صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر...

آنا: مدرسه‌ پانتومیم ناشنوایان که پس از ۵ سال چندی پیش فعالیتش از سرگرفته شده است، از ۱ تا ۳ بهمن سال جاری در اهواز اجرا خواهند داشت.
کد خبر : 226

به گزارش آنا، حامد نصرآبادیان که متولی و بانی افتتاح مدرسه پانتومیم ناشنوایان است به بهانه از سرگیری فعالیت " مپنا " مدرسه پانتومیم ناشنوایان ایران و اجرای پرفورمنس ایران در سومین جشنواره سرود ناشنوایان ایران اهواز یادداشتی به خبرگزاری آنا ارائه کرده است که می‌خوانید:
«چندین پاییز گذشته بود و دلم برای خنده‌هاشان تنگ شده بود ،برای فریاد دست‌ها و آرامش چشمانشان.


درست خاطرم هست که اولین باری که دیدمشان پایئز هشتادو دو بود. انگار قرار ما از همان ابتدای علاقه پاییز بود .


مهر همان سال مهرشان به دل نشست و برایشان به بهانه هفته جهانی ناشنوایان، نمایش بی‌کلامی با نام" پل " اجرا کردم تا که دالانی باشد به دنیاشان...


همان پاییز فکر راه اندازی مرکز آموزش پانتومیم اصولی برای آنان به سینه افتاد.


پاشنه بالا و نعل به کرسی و کاغذ به بغل، راهی خیابان و میدان مجلس‌نشین و بهارنشین بهارستان شدیم...


قدم‌زنان و نفس‌زنان دویدیم و دویدیم تا به پاییز هشتاد و هفت رسیدیم!


درست است که مهر همیشه بوی مهر می‌دهد؛


بوی کتاب، بوی کیف، بوی پاک کن ... بوی مدرسه. دست‌های ثمین باغچه زنگ نخستِ نخستین مدرسه پانتومیم ایران ( پان ) را به صدا در آورد... هنوز شوق چشمان مرمر, محمد, علی و... یادم هست که چگونه خنده کنان نه به پشت‌میز که روی میزگرد صحنه نمایش آموختند درس‌های نخست پانتومیم را.


پاییز که گذشت نوبت ننه سرما آمد و هر یک از پشت میزنشینان رفتند سراغ کرسی و ساختن آدم برفی‌های حیاط‌خانه خود و دوباره فاصله افتاد بین چشم‌های من و خنده‌های آنان. فاصله ای به درازی شش پاییز!


این‌بار؛ نفس‌زنان و قدم‌زنان دویدیم و دویدیم تا به پاییز نود و سه رسیدیم...


دوبار جمع شدیم...


دیدمشان ؛ بعضی‌هاشان چه بزرگ شده بودند, بعضی‌ها هم که انگار چمدان بسته بودند و رفته بودند و بعضی‌ها هم که تازه آمده بودند. و من دوباره آمده بودم با چمدانی باز و کمی میانسال تر از آن سال‌ها...


دوباره آمدیم که این‌بار یک فصل قرار دیدارمان نشود. آمدیم که چهار فصل برای ایران بخوانیم و بچرخیم و بمانیم .این بار بهانه لازم نبود؛ نام وطن خودش بهترین سرودی بود که می‌توانست از گلوگاه "محمد نوری" به دست‌های شما برسد تا در سومین جشنواره سراسری سرود ناشنوایان اهواز بین روزهای یکم تا سوم بهمن به صحنه برود .


درست است که در سفر پیش رویمان‌؛ تمام آنان که دلشان برای دلتان می‌تپید همراهمان شدند؛
یکی در ساخت فیلم دیگری لباس؛ یکی طراحی و دیگری چاپ... و شما هم که خودتان دست در جیب کردید،اما سخت بر این باورم که صدای شما به گوش ناشنوایان ایران خواهد رسید.»


انتهای پیام/


انتهای پیام/

ارسال نظر