دژاوو یا آشناپنداری چیست؟
گروه علم و فناوری خبرگزاری آنا-هانا حیدری؛ دژاوو نام احساس ناراحتکنندهای است که پس از دیدن صحنهای که قبلا دیدهاید، حس میکنید. این احساس غریب به همان سرعتی که به وجود میآید، از بین میرود و ما به حالت عادی برمیگردیم. با وجود این که هنوز دلیل اصلی دژاوو مشخص نشده است اما بیش از 40 نظریه برای توضیح آن وجود دارد.
ترکیبی از احساسات و خاطرات
این فرضیه تلاش میکند احساس دژاوو را با ربط دادن آن به دیدگاه حسی ما توضیح دهد. نتایج یک مطالعه معروف روانشناسی نشان میدهد که خاطرات ما وابسته به زمینه است، بدین معنا که وقتی در محیط مشابهی قرار میگیریم که در آن مطالعه کردهایم، میتوانیم اطلاعات را بهتر به یاد بیاوریم.
این امر نشان میدهد که چگونه محرکها در محیط میتوانند به آسانی یک خاطره را برانگیزند و باعث ایجاد حس دژاوو شوند. منظره یا بوی خاصی نیز میتواند ذهن ناخودآگاه ما را تحریک کند تا زمان یا صدای خاصی را به یاد بیاوریم. این امر همچنین میتواند توضیح دهد که چرا دژاووی مشابهی میتواند چندین بار اتفاق بیفتد.
وقتی که ما چیزی را به یاد میآوریم، قدرت مسیر عصبی ما را افزایش میدهد که این امر بدین معناست به احتمال زیاد چیزی را به یاد خواهیم آورد که مرتبا به آن فکر میکنیم. با این حال این نظریه توضیح نمیدهد که چرا وقتی شخصی در حال تجربه احساس دژاوو است، نمیتواند هیچ یک از محرکهای موجود در دژاوو را تشخیص دهد.
فرآیند دوگانه
این نظریه بیان میکند که دژاوو وقتی اتفاق میافتد که حافظه به صورت غلط عمل میکند یا از «پردازش بالاتر» استفاده میکند. وقتی که چیزی را برای اولین بار درک میکنیم، مغز ما آن را در حافظه کوتاه مدت قرار میدهد. اگر پردازش اطلاعات همچنان ادامه پیدا کند، در نهایت به حافظه بلند مدت منتقل خواهد شد؛ به یاد آوردن اطلاعات ذخیرهشده در حافظه بلند مدت برای ما آسانتر است.
اگر اطلاعاتی که در حافظه کوتاه مدت ذخیزه میشوند، رمزگذاری نشوند به طور کامل از بین خواهند رفت؛ برای مثال تنها برای مدت زمان کوتاهی قیمت جنسی که خریدهایم را به یاد خواهیم داشت. این نظریه بیان میکند وقتی ما چیزی را درک میکنیم، مغز ما به صورت همزمان تلاش میکند تا خاطره جدید را رمزگذاری کند و آن را به حافظه بلند مدت انتقال دهد؛ در نتیجه توهم ناخوشایندی ایجاد میکند تا حس کنیم که قبلا آن را تجربه کردهایم.
این نظریه میتواند کمی گیجکننده باشد چراکه توضیح نمیدهد چرا مغز در برخی از لحظات اشتباه زمانبندی دارد با این حال این میتواند به دلیل سوعملکردهای کوچک در مغز باشد که در همه انسانها مشترک است.
نظریه جهان موازی
این ایده که ما میان میلیونها جهان موازی زندگی میکنیم و میلیون نسخه از ما وجود دارند که در حال زندگی کردن نسخههای متنوعی از زندگی ما هستند، همیشه جالب توجه بوده است. در واقع دژاوو میتواند به اثبات این نظریه کمک کند.
افرادی که این نظریه را قبول دارند، ادعا میکنند که تجربه انسانها از دژاوو را میتوان این گونه توضیح داد: احساس ناخوشایندی که به فرد در این هنگام دست میدهد، مبنی بر این که این لحظه را قبلا زندگی کرده است، میتواند تقاطعی با اتفاقات یکی از جهانهای موازی باشد.
این امر بدین معناست که فرد در هنگام تجربه دژاوو در حال انجام هر کاری که باشد، یک نسخه موازی از او به طور همزمان در حال انجام آن در جهان موازی دیگری است؛ بنابراین همترازی بیم دو دنیا به وجود آمده است.
با وجود این که این نظریه بسیار جالب توجه است اما هیچ مدرک یا سندی علمی برای حمایت از آن وجود ندارد که این امر قبول کردن این نظریه را دشوار میکند. با این حال نظریه چندبعدی که بیان میکند چند میلیون جهان به شکل تصادفی در کنار هم شکل گرفتهاند و تنها چند تفاوت جزئی با هم دارند، میتواند از نظریه جهان موازی حمایت کند.
شناخت مبتنی بر آگاهی
وقتی که ما یک محرک را در محیط اطرافمان شناسایی میکنیم، در واقع در حال استفاده از حافظه شناختی خود هستیم. حافظه شناختی دو نوع دارد: آگاهی و یادآوری. حافظه یادآوری زمانی است که ما چیزی را به یاد میآوریم که قبلا دیدهایم؛ برای مثال دیدن شخصی در فروشگاه که در همسایگی ما زندگی میکند. در اینجا مغز ما اطلاعات درست بازیابی میکند و به اجرا درمیآورد؛ اطلاعاتی که در حافظه ما رمزگذاری شدهاند.
شناخت مبتنی بر آگاهی کمی متفاوت است؛ این اتفاق وقتی میافتد که ما معتقدیم صحنه پیش روی خود را میشناسیم اما هیچ خاطرهای از رخ دادن آن نداریم؛ مانند وقتی که چهره کسی برایمان آشناست اما نمیتوانیم به یاد بیاوریم که آنها را از کجا میشناسیم.
دژاوو میتواند نوعی شناخت مبتنی بر آگاهی باشد که میتواند توضیح دهد چرا در هنگام تجربه دژاوو، به شدت احساس آشنایی میکنیم. این نظریه به صورت روانشناسی نیز آزمایش شد؛ داوطلبان در ابتدا به لیستی از نام هنرپیشهها و سپس به مجموعهای از عکسها آنها نگاه کردند.
برخی از عکسها شامل افراد داخل لیست نمیشد. با این حال داوطلبان شناخت گنگی از هنرپیشههایی که نمیتوانستند تنها از روی عکس شناسایی کنند، داشتند. این امر بدین معناست که دژاوو وقتی اتفاق میافتد که ما خاطره گنگی از چیزی داریم که قبلا رخ داده است اما این خاطره آنقدر قوی نیست که بدانیم از کجا آن را به یاد میآوریم.
نظریه هولوگرام
نظریه هولوگرام بیان میکند که خاطرات ما مانند تصاویر سهبعدی شکل میگیرند که بدین معناست که شبکه ساختاری دارند. این نظریه که توسط هرمن اسنو مطرح شد، بیان میکند ساختار کلی یک خاطره میتواند توسط یک عنصر بازسازی شود. بنابراین اگر یک محرک، صدا یا بو، در محیط شما وجود داشته باشد، میتواند شما را به یاد اتفاقی بیاندازد که قبلا تجربه کردهاید؛ مغز میتواند کل خاطره را مانند یک هولوگرام بازسازی کند.
این نظریه دژاوو را این گونه توضیح میدهد: وقتی اتفاقی در محیط فعلی ما روی میدهد و ما را به یاد گذشته میاندازد، مغز ما ارتباطی با رویداد گذشته برقرار میکند و هولوگرامی از خاطره تولید میکند تا این احساس را به ما القا کند که این لحظه را قبلا تجربه کردهایم.
دلیل این که بعد از دژاوو، خاطره را به یاد نمیآوریم، این است که محرکی که شکلگیری هولوگرام خاطره را تحریک میکند از ادراک آگاهانه ما پنهان است. شاید وقتی که دارید یک قوطی را از روی زمین برمیدارید دژاوو را تجربه کنید چراکه فلز همان حس دسته دوچرخه را به ما القا میکند.
رویاهای الهامی
رویای الهام وقتی پیش میآید که ما اتفاقی را که قرار است در آینده بیفتد، پیشبینی میکنیم؛ فردی خود را در موقعیتی میبینید که قبلا در باره آن خواب دیده است. بسیاری از مردم گزارش دادهاند که رویاهایی درباره تراژدیهای بزرگ، مانند غرق شدن تایتانیک، داشتهاند که این امر نشان میدهد انسانها حس ششم ناخودآگاهی دارند.
این تئوری دژاوو را این گونه توضیح میدهد: زمانی که حس میکنیم در حال تجربه اتفاقی هستیم که قبلا روی داده است؛ در واقع اتفاقات کنونی را در خواب دیدهایم. برای مثال ممکن است خواب دیده باشید که در جاده مشخصی رانندگی کردهاید، بعدا وقتی در حال رانندگی در همان جاده هستید احساس دژاوو به شما دست میدهد.
رویا دیدن فرآیند هوشیارانهای نیست به همین دلیل نمیتوانیم به طور آگاهانه محرک را شناسایی کنیم.
خطای ناگهانی در واقعیت
نظریه خطای ناگهانی در واقعیت یکی از عجیب و غریبترین توضیحات برای دژاوو است. دژاوو مانند لحظات جزئی در زندگی به نظر میرسند که خیلی زود بعد از اتفاق افتادن آنها را فراموش میکنیم اما اگر این نظریه درست باشد، دژاوو در واقع یک رویداد خارقالعاده باشد.
نظریه خطای ناگهانی در واقعیت بیان میکند دژاوو از کار افتادن لحظهای واقعیت است. اینشتین مطرح میکند که چیزی به نام زمان وجود ندارد؛ در واقع زمان اختراع انسان برای ایجاد نظم و ساختار است. بدین ترتیب زمان میتواند توهمی باشد که دژاوو گهگاهی ما را از آن بیرون میکشد.
این امر توضیح قانعکنندهای است که چرا در هنگام روی دادن دژاوو فکر میکنیم که این لحظات را قبلا زندگی کردهایم. اگر زمان مفهومی ساختگی باشد، سپس آنچه ما باور داریم گذشته، حال و آینده است در واقع به طور همزمان اتفاق میافتد. بنابراین زمانی که دژاوو اتفاق میافتد، ما وارد سطح بالایی از واقعیت میشویم؛ جایی که میتوانیم چند تجربه را به طور همزمان زندگی کنیم.
این نظریه پیامدهای گستردهتری هم دارد. اگر دژاوو واقعا خطایی ناگهانی در واقعیت باشد، میتواند بدین معنا باشد که هر موقع دژاوو اتفاق میافتد، آسیبی به پایههای جهان ما میرسد. برخی نیز بر این باورند که بشقاب پرندهها در چنین مواقعی رویت میشوند چرا که دژاوو پل میان واقعیتهای مختلف را باز میکند.
انتهای پیام/