صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
سیدعلی شجاعی در گفت‌وگوی تفصیلی مطرح کرد؛

رعایت‌نکردن کپی رایت بزرگترین مانع جهانی‌شدن ادبیات ایران

سید علی شجاعی معتقد است: عدم‌رعایت حق کپی رایت و عدم‌توجه به آژانس‌های بین‌المللی مبادله کتاب باعث محدودیت ما در فروش کتاب و عدم‌توجه به آثار ادبیات معاصر ایران در نمایشگاه‌های خارجی شده است.
کد خبر : 217350

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر آنا،‌ سیدعلی شجاعی نویسنده و داستان‌نویس جوان ایرانی است که با انتشار آثار داستانی خود برای مخاطبان کودک و نوجوان توانسته موفقیت‌های قابل اعتنایی در زمینه ترجمه آثارش به زبان‌های خارجی کسب کند. وی در مقام نویسندگی برای مخاطبان بزرگسال نیز صاحب رمان‌ها و مجموعه داستان‌هایی است که از منظر نوع نگاه و داستان‌پردازی به موضوعات دینی بسیار بدیع بوده و با اقبال قابل توجهی نیز همراه شده است. او در مجموعه کتاب‌هایش نشان داده که به دنبال خط سیر مشخص اجتماعی و یا مذهبی در داستان‌هایش است.


اقبال به آثار شجاعی تنها محدود به مخاطبان ایرانی نیست‌، بلکه برخی داستان‌های وی در مقام ترجمه نیز به اقبال خوبی در میان مخاطبان دست یافته است،‌ کتاب «اگر آدم‌برفی‌ها آب نشوند» که توسط نشر بااوباب به زبان آلمانی منتشر شده است،‌ علاوه بر دریافت جایزه آکادمی آلمان، منتخب سیزدهمین فستوال بین المللی ادبی برلین نیز شده است،‌ ایت کتاب برای نوبت دوم، در بازار کتاب آلمان منتشر شد و سال پیش به لیست کتابهای کمک آموزشی مدارس آلمان راه پیدا کرد.


در آستانه برگزاری نمایشگاه بین‌المللی کتاب فرانکفورت و حضور ایران و آثار ایرانی در این بازار جهانی با سید‌علی شجاعی گفت‌وگویی داشته‌‌ایم‌، او سخنانی درباره عدم رعایت حق کپی رایت در ایران و آسیب‌هایی که این موضوع به فروش کتاب‌ها می‌زند، بها ندادن به آژانس های ادبی و ... مطرح کرد و هم‌چنین از تجربیات خود در حوزه ترجمه آثار سخن گفت. این گفت‌وگو به شرح ذیل است:‌


در سال‌های اخیر نویسنده‌ها و ناشران متعددی در حوزه ترجمه ادبیات معاصر ایران فعال شده‌اند. این روند را چقدر موثر می دانید؟


ترجمه ادبیات معاصر ایران هویت روندی پیدا نکرده و یک جریان نیست


در مورد آثاری که از فارسی به زبان‌های دیگر ترجمه می‌شود، عملاً این‌گونه است که شاعر یا نویسنده دخیل در این ماجرا نیستند و نباید هم باشند. به نظرم هنوز این موضوع هویت روندی پیدا نکرده و یک جریان نیست. طبیعی است که نویسنده می‌تواند بهترین مترجم برای آثار زبان‌های دیگر باشد. به این دلیل که بخشی از ترجمه، آشنایی با زبان مبدا است و بخش عمده‌ای از آن تسلط بر زبان مقصد است. شاید بتوان گفت که در سالیان اخیر، عموماً ترجمه‌هایی موفق‌تر هستند که ادبیات فارسی بهتری داشته‌اند تا این‌که ترجمه‌شان بهتر باشد. در حقیقت ترجمه لغت به لغت کار عجیب و غریبی نیست.


آفت اصلی ضعف ترجمه آثار، ترجمه توسط افرادی است که ادبیات‌شان خیلی شگفت انگیز نیست


آن چیزی که مهم است، این است که اتمسفر مقصد را بشناسیم و برای آن یک تعبیه درست از خوانش اثر داشته باشیم. بنابراین هر چه قدر که ادبیات مترجم بهتر باشد، طبیعتاً آثار بهتری خواهیم داشت و شاید بتوان گفت اینکه ترجمه‌های ضعیف‌تری را در بازار شاهد هستیم،‌ به دلایلی نظیر رقابت ناشران، سریع‌تر بیرون آمدن کتاب، چند تکه کردن کتاب و ترجمه هر تکه توسط یک نفر و ... بر می‌گردد. البته آفت اصلی این است که افرادی کتاب‌ها را ترجمه می‌کنند که الزاما، ادبیات‌شان خیلی شگفت‌انگیز نیست. درست است که کار خوانده و دیده می‌شود اما فاصله‌ی زیادی با اثر اصلی دارد.


هنوز فاصله زیادی با رقم‌ بین‌المللی فروش ترجمه در دنیا داریم


به نظر می‌رسد با وجود اینکه آثار بسیاری ترجمه شده‌اند و در نمایشگاه‌های مختلفی نیز حضور یافته‌ایم، نتیجه کار رضایت بخش نیست. گویی اقدامات ما در سطح بوده و به عمق نرفته است. نظرتان راجع به این موضوع چیست؟


چند سالی است که ادبیات ایران به صورت جدی‌تر و به واسطه حضور در نمایشگاه‌های خارجی، به زبان‌های دیگر ترجمه می‌شود. البته هنوز فاصله‌مان خیلی زیاد است، چرا که تمام ناشران ما شاید سرجمع در یک سال 100 رایت می‌فروشند و این رقم در برابر رقم بین‌المللی که چیزی حدود ده‌ها هزار رایت در نمایشگاه فرانکفورت است، بسیار فاصله دارد اما به هر حال این اتفاق در سال‌های اخیر توسط نویسندگان و شاعران دنبال می‌شود.



ترجمه‌ها چشمگیر بوده‌اند، اما آن قدر در دست اندازها قرار گرفته‌اند که شایستگی‌شان دیده نشده است


من با این موضوع موافق نیستم که کارهایی که از فارسی به زبان‌های دیگر ترجمه شده‌اند کارهای چشمگیری نبوده‌اند. آن‌ها چشمگیر بودند اما آن قدر در دست‌اندازها قرار گرفتند که آن چنان که شایسته‌شان بوده است، دیده نشده‌اند.به عنوان مثال، ممکن است که از یک نویسنده کتاب‌های زیادی به زبان‌های مختلف ترجمه شود، اما وقتی که ایران در بازی حق‌رایت و کپی رایت، داخل نیست و آن‌ها را رعایت نمی‌کند، طبعا نگاه خوبی به آن آثار نمی‌شود و بنابراین کتاب‌هایش دیده نمی‌شود. این نکته خیلی مهمی است.


اگر به ما بگویند که فلان کشور دزد محصولات فرهنگی است آیا آن‌ها را در جشنواره شرکت می دهید؟


دقت کنید که وقتی یک کتاب وارد یک زبان دیگر می‌شود، دو مسیر برایش اتفاق می‌افتد. یکی مسیر مخاطب عمومی است و دیگری مسیر جلب توجه جشنواره‌های خارجی است. حال این سوال را می‌پرسم که خود ما در ایران جشنواره فجر را برگزار می‌کنیم. اگر به ما بگویند که فلان کشور دزد محصولات فرهنگی است آیا آن‌ها را در جشنواره شرکت می‌دهید؟ طبیعتا شرکت نمی دهیم. خب در حوزه ادبیات مکتوب هم همین نگاه نسبت به ما وجود دارد.


عمده ترین دلیل فروش پایین کتاب‌هایمان، عدم رعایت حق کپی است


شاید بتوان گفت که عمده‌ترین دلیل فروش پایین رایت کتاب‌ها همین است که ما حق کپی را رعایت نمی‌کنیم. مکررا شنیده‌ام که می‌گویند «شما دزد هستید و....». نتیجه این موضوع این می‌شود که از ایران کتاب بیرون نرود در حالی که هم در بخش ادبیات بزرگسال یعنی رمان و داستان کوتاه و هم در بخش ادبیات کودک یعنی تصویرگری‌ها خیلی جلو هستیم. این را با قطعیت می‌گویم. کافی است به بلونیا بروید و تصویرگری‌ها را ببینید، فرانکفورت بروید و آثار بزرگسال و کودک را ملاحظه کنید و ...


افراد زیادی را دیده‌ام که کتابی را می‌پسندند اما به دلیل عدم رعایت حق کپی از خرید آن منصرف می‌شوند


واقعیت این است که نه از لحاظ مضمون، نه از لحاظ فرم و شکل کتاب‌سازی، از کارهای رده یک دنیا هیچ چیز کم نداریم. اما هر جا می‌خواهیم برویم و رایت بفروشیم، نمی‌توانیم. چرا که ما خودمان رایت نمی‌خریم و بقیه هم از ما نمی‌خرند. به جرئت می‌توانم بگویم که اگر ما فقط یک‌ سال حق کپی رایت را رعایت بکنیم، از آن طرف شاهد رخداد اتفاقات شگفت‌انگیزی برای کتاب فروشی‌هایمان در سراسر دنیا خواهیم بود. کتاب‌های ما در دنیا کمتر دیده می‌شود، حتی زمانی که ترجمه خوبی می‌شود و ناشران خوبی آن را چاپ می‌کنند. دلیل آن این است که نگاه مثبتی نسبت به فضای فرهنگی ایران وجود ندارد. من زیاد دیده‌ام که فردی یک کتابی از ایران را می‌پسندد اما می‌گوید وقتی شما رایت نمی‌خرید، چه دلیل دارد که ما رایت کتاب شما را بخریم؟ نکته این‌جا است که اصلا بحث مالی هم برایشان مطرح نیست. چرا که مبلغ رایتی که ما به آن‌ها می‌دهیم خیلی کم است. کتاب در این‌جا 10 هزار تومان تولید می‌شود. اگر فرض کنیم که 1000 نسخه چاپ شود، کل مبلغ رایت آن 100 یورو می‌شود در حالی که وقتی از این طرف کتابی را چاپ می کنیم. حداقل 1500 یورو پرداخت اولیه دارد و تا 2500 یا 3000 یورو می‌تواند افزایش یابد. خودشان هم می‌دانند که مبلغ رایت ما خیلی کم است اما نفس این که کاری بدون اجازه چاپ می‌شود خیلی اوضاع را پیچیده می‌کند. مثلا ناشر هری پاتر این را می‌بیند که در کمتر از یک ماه 4 ترجمه در ایران چاپ شده است. خب چه می‌توان کرد؟ می‌توان به آن ناشر بزرگ کتاب فارسی فروخت؟ به نظرم این موضوعات دلیل عمده‌ای است که قدر ادبیات فارسی و تصویرگری ایرانی‌ها در خارج دانسته نمی‌شود.


از شما چند کتاب ترجمه شده و اتفاقا با استقبال نیز مواجه شده است، از تجربه خود در این زمینه بگویید؟


تا زمانی که حق رایت را رعایت نکنیم و به آژانس‌های بین المللی بها ندهیم، اتفاق مطلوب رخ نمی‌دهد


اکنون 3-4 کتاب من، 10-12 رایت شده و فروخته شده است. این تجربه متعدد به من ثابت کرده است که ظرفیت ارائه ما خیلی زیاد است و تا وقتی که قانون رایت را رعایت نکنیم و به آژانس‌های بین‌المللی بها ندهیم، هیچ وقت اتفاق مطلوب نمی‌افتد. در ناشران خارجی می‌بینید که حرف اصلی را آژانس می‌زند. بدین معنی که یک نویسنده یا ناشر خودش وارد قرارداد نمی شود و کار آژانس این است که مبادله را انجام بدهد. ما 2-3 آژانس در ایران داریم. با این شکل، معلوم است که هیچ اتفاقی نمی‌افتد. اساسا مطلوب یک آژانس این نیست که ناشر با آن‌ها ارتباط داشته باشد. بلکه آژانس باید با آژانس ارتباط بگیرد. عدم وجود آژانس در ایران این مشکل را اضافه می‌کند. بنابراین باید اولا آن آبروی از دست رفته در فضای کپی رایت را به نوعی برگردانیم و دوما به آژانس‌های مبادله کتاب بها بدهیم و فکری برای آن‌ها بکنیم.



می‌گفتند شما تنها کشوری هستید که دزدی می‌کنید و دولت شما بر این دزدی مجوز می‌دهد


من خودم شنیدم که می‌گفتند شما تنها کشوری هستید که دزدی می‌کنید و دولت شما بر روی این دزدی مهر می‌زند و مجوز می‌دهد. اکنون انتشارات نیستان 1000 عنوان کتاب دارد. از بین آن‌ها 20 عنوان برای فروش خارجی مناسب است. این انتخاب را باید آژانس انجام بدهد نه این‌که من به عنوان ناشر به خارج بروم و غرفه بگیرم. خیلی خنده‌دار است و اصلا اتفاقی هم نمی افتد. چرا که از بین این 1000 کتاب فقط 20-30عنوان به درد فروش خارجی می‌خورد. بحث فرم، موضوع بومی بودن و نفهمیده‌ شدن کتاب و ... وجود دارد.


انتخاب کتاب‌ها برای شرکت در نمایشگاه خارجی باید توسط ناشر صورت بگیرد/ ماجرای انتخاب کتاب «اگر آدم برفی‌ها آب نشوند» برای ترجمه در فرانسه


من مکررا دیدم که ناشر ایرانی دستش را در جیبش می‌کند و با 500 کتاب خود به نمایشگاه می‌رود و شروع به فروش می‌کند که اتفاقا هیچ رخداد مثبتی هم انجام نمی‌شود چرا که اولا ما فضای آن نمایشگاه‌ها را نمی‌دانیم و دوم این که کتاب‌ها کارشناسی نشده وارد می‌شوند. بدین معنی که انتخاب نشده وارد می‌شود. باید وزارت ارشاد بیاید و خودش انتخاب کند و گرنت بدهد. البته واقعیت این است که نهایتا می‌توان 200 کتاب از ایران انتخاب نمود. در این‌جا است که نقش آژانس تعیین کننده می‌شود، اولا فضای هر کشور و هر ناشر را می‌داند. آژانس می‌داند که هر کتابی را پیش چه کسی ببرد. میلیون‌ها ناشر در دنیا وجود دارد، برویم و به تک تک این‌ها ایمیل بزنیم؟ برای مثال کتاب «اگر آدم برفی‌ها آب نشوند» من که در فرانسه توسط انتشارات rodomonde پاریس چاپ شده بود، این گونه بود که رفته بودند و دیده بودند که این انتشارات، ادبیات ملل و قاره‌ها را کار می‌کند و بنابراین این کتاب به درد آن‌ها میخورد. این شناخت منجر به فروش کتاب می‌شود. نه این که همه را ببریم و بگوییم خودتان انتخاب کنید. این موضوع اشراف و تسلط آژانس بر کتاب‌ها، انتشارات و جشنواره‌ها است که منجر به فروش می‌شود. به نظرم اگر غیر از این باشد، با چشم بسته کار کرده‌ایم.


برخی بر این باورند که ادبیات معاصر ایران قابل انتقال به مخاطبان خارجی نیست، چرا که اساسا نویسندگان ایرانی دید جهانی ندارند. از همین رو است که ما اشخاصی امثال اورهان پاموک و ... را نداریم. نظر شما در این زمینه چیست؟


هر چه قدر کاری بومی‌تر است، جهانی‌تر می شود/ آثار مونرو یا الکسیویچ به شدت جغرافیایی است


من خیلی با این موضوع مخالفم. یک حرف این است که بگوییم نویسندگان ما دید جهانی ندارند و یک حرف این است که بگوییم تمام کارهایی که در دنیا ترجمه و چاپ می‌شود، دید جهانی دارند یا خیر؟ اصلا تعریف ما از دید جهانی چیست؟ باید این سوال را پرسید که مثلا خانم مونرو یا خانم الکسیویچ که جایزه نوبل ادبیات را می‌گیرند، کجای دیدشان جهانی است؟ اتفاقا به شدت دیدشان جغرافیایی است و اتفاقا ما در سال‌های اخیر می‌بینیم که هر چه قدر کاری بومی‌تر است، جهانی‌تر می شود. برای این که اگر من در این‌جا درباره آمریکا بنویسم، در دید یک آمریکایی چه چیز جدیدی می‌توانم اضافه کنم. خود او در آن‌جا همه چیز را می‌بیند. اتفاقا برعکس است.



نویسنده‌ای که کارش دغدغه انسانی نداشته باشد، در هیچ جغرافیایی موفق نمی‌شود


اگر جایزه‌های ادبی را بررسی کنید، می‌بینید که اتفاقا کارها کاملا برای یک جغرافیا محدود است، اما دغدغه جهانی دارد. این موضوع را نویسندگان ما هم دارند. اصلا نویسنده به معنای دغدغه انسانی در بعد جهانی است. اگر غیر از این باشد، نویسنده نیست و کارش در این‌جا هم موفق نیست. در هر جغرافیایی، نویسنده‌ای که کارش دغدغه انسانی نداشته باشد، موفق نمی‌شود. بنابراین وقتی یک کاری در یک کشوری گل می‌کند، بدین معنی است که نویسنده آن دغدغه را دارد و کار قابل ارائه است. باید روی این موضوع تاکید کنیم که مشکل ما، ادبیات ما نیست. اکنون کارهای ترجمه شده را می‌بینیم و می‌بینیم که کارهای ما در قیاس با کارهایی که جایزه می‌گیرد، بسیار بسیار شاخص‌تر است اما ما شکل ارائه نداریم.


محدود شدن ادبیات ما در سطح جهانی به دلیل شکل کار کردن ما است


ما نویسندگانی را داریم که به انگلیسی نمی‌نویسند. این موضوع واقعا مشکل بزرگی است. حال در ادامه این که چه کاری ترجمه بشود، چگونه ترجمه بشود، چگونه عرضه بشود و ... این قدر فاصله بین تعریف کار تا جهانی شدن آن می‌اندازد که کار از دست رفته است. بنابراین باید بگویم که درست است که ما در فرم‌های ادبی عقب هستیم و در فرم پردازی‌ها و شکل ها هم اندازه گرید‌‌های جهانی نیستیم اما در همین شکل کلاسیک کنونی هم خیلی حرف است. واقعیت این است که حرف های جذابی داریم برای این‌که مردم خاصی هستیم و فرهنگ‌مان و شکل زندگی مان بسیار ویژه است. این که بچه‌ها در سال‌های اخیر در بلونیا دیده شدند، به این دلیل است که کارهایی که انجام داده اند بسیار جذاب است. این‌ کارها‌ به آن طرف می‌رود و مورد استقبال واقع می‌شود. ما هنوز خیلی راه داریم تا این که ادبیات کهن خود را معرفی کنیم اما به این دلیل که راه درستش را نداریم، روز به روز بسته‌تر می‌شویم و محدودتر می‌شویم. این محدود شدن به دلیل ادبیات ما نیست به دلیل شکل کارکردن ما است. اگر حق رایت را رعایت بکنیم و هوشمندانه در نمایشگاه‌ها شرکت کنیم می‌بینیم که اتفاقات خوبی در حال رخ دادن است. همان طور که اکنون علیرغم ضعف‌های بسیار در حال رخ دادن است. مطمئنا اگر این موضوعات درست بشود، قطعا فضای بهتری اتفاق می‌افتد.


منبع:تسنیم


انتهای پیام/

ارسال نظر