صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
سید رضا صائمی*

چند متر مکعب زندگی

با تماشای سریال «سایه بان» می توان با اطمینان گفت که درخشش فیلم «چند متر مکعب عشق» اتفاقی نبوده! برادارن محمودی بعد از سینما اینک در تلویزیون و سریال سازی هم توانایی خود را ثابت کرده اند.
کد خبر : 245328

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا، برادارن محمودی بعد از سینما اینک در تلویزیون و سریال سازی هم توانایی خود را ثابت کرده اند. آنهم تلویزیونی که سالها در برهوت سریال سازی به سر می برد و با ریزش مخاطب مواجه شده بود. «سایه بان» فارغ از قیاس مضمونی و ساختاری مرا به یاد سریال «زیرتیغ» انداخت. از این حیث که این مجموعه به واسطه ظرفیت و ظرافت هایی که در طرح قصه و پرداخت آن دارد، تعلیقی درونی و بیرونی در ذهن مخاطب ایجاد می کند که موجب می شود مخاطب سریال را پیگیری کند. پیگیری سریال با تماشای از سر عادت یا اجبار فرق می کند. پیگیری زمانی رخ می دهد که سریال از کشش لازم برای جذب مخاطب برخوردار باشد نه صرفا کشمکش دراماتیک. سایه بان صرفا مبتنی بر یک کشمکش دراماتیک پیش نمی رود بلکه واجد نوعی کشش سمپاتیک است که مخاطب را با خود همراه کرده و با شخصیت های قصه عجین می کند. این جذبه دراماتیک از یک سو به شخصیت پردازی دقیق، واقع گرایانه و هویتمند کاراکترها برمی گردد که امکان همذات پنداری همدلانه را برای مخاطب فراهم می کند و از سوی دیگر به قصه ای پردازش شده که هم سویه رئالیستی دارد و هم در ورطه سانتی مانتالیسم های متداول ملودرامتیک قرار نمی گیرد. فاصله گذاری های حسی-عاطفی و حفظ و تعادل بار مفهومی سکانس ها به قاعده و اندازه موجب شده تا ساختار درام در یک پردازش متعادل و منطقی،صورت بندی شود و از گفتمان معنایی خود اثر بیرون نزند. اصل این دقت و درایت در پردازش درام وجب شده تا قصه واجد کارکرد شناختی شود نه صرفا ارائه اطلاعات و تصویر سازی های صوری. به عبارت دیگر سایه بان به قدری قصه خود را درست روایت می کند و پیش از این آنقدر چیدمان دقیقی در بازنمایی و پردازش قصه دارد که گاهی به یک مستند داستانی پهلو می زند. گویی این شخصیت ها و دغدغه هایشان و فراز و نشیب هایی که آدم های قصه در زندگی تجربه می کنند در حال روایت و گزارش زندگی واقعی خود هستند. در واقع «سایه بان» روایتی از گفتمان زندگی در جامعه امروز ماست که هر مخاطبی با هر پایگاه و خاستگاه اجتماعی می تواند با آن همذات پنداری کرده و بخشی از زیست- جهان خود را در جهان دراماتیک سریال، دریافت و بازخوانی کند. خوانشی که فراتر از یک مجموعه نمایشی و سویه سرگرم کنندگی آن بوده و قصه عریان زندگیست. دردهایی که نمایش درد نیست خوانش درد است و صداقتی در آن وجود دارد که ضمن باورمند کردن ساختار درام، پردازش و پذیرش قصه را هم از سوی مخاطب با اعتماد همراه می کند.


«سایه بان» را از منظر دیگری هم می توان با «زیر تیغ» قیاس کرد و آنهم رویکرد هر دو سریال به زندگی طبقه کارگر، فراز و فرودهای آن و مناسبات عاطفی و خانوادگی حاکم بر آن است. طبقه ای شریف و زحمتکش که در کش و قوس زندگی همچنان بر صداقت و جوانمردی و رفاقت استوارند و در اوج نابسامانی های نظام اجتماعی از نظام اخلاقی خود عدول نمی کنند. این روایت واجد دو سویه است. یکی زیست اجتماعی و اقتصادی آنها که ساختار معیشتی این طبقه را به تصویر می کشد و ظلم هایی که بر آن می رود را بازنمایی می کند و دیگری زندگی خانوادگی و روابط عاطفی آنها را که بی تاثیر از شکل معیشت آنها نیست. اختلافاتی که سعید با همسرش دارد یا کشمکشی که با بردار زنش ناصر دارد. این سو دغدغه هایی که سهراب درباره خانواده اش به ویژه برادر کوچک ترش دارد، تب و تاب و التهاباتی است که تا حدود زیادی برآمده از چالش های معیشتی است. بی عدالتی و ظلم ساختارمندی که در مناسبات اقتصادی بین کارگر و کارفرما در جامعه وجود دارد به دقت و ریزبینی بازنمایی می شود تا در بستر این نابسامانی و ناامنی شغلی بتوان به آسیب های رفتاری و خانوادگی پرداخت. روایت موازی بین این دو فضا با فضاسازی های قدرتمند و باور پذیر از مناسبات آن کمک کرده تا لایه های زیرین زندگی طبقه کارگر در این روایت دراماتیک، بازنمایی شود بدون اینکه دچار خوانش های ایدئولوژیک شود. می توان دمدعی شد که «سایه بان» نوعی مردم نگاری تصویری است که توانسته به خوبی به خوانش آگاهانه یک طبقه اجتماعی و چالش های آن بپردازد. از این رو معتقدم «سایه بان» یکی از بهترین سریال های تلویزیونی است که توانسته با رویکردی جامعه شناختی به روایت انتقادی وضع موجود بپردازد و این پردازش را در موقعیتی دراماتیک صورت بندی کند. اگرچه در این بازنمایی نباید ارجاعات روانشناختی را در تحلیل شخصیت ها و موقعیت های رفتاریشان نادیده گرفت. وقتی فیلمنامه ای هم از حیث سینمایی و دراماتیک واجد نظم منطقی باشد و هم از پشتوانه پژوهشی خوبی به ویژه در روانشناسی شخصیت ها و جامعه شناختی موقعیت قصه برخوردار باشد به استانداردهای سریال سازی نزدیک می شود و می توان رضایت مخاطب را تضمین کند.


اگرچه «سایه بان» را در یک تحلیل جامعه شناختی به زندگی یک طبقه مشخص اجتماعی ارجاع و رتبط می دهیم اما مسائل انسانی که در دل این روایت وجود دارد فراتر از مرزبندی های اجتماعی واجد واقعیتی انسانی است به این معنا که رخدادها و کنش و واکنش های انسانی که در آن می بینیم، تجربه های انسانی است که فراتر از طبقه بندی های اجتماعی در یک خوانش انسان شناسانه به همه آدمیان قابل تعمیم است. در واقع در این مجموعه با کثیری از موقعیت های اخلاقی مواجه می شویم که اگرچه برساخته خاستگاه اجتماعی شخصیت هاست اما یک کنش و تجربه انسانی است که می توان آن را فارغ از بستر اجتماعی و دراماتیک قصه مورد تامل قرار داد. از این حیث می توان «سایه بان» را روایتی نمایشی از زیست اخلاقی دانست که امروزه در مناقشات آکادمیک در حوزه فلسفه اخلاق مطرح است و دامنه آن به قلمرو تجربه های روزمره و زیسته زندگی گسترش می یابد. به عبارت دیگر «سایه بان» به روایت زندگی اخلاقی و دشواری های آن در بستر نظام اجتماعی- اقتصادی معیوب و نابسمانی می پردازد که در آن اخلاقی زیستن، دشواری وظیفه است. بخشی از جذابیت و کشش درونی سریال نیز از مواجهه شخصیت ها با این پارادوکس اخلاقی ناشی می شود. پایداری و محکم بودن شخصیت های مثل سهراب و سعید در اخلاقی زیستن علی رغم همه فشارها و محرومیت های که تحمل می کنند تاکیدی بر این معناست. آنها زخم ها و رنج های زیادی در زندگی دارند اما شیدایی و شادی های خود را در پس تحمل آنها و با مرهم اخلاق بر زخم زندگی گذاشتن، تجربه می کنند. مفاهیم یا ارزش های اخلاقی مثل وفاداری، جوانمردی و رفاقت، پاکدستی و خداباوری از این رو جذاب می شود که در دل واقعیت های تلخ اجتماعی، بروز و ظهور پیدا می کند. با این حال برادران محمودی حواسشان جمع بوده که در این بازنمایی، دچار شعارزدگی و بیان اگزجره مفاهیم و موقعیت های اخلاقی نشوند. روایت نسبی و نسبیت اخلاقی درام کمک می کند تا رئالیسم اخلاقی قصه حفظ شود و باورمندی شخصیت ها و بالطبع پذیرش آنها از سوی مخاطب، تضمین شود. از جمله اینکه سهراب علی رغم مزین بودن به صفات اخلاقی، گاهی دچار لغزش های هم می شد مثلا از کوره در می رود و کسی را مجروح و زخمی می کند یا برادر او علی رغم طغیانگری و تندخو بودن، احترام به بزرگتر و نجابت درونی هم دارد. این شمایل نگاری دراماتیک با روانشناسی اجتماعی این قشر نیز همخوانی داشته و قضاوت های اخلاقی مخاطب را دچار نوسان افراط و تفریط نمی کند. همین موقعیت را می توان به بازنمایی روابط زناشویی یا روابط خواهر و برادری یا مادر و پسری هم تعمیم داد که هم به خوبی ترسیم شده و هم دچار اغراق های فانتزی و غیرواقع گرایانه نمی شود. مثلا در روابط سعید و همسرش شاهد قهر و آشتی یا عشق و عصبانیت های هستیم که تصویر دقیقی از مناسبات زناشویی ترسیم می کند و در دام احساسی گرایی های بی منطق و اگزجره نمی شود. همچنان که این واقع گرایی را در روابط سهراب با مادرش شاهد هستیم.


اگرچه ساختارمند بودن و استحکام فیلمنامه در سایه بان را مورد تاکید قرار دادیم اما نمی تواند منکر ارزش های فرمی و اجرایی اثر شد. حفظ تعادل در پردازش موازی موقعیت های قصه، ریتم مناسب و منطقی روایت و بازی های خوب بازیگران را نباید در موفقیت این سریال فراموش کرد. مجتبی پیرزاده و محمد ولی زادگان نه خوب که عالی بودند و درخشیدند. حالا با تماشای این سریال می توان پی برد که اصغر فرهادی بی دلیل از مجتبی پیرزاده حتی برای نقش کوتاه مجید در فیلم فروشنده استفاده نکرده است. «سایه بان» فرصتی شد تا توانایی های این بازیگر جوان بیشتر دیده شود. نگاه ناقد، بیان خوب در دیالوگ گویی، توانایی در بهره گیری از میمیک صورت، شناخت و درک درست نقش،فاصله گذاری های حساب شده در فراز و فرودهای درام و جذبه دلنشین او به کاراکتر سهراب، وزن دراماتیک بخشیده و حضور او کمک زیادی در پیشبرد قصه نه فقط در ساختار درام که در ذهن مخاطب می کند. سایر بازیگران این سریال نیز بازی خوبی ارائه می دهند و نشان می دهد که کارگردان ها به خوبی از پس هدایت آنها و بازنمایی شخصیت ها برآمده اند. به این موارد باید دیالوگ پردازی خوب سریال را هم اضافه کرد که نه دچار اغراق و درشت گویی است و نه بیهوده و بی جا خود را خرج می کند. دیالوگ هایی که برساخته از متن قصه بوده و فراتر از منطق صحنه، خودنمایی نمی کند و به کلمات قصار بدل نمی شود. همچنین فضاسازی ها و بازنمایی بافت جغرافیایی اثر چه در محیط های بیرونی مثل کارخانه و خیابان چه در محیط های درونی مثل خانه با دقت دراماتیک طراحی شده و صرفا ذوقی زیبایی شناسی نیست. ضمن اینکه تعلیق های قصه واجد تقسیم بندی زمانی بوده و در یک ساختار منطقی و باور پذیر، صورت بندی می شود. اینطور نیست که در یک قسمت از سریال انبوهی از حوادث و اتفاقات بر سر شخصیت ها به طبع آن بر ذهن مخاطب آوار شود که هضم آن را دشوار کند. این متعادل سازی و اندازه نگه داشتن تقریبا در همه عناصر داستانی سریال حفظ می شود و در نهایت به جاذبه درونی درام کمک می کند. «سایه بان» به غیر از وجوه دراماتیک و جاذبه هایش، یک یادآوری است.یادآوری زیست- جهان و سبک زندگی ایرانی که حالا سالهاست در چنبره بی رحمانه مدرنیسم در جامعه ما فراموش یا کمرنگ شده. همدلی ها، رفاقت ها، جوانمردی ها و در نهایت لذت زندگی، لذت اخلاقی زیستن. یادآوری دورانی که حالا حسرتش در دل ما مانده! می توان زیر «سایه بان» نشست و به جای حسرت خوردن معصویت و حرمت زندگی از دست رفته به تامل درباره آنها اندیشید و به این فکر کرد که چه شد صفای زندگی دیروز به جفای زیاده خواهی ما از دست رفت و کمرنگ شد.«سایه بان» روایت زندگی سنتی نیست، یادآوری سنت های زندگی است


منبع: ایسنا


انتهای پیام/

ارسال نظر