مرجعیت نظام روشنفکری ایران در دهه شصت از ادبیات به سینما منتقل شد
به گزارش گروه فرهنگی آنا و به نقل از روابط عمومی انجمن، این نشست با حضور سیروس الوند، منوچهر شاهسواری، مجتبی راعی و سعید عقیقی به عنوان سخنران و شاهین امین مجری - کارشناس برگزار شد.
همچنین علیرضا تابش، فرشته طائرپور، ناصر عنصری، عبدالله اسفندیاری، علی لقمانی، علیرضا شجاع نوری، جعفر صانعی مقدم، یونس صباحی، التفات شکری آذر، اسماعیل میهندوست و کامران ملکی از جمله حاضران در این نشست بودند.
شاهین امین سخنان خود را اینچنین آغاز کرد: «مهمترین دهه بعد از انقلاب دهه شصت است که نتایج خوب و درخشانی در سینمای ایران داشته و به همان میزان از نقاط ضعف و قوت هم برخوردار است. اهالی سینما و کارشناسان به دلیل پارهای اتفاقات همواره نگاهی غمخوارانه به این دهه دارند.»
در ادامه سیروس الوند توضیح داد: «وقتی پدیدهای ارزیابی میشود باید از نقاط مختلف مورد بررسی قرار بگیرد. باید رسوب اتفاقات دهه شصت را در سینمای دهه شصت و هفتاد جستجو کرد. برخی سینماگران ما میوه دهه شصت و برخی هم ریشه دهه شصت هستند.»
وی افزود: «یکی از مهمترین خصوصیات تراژیک دهه شصت این بود که قبح سانسور برداشته شده و تبدیل به امری عادی شد. ناصر تقوایی آرزو داشت در فیلم «ای ایران» شخصیت یک روحانی را به تصویر بکشد اما نتوانست. خود من در فیلم «آوار» با موارد متعددی از سانسور مواجه شدم.»
سیروس الوند: در دهه شصت سانسور توسط افراد حسابی اعمال میشد
کارگردان «یک بار برای همیشه» ادامه داد: «مسئولان سینمایی آن دهه زیر فشار عوامل بیرونی سانسور را اعمال میکردند. امروز میگوییم چرا حوزه هنری برخی فیلمها را اکران نمیکند اما آن زمان کسی از این میزان فشار سانسور حرفی نمیزد. البته باید این را گفت که آن زمان سانسور توسط افراد حسابی اعمال میشد و از این جهت کسی نمیتوانست حرفی بزند.»
الوند با بیان اینکه ممیزی و سانسور همواره با سینمای ایران بوده گفت:«در سینمای دهه شصت از جایی به بعد تمام فیلمها شبیه هم شدند یعنی فیلمها به سمتی هدایت میشدند. در جلسهای که با آیتالله خامنهای داشتیم ایشان فرمودند سانسور نباید قبل از ساخته شدن فیلم و اثری اعمال شود و من از این حرف خوشحال شدم. وقتی ایشان این حرف را گفتند بسیاری از مشکلات ما حل شد.»
در ادامه نشست منوچهر شاهسواری گفت: «دهه شصت در سینمای ایران دهه مهمی به حساب نمیآید بلکه در تاریخ معاصر ایران اهمیت دارد. به اعتقاد من سینما همچون آزمایشگاهی است که ما میتوانیم بسیاری از مسائلی را که تمایل داریم به واسطه آن حس یا تجربه کنیم. من نوستالژی خاصی نسبت به سینمای دهه شصت ندارم چون در این دهه فعالیت هنری نداشتم. اما سعی میکنم به شکل علمی به این موضوع نگاه کنم.»
در جلسهای که با آیتالله خامنهای داشتیم ایشان فرمودند سانسور نباید قبل از ساخته شدن فیلم و اثری اعمال شود |
وی ادامه داد: «به نظر من مدیران دهه شصت از قدرت سینمای ایران مطلع بودند. در جهان امروز میتوان بدون سینما زندگی کرد اما نمیتوان در سرنوشت جهانی تأثیر گذاشت. داشتن سینما یعنی حضور در متن جهان و بدون سینما در حاشیه جهان قرار میگیریم.»
در بخش دیگری از این نشست سعید عقیقی اشاره کرد: «از سالهای 57 تا 61 اساساً این پرسش همواره مطرح بوده که آیا باید سینما وجود داشته باشد یا نه؟ از سال 62 به بعد این پرسش مطرح شد که سینما باید دست چه کسانی باشد؟»
وی افزود: «در چشمانداز تاریخی سال 57 تا 61 فتوای شیخ فضلالله نوری مبنی بر حرام بودن سینما مطرح بود. عدهای هم معتقد بودند سینمای آرمانی نیاز به سرگرمی ندارد اما چون مردم دوست دارند پس باید باشد. در این دوره حتی مسئولانی بودند که سینما را مدیریت میکردند اما سینما نمیرفتند.»
در ادامه الوند گفت: «نکته دیگری از سینمای دهه شصت که میتوان به آن انتقاد داشت این است که فیلمها دارای رتبهبندی الف، ب، ج و د میشدند. در این دوره فیلم اول کیمیایی توقیف شد و فیلم دومش رتبه ج گرفت. مرحوم علی حاتمی نتوانست کار کند. تقوایی کار نکرد. اما فیلمسازانی مثل کیانوش عیاری، علی ژکان، یدالله صمدی، مرحوم محمدرضا اعلامی، مجید قاری زاده و محمدعلی طالبی آمدند. مسئولین تلاش بسیاری کردند از بین این فیلمسازان کیمیایی را دوباره کشف کنند اما نتوانستند و این سینماگران در جایگاه خاص خودشان قرار گرفتند.»
با کار نکردن در سینما، کسی حذف نمیشود بلکه با کار کردن و دیده نشدن است که حذف میشویم |
کارگردان «دستهای آلوده» افزود: «آن زمان بسیاری از افراد باتجربه و به تعبیری آدم حسابیها در سینما کار نمیکردند و در حوزههای دیگر فعالیت داشتند. ایکاش بدانیم با کار نکردن در سینما، کسی حذف نمیشود بلکه با کار کردن و دیده نشدن است که حذف میشویم. کیمیایی و مهرجویی این سالها حذف شدند چراکه فیلمهای اندازه خودشان را نساختند و بهجای آنها فیلمسازان جوان جسور، با ذوق و با انرژی به روی کار آمدند.»
وی گفت: «در دهه شصت درجهبندی فیلمها به درجهبندی آدمها منجر شد. ما چهار دسته فیلمساز داشتیم اما چهار دسته فیلم در درجههای الف، ب، ج و د نداشتیم. آن زمان فیلمهای دفاع مقدسی فاقد کیفیت ساخته میشد که سالها بعد درجه و رتبه کیفیت آنها ارتقا پیدا کرد.»
الوند افزود: «سؤال اینجاست که آیا واقعاً رتبه آن فیلمها ج بود؟ چرا با وجود افت کیفی برخی فیلمها رتبه الف میگرفتند؟ با اینکه مدیران با حسن نیت این درجهبندی را انجام میدادند اما این کار به کیفیت فعالیت مدیران آن دوره لطمه زد.»
کارگردان «پرتقال خونی» ادامه داد: «باید به این نکته اهمیت بدهیم که مردم تهیهکننده فیلمهای ما هستند. امروز مشکل این است که مردم فیلمهای بد ما را میبینند ولی فیلمهای خوب ما دیده نمیشود. اگر مردم فیلمهای خوب ما را ببینند مشکل سینمای ایران حل میشود.»
مدیرانی با حس مسئولیت و شعور ادبی دهه شصت دیگر در سینمای ایران ندیدم |
وی در بخش دیگری از سخنانش اشاره کرد: «مسئولان دهه شصت با علاقه و اعتقاد و بدون رودربایستی بهگونهای کار کردند که برای امروز سینما خوب است. به واقع باید بگویم مدیرانی با حس مسئولیت و شعور ادبی دهه شصت دیگر در سینمای ایران ندیدم. در حال حاضر دچار چنان سردرگمی شدهایم که نمیدانیم چه میکنیم و به کجا میرویم. در واقع دچار نوعی بیاعتمادی هستیم.»
در ادامه شاهسواری عنوان کرد: «من به سه مشخصه دهه شصت اشاره میکنم؛ اول اینکه مرجعیت نظام روشنفکری ایران به شکل آهسته و پیوسته از ادبیات به سینما منتقل شد. مشخصه دیگر تغییر در شیوههای تولید نسبت به چند سال قبل از دهه شصت بود و سومین ویژگی تأمین امنیت بازار بود.»
افزایش نقش تخصصها در دهه شصت، سینما را از یک فعالیت صرف به پدیده اجتماعی تبدیل کرد
وی افزود: «در دهه شصت کسی به خودش فکر نمیکرد و همه به دنبال منافع جمعی بودند. در این دهه ماهیت سرمایه عوض شد و افراد خلاق کشف شدند، در واقع از ستاره محوری به کارگردان محوری رسیدیم. افزایش نقش تخصصهای مختلف در فیلمها باعث شد در دهه شصت سینما از یک فعالیت صرف به پدیده اجتماعی تبدیل شود. نکته حائز اهمیت دیگر این بود که مدیران دهه شصت به فکر بازنگری یا بازسازی نبودند بلکه در جایگاه موسس بودند.»
در بخشی دیگر سعید عقیقی اشاره کرد: «در دهه شصت مدیران بهگونهای عمل کردند و معیارهایی را به وجود آورند که با آن پسزمینه تاریخی فیلمهای سال 1999 قابل پیشبینی بود. در این دوره تخصص گرایی در فیلمها به وجود آمد و بهنوعی در میان اهالی سینما امید وجود داشت و همه امیدوار بودند که میتوانند کار کنند.»
فیلمنامهنویس «شبهای روشن» گفت: «پنج سال ابتدایی دهه شصت بحث این بود که سینما باشد یا نباشد؟ بعد از آن بحث سر این بود که چرا جای من در سینما نیست؟ اما این صحبت هم مطرح بود که چطور عدهای کار در سینما را بلد نبودند و با آن مخالف هم بودند اما میخواستند در سینما تأثیر هم بگذارند! از این منظر هم سینمای دهه شصت میتواند قابل بررسی باشد.»
در ادامه عبدالله اسفندیاری به عنوانی یکی از مدیران سینمایی دهه شصت عنوان کرد: «از اینکه در مدیریت سینمای دهه شصت از خودم به عنوان مدیر دیکتاتور دلسوز نام بردم ناراحت نیستم. این صحبت من تصویر یک دوران در سینما بود و ماندگار شد. البته این صحبت من درونمایههای فلسفی هم دارد.»
بحث ممیزی در سینمای قبل از انقلاب هم وجود داشت اما چون فیلم جدی در سینمای ایران نبود طبعاً بحث ممیزی هم جدی نبود |
وی افزود: «واقعیت این است که بحث ممیزی در سینمای قبل از انقلاب هم وجود داشت اما چون فیلم جدی در سینمای ایران نبود طبعاً بحث ممیزی هم جدی نبود. اما بعد از انقلاب روی مسائل ایدئولوژیکی دقت خاصی وجود داشت آنهم برای اینکه سینمای ایران از بین نرود.»
این مدیر سینمایی ادامه داد: «من در درجهبندی کردن فیلمهای آن دوران مؤثر بودم چرا که معتقد بودم یکسری فیلمهای روشنفکری ساخته میشود که خوب است و باید به آنها بها داده شود. اما این فیلمها به صورتی مشکوک فروش نمیکردند و فیلمهای دیگر با رتبه پایینتر فروش داشتند. به همین دلیل تصمیم گرفتیم امکانات را در اختیار فیلمهایی قرار دهیم که مخاطبپسند هم باشند و اینگونه بود که درجهبندی فیلمها را کنار گذاشتیم.»
بخش پایانی این نشست به پرسش و پاسخ بین حاضران و سخنرانان اختصاص پیدا کرد. دومین نشست از سلسله نشستهای آسیبشناسی سینمای ایران در بخش دوم «ارزیابی مدیریت سینمای ایران در دهه شصت» ساعت 17:30 در سالن سیفالله داد خانه سینما آغاز شد و تا ساعت 20:30 به طول انجامید.
انتهای پیام/