صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
حسین شهابی در گفت‌و‌گو تفصیلی با آنا؛

قانون «آزادی مشروط» به بازنگری احتیاج دارد

حسین شهابی؛ کارگردان فیلم سینمایی «آزاد به قید شرط»، گفت: من به عنوان فیلمساز به مسئولان هشدار دادم که قانونی مثل «آزادی مشروط» را بازنگری کنند. این قانون برای بیش از 70 سال پیش است و احتیاج به بازنگری دارد.
کد خبر : 225425

به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، حسین شهابی؛ کارگردان سینما، این روزها فیلم سینمایی «آزاد به قید شرط» را روی پرده سینماها دارد، فیلمی که در جشنواره سی و پنجم فجر اکران شد و با وجود پر بودن سالن در آخرین سانس جشنواره و با توقع بالایی که از کارگردانی چون حسین شهابی می‌رفت، نتوانست انتظارها را برآورده کند که البته خود کارگردان علت این ماجرا را نسخه ناقصی می‌داند که در دقیقه‌های آخر به جشنواره فرستاده شده بود، نسخه‌ای که تنها در 9 روز تدوین شد و اصلاح رنگ هم نداشت.


بعد از گذشت هشت ماه از جشنواره، فیلم سینمایی «آزاد به قید شرط» با ویرایش و تدوین کلی و 18 دقیقه کوتاه شدن، از دو هفته پیش در سینماهای کشور به اکران عمومی درآمد. این فیلم داستان مردی است که به دلیل یک اشتباه به 20 سال حبس محکوم شده اما به دلیل رفتار شایسته‌ای که در زندان داشته بعد از 10 سال به قید شرط آزاد می‌شود.


به بهانه اکران عمومی این فیلم، با کارگردان آن به گفت‌و‌گو پرداخته‌ایم.



* طرح اولیه این فیلم به اندازه‌ای بکر و دست‌نخورده هست که بتوان ادعا کرد تا به حال نمونه‌ای از آن‌‌را نداشته‌ایم، اما همین طرح خوب به اندازه‌ای محافظه‌کارانه کارگردانی شده که از کارگردانی مانند شما بعید است، چرا که شما در فیلم‌های قبلی‌تان به هر طریقی که بود حرف خود را بیان می‌کردید و خط‌قرمزی برایتان وجود نداشت. علت این خودسانسوری‌ها در «آزاد به قید شرط» چیست؟


من با شما هم‌عقیده نیستم، شاید قبلا لحنم کمی تند بوده و الان متعادل تر شده.منبا موضوعاتی که معمولا با نیش و کنایه برخورد می شود، ‌با تعامل برخورد می‌کنم. از طرفی فیلم‌های قبلی من به خاطر بستر و ذاتی که داشتند اگر با تندترین لحن هم ساخته می‌شدند، کسی اعتراض نمی‌کرد اما این فیلم با اینکه به یک موضوع کاملا عام اجتماعی می‌پردازد با این حال روی نقاطی از مسایل قضایی دست گذاشته که اگر می‌خواستیم آن‌‌ها را با صراحت بیشتر بیان کنیم از ابتدا برای ساخت آن دچار مشکل می شدیم. در این فیلم شخصی که تصور می‌شود به ناحق به زندان افتاده، بعد از 10 سال با 120 کیلو وزن و سالم وسرپا از زندان بیرون می آید و تحویل جامعه داده می‌شود، اما همین آدم برغم انتخاب یک شغل سخت شرافتمندانه، بیشتر از 10 روز نمی تواند در جامعه خارج از زندان دوام بیاورد و عواملی گوناگون او را به اجبار به سمت جرم و بزه سوق میدهد و آزادی مشروط اش را به خطر می اندازد.


*یعنی منظورتان این است که سوژه را بیش از این نمی‌توانستید پروبال دهید.


این سوژه را بیش از این نمی‌توانستیم باز کنیم. چرا که با توجه بهظرفیت نقد پذیریمسولان دولتی، این فیلم متهم به سیاه‌نمایی می‌شد. اگربا نگاه انسانی به موضوع بنگریم ارتباط منطقی تری با آن برقرار می کنیم.دلیل آرام بودن شخصیت اصلی فیلم این است که او به هیچ عنوان قصد انتقام‌گرفتن ندارد. هرچند که به نظر می رسد او از سر ناچاری و به خاطر مشروط بودن آزادی اش منفعل شده است، اما تلویحا این را هم به ما گوشزد می کند، که چقدر خوب است همه احساس کنند که آزادی شان مشروط است.



*پایان‌بندی فیلم، پایانی است که چندین سوال در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند، سوال‌هایی که برای بیننده بی‌جواب باقی می‌مانند، با اینکه نسخه اکران شده با نسخه‌ای که در جشنواره فجر نمایش داده شد تفاوت‌های زیادی دارد اما همچنان این پایان مبهم در آن وجود دارد، علت این نوع پایان‌بندی چیست؟


نسخه‌ای که در جشنواره نمایش داده شد تنها در ۹ روز توسط پسر من تدوین شده بود. بعد از این که فیلم را به جشنواره فجر فرستادم،با جشنواره تماس گرفتم و از حضور در جشنواره انصراف دادم و خواستم فیلم را از جشنواره خارج کنند. اما به هر دلیلی این اتفاق نیافتاد . در نهایت فیلم با یک تدوین ناکامل و حتی بدون اصلاح رنگ و نور و صدا در جشنواره به نمایش درآمد.


*چه منطقی پشت این پایان‌بندی بود؟


پایان هر قصه ای ریشه در اصل داستان خود دارد. این پایان هم به نظر من منطقی ترین بود.


*شخصیت اصلی فیلم مدت زمان طولانی را در زندان بوده و این زمان 20 ساله نشان از یک جرم سنگین هر چند به اشتباه دارد. در نگاه اول مخاطب به کاراکتر اصلی نگرشی منفی دارد، اما هر چه جلوتر می‌رویم با شخصیتی آشنا می‌شویم که چهره محبوبی را برایمان به نمایش می‌گذارد تا حدی که به راحتی او را می‌پذیریم و با او همزادپنداری می‌کنیم، چطور این نقش را نوشتید و به همان شکل هم درآوردید و امیر جعفری تا چه اندازه در باورپذیری این نقش، دخیل بود؟


بازیگر اگر توانایی لازم را نداشته باشد هیچ کارگردانی نمی تواند از او بازی قابل قبولی بگیرد. امیر جعفری این قابلیت را داشت. ولی کار مهم تراش این بود که به شیوه بازی گیری من اعتماد کرد. شیوه ای که به جای استفاده از توانایی های تکنیکی بازیگر، این توانایی ها بکلی خنثی می شود. این نوع کارکرد برای بازیگران تکنیکی کمی سخت و فشار آور است. چون معمولا احساسات و هیجانات شان تخلیه نمی شود.



*روش خاصی برای بازی‌گرفتن دارید؟


روش اصلی من تمرین های طولانی مدت با بازیگران است. چهار ماه، شش ماه، و حتی شاید هشت ماه. شخصیت سخت و سنگینی نظیر آنچه امیر جعفری بازی کرده قاعدتا در یکی دو هفته شکل نمی‌گیرد، پس برای آن زمان و تلاش زیادی صرف شده است. من به شدت اهل تحلیل ام و ساعت‌ها شخصیت‌ را با بازیگر مورد تحلیل و بررسی قرار می‌دهم تا آنچه دقیقا در فهم و منطق من هست را به بازیگر منتقل کنم. چرا که باور دارم فیلمنامه به تنهایی نمی‌تواند روح یک نقش را بسازد. من به امیر جعفری الگوها و نمونه های قابل لمسی پیشنهاد‍ می‌دادم و به جز او، برای همه کاراکترها در فیلم‌هایم مابه‌ازای هر یک را پیدا می‌کنم و به بازیگر نشان می‌دهم.با هم قالب آن نقش را می‌سازیم و ذره ذره آن را پر می‌کنیم. درنهایت کار کردن با فیلمسازانی چون من کمی بیشتر از معمول صبر و حوصله می طلبد.


*زمانی که برای خلق و ثبت شخصیت ها می‌گذارید همیشه انتظاراتتان را برآورد کرده است؟


من برای نتیجه تلاش نمی کنم. چون هر نتیجه ای یک تجربه ارزشمند است. شکست یا موفقیت، فرقی نمی کند.


*تحلیل‌های شما در خصوص پایان فیلم به جای خود؛ اما می‌شد پایان بهتری را هم برای این فیلم در نظر گرفت.


بله. شاید می شد. ولی در آن صورت باید شما فیلمنامه را می نوشتید. برای فیلمنامه ای که من نوشتم، از نظرخودم این پایان منطقی تری بود.



*در همه فیلم های شما گناهکاران در اصل بیگناه اند. اگر قرار است کسی بی‌گناه باشد چرا محکوم به مجازات می‌شود؟


قانون برای ادامه حیات خود و ایجاد یک نظم صوری در جامعه نیاز به مجازات آدمها دارد. اما من مجری قانون نیستم. اگر موضوع را از زاویه درستش نگاه کنیم، پشت هر عملی یک علتی وجود دارد. من چون همیشه به جای آن عمل علت را مورد نقد و بررسی قرار می دهم اینگونه به نظر می سد. من زندگی عادی کسی را در این فیلم تعریف کرده ام که تحت یک شرایط جبری، بطور مشروط آزاد است. خود این قانون آزادی مشروط که آخرین بار هفتاد سال پیش بازنگری شده برای زندگی این آدم که در عصر حاضر است مشکلاتی را تحمیل می کند.


*هر سه فیلمی که از شما دیده‌ایم یعنی «حراج» «روز روشن» و «آزاد به قید شرط» در مورد زندان و زندانی و بی عدالتی بوده، آیا این موضوع از نقطه‌ای در زندگی خود شما نشات گرفته است؟


خیر، به هیچ عنوان. من شخصا همیشه زندگی پر تلاش اما آرامی داشته ام. زمان طولانی برای نوشتن فیلمنامه روز روشن صرف کردم. از دل تحقیق و پژوهش آن فیلمنامه چندین موضوع مجزای دیگر بیرون آمد که حراج و آزاد به قید شرط از جمله آنها هستند. این یک سه گانه بود که دیگر تمام شد، مگر آنکه این بار خودم به زندان بروم و موضوعات جدیدی برای ساختن پیش بیاید.


گفت‌وگو از هدیه حدادی‌اصل


انتهای پیام/

ارسال نظر