سیاستهای ترامپ نوعی عقبگرد است
به گزارش گروه رسانههای دیگر آنا، جورج ساندرز متولد دوم دسامبر 1958 در تگزاس است. او در حومه جنوبی شهر شیکاگو بزرگ شد و در سال 1981 مدرک کارشناسی مهندسی ژئوفیزیک را از دانشگاهی در کلورادو دریافت کرد.
«ساندرز» در سال 1988 مدرک کارشناسی ارشد نویسندگی خلاق را از دانشگاه «سیراکیوس» دریافت کرد. او از سال 1989 تا 1996 به عنوان یک نویسنده تکنیکی و مهندس ژئوفیزیک در شرکتهای «رادیان» و «راچستر» کار میکرد. همچنین با شرکتی در زمینه کشف نفت همکاری داشت. در اندونزی شغلی مرتبط با رشتهاش داشت و زمانی که به آمریکا برمیگردد با شغلهای مختلف و عجیبی همچون نگهبانی، سقفسازی و کار کردن در فروشگاه لوازم خانگی و کشتارگاه مخارج خود را تامین میکند. «ساندرز» سرانجام از سال 1997 تدریس نویسندگی خلاق را در همان دانشگاهی که تحصیل کرده بود، شروع کرد و انتشار آثار داستانی و غیرداستانی خود را ادامه داد. او در سال 2006 کمکهزینه 500 هزار دلاری «مک آرتور» را دریافت کرد و در همان سال کمکهزینه «گوگنهایم» را به دست آورد.
امسال سومین دورهای است که نویسندگان آمریکایی شانس شرکت در رقابت ادبی «بوکر» را پیدا کردهاند و دومین مرتبهای است که نام یک آمریکایی یعنی «جورج ساندرز»، به عنوان برنده اعلام میشود. این اولین رمان «ساندرز» در ژانر تاریخ است و داستان آن از مراسمی در سال 1862 آغاز میشود که در آن، «آبراهام لینکلن» از قبر پسر 11 ساله خود «ویلی» که بر اثر تیفوس مرده، دیدار میکند. روح «ویلی» با گروهی از ارواح بین زندگی و مرگ معلق است. در بخشهایی از رمان، روایت به نمایشنامه یا کتابهای تاریخی شباهت پیدا میکند.
گفتوگویی کوتاه از طریق ایمیل با این نویسنده آمریکایی داشتهایم تا کمی از حال و هوای بعد از گرفتن این جایزه بزرگ ادبی برایمان بگوید.
«لینکلن در باردو» نهمین کتاب شما است. انتخاب ژانر تاریخی برای این کتاب جالب بود. حرکت در ژانر تاریخی سخت نبود؟
باید بگویم این اولین کتاب من است که یک رمان تاریخی محسوب میشود. بقیه اکثرا داستانهای کوتاه هستند که بیشتر مربوط به مسائل روز و حتی آینده میشوند. نوشتن درباره تاریخ یک کشور بسیار سخت است. اما چون داستانهای مختلفی درباره لینکلن داشتم، این مساله بسیار برای نوشتن کتاب به من کمک کرد.
تحقیقات در این کتاب یکی از موضوعات بسیار مهم است. این تحقیقات را چگونه انجام دادهاید؟
هر داستان تاریخی اگر از منظر جدید به آن نگاه شود بسیار جذاب خواهد شد. البته تحقیقاتی هم برای این کتاب انجام دادهام و چون بسیار به موضوع کتاب علاقه داشتم برایم لذتبخش بود. تحقیقات سختی بود اما هر بار با فکر اینکه از نگاهی جدید به مرگ لینکلن بنگرم برایم امید تازهای بود.
از کدام نویسنده برای نوشتن این کتاب تاثیر گرفتهاید؟
من از طبقه کارگری هستم. شیکاگو و کمدینهایی مانند جورج کارلین، مونتی فاسن و ریچارد ریور به جای نویسندهها روی من تاثیر داشتند. بعدها تحتتاثیر ارنست همینگوی، استوارت دیبک و نویسندههای بزرگ روسی یعنی تولستوی، چخوف و تعدادی دیگر قرار گرفتم.
ادبیات ایران و نویسندگان ایرانی را چقدر میشناسید؟
متاسفانه با ادبیات بزرگ ایران آنقدر که باید آشنا نیستم؛ آنقدری که دوست دارم درباره نویسندگان و ادبیات ایران بیشتر بدانم.
فکر میکنید چرا این ناآشنایی وجود دارد؟
دلایلی برای عدمآشنایی کافی وجود دارد. مانند بزرگشدن در خانه کارگری و عدمتحصیلات درست، نبود یا کم بودن کارهای ترجمه شده کافی در آمریکا و موارد دیگر. امیدوارم شما 10 کتاب برتر ایران را در صورتی که به زبان انگلیسی است برای من بفرستید تا خودم را در این باره تقویت کنم.
خودتان فکر میکردید جایزه من بوکر را ببرید؟
نه واقعا فکر نمیکردم برنده جایزه بوکر شوم. وقتی به لندن سفر کردم یکی از دوستانم در بولمزبری به من گفت بعید است جایزه را ببری. تصور میکردم او مطلع است که من برنده نمیشوم و میخواهد به من دلداری بدهد. برای همین بدون استرس و هیجان در مراسم اهدای جوایز شرکت کردم. زمانی که اسم من را به عنوان برنده اعلام کردند به شدت شگفتزده شدم.
شما یکی از نویسندگانی هستید که به سیاستهای دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا انتقاد دارید و مقالاتی هم از شما در این زمینه منتشر شده است. این انتقادها از کجا سرچشمه میگیرد؟
به نظرم به عنوان یک نویسنده و شهروند آمریکایی این حق و وظیفه من است که در مقابل قدرتها حرفم را بزنم. من سیاستهای دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا را مشکلساز میدانم و آن را برای آمریکا نوعی عقبگرد محسوب میکنم. برای همین سعی میکنم هر چقدر که میتوانم به او و سیاستهایش انتقاد کنم. تعریف دموکراسی این است که هر کس بتواند حرفش را آزادانه بزند و بهترین و درستترین حرف به نتیجه برسد. ولی با وجود رسانههای جمعی اوضاع خیلی پیچیده شده است و عملیاتهای پیچیده و پروپاگاندا همه چیز را تحتالشعاع خود قرار داده است. اما من هنوز به حقیقت اعتقاد دارم. این حقیقت است که همه ما را به خدا نزدیک میکند. خداست که در تکتک انسانها وجود دارد و همه ما را نجات خواهد داد. اعتقاد به خدا مرزهای ایجاد شده بین آدمها را کمرنگ و به ما یادآوری میکند همه ما برادر و خواهر هستیم. زیرا ما اینگونه خلق شدهایم توسط یک خالق و یک خاک و یک گل. همه اختلافات موجود به خاطر سردرگمی و غفلت است. ادبیات یکی از ابزاری است که میتواند این اختلافات را اصلاح کند و به ما یادآوری کند زیبایی و علت خلقت را.
منبع: فرهیختگان
انتهای پیام/