنها در اختیار سیاستمداران بگذارند. اما دانشگاههای ما یا از رویارویی با این مسائل سر باز میزنند یا توانایی بررسی آنها را در حد مورد نیاز جامعه رو به تحول ما ندارند. به عبارت دیگر دانشگاههای ما هنوز نتوانستهاند به مراکز نظریهپرداز، مخزن افکار بدیع و تولیدکننده نیروی انسانی کارآفرین و کارساز تبدیل شوند.
جامعه ما به مرحله حساسی از تکامل خود رسیده است. دانشگاههای ایران پس از حدود دویست سال دست و پنجه نرم کردن با دنیای مدرن، درست در مرحلهای که آنها نقش خود را نسبت به کشورهای دیگر و نیز با کره زمین و طبیعت دوباره تعریف میکنند و نقش فعالی در نظریهپردازی و تفکر در این زمینه به عهده گرفتهاند، نسبت به این مقوله ضعیف عمل کرده و بیم آن میرود که تلاشها در حد شعار باقی بماند.
در پایان با توجه به نکات بیان شده برای توسعه علم و رشد نیروی انسانی کارآفرین در کشور و افزایش توان رویارویی نظام آموزش عالی با چالشهای جهانی نقش مؤثر دانشگاهها را هرگز نباید از یاد برد. بنابراین برای ایجاد تحولی جدید در آموزش عالی و پژوهشی و با هدف رسیدن به سطح عالی بینالمللی، ایجاد و تقویت مرکزی بینالمللی با استقلال فکری و ریشهدار در فرهنگ کشورمان با معیارهای جهانی و قابل رقابت الزامی بوده و توجه به بخش خصوصی و مؤسسات خصوصی آموزش عالی باید در این مهم مورد توجه بیشتری قرار گیرد.
* عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد ماهشهر
انتهای پیام/