صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۳۶ - ۱۱ خرداد ۱۳۹۶

شب نوش آفرین انصاری برگزار شد/ سخنان مهدی محقق درباره همسرش

مهدی محقق؛ نسخه‌پژوه و نویسنده در مراسمی که به پاس تلاش‌های نوش‌آفرین انصاری برگزار شده بود، درباره همسرش گفت: «باید کسانی همانند نوش آفرین انصاری سرمشق باشند.»
کد خبر : 184240

به گزارش گروه فرهنگی آنا از روابط‌عمومی بخارا، عصر سه شنبه نهم خرداد ماه سال یکهزار و سیصد و نود و شش، دویست و نود و چهارمین شب از مجموعه شب های مجلۀ بخارا با همراهی گنجینۀ پژوهشی ایرج افشار، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار، کتابفروشی آینده، شرکت تهیه و نشر فرهنگنامۀ کودک و نوجوان، فرهنگنامۀ کودک و نوجوان، شورای کتاب کودک به شب نوش‌آفرین انصاری اختصاص یافت.



در ابتدا علی دهباشی به خلاصه ای از زندگینامۀ نوش آفرین انصاری با تکیه بر کتاب «کتاب، کتابداری و کتاب پژوهی در نوشته های نوش آفرین انصاری» به کوشش علی بوذری اشاره کرد. بعد از آن، مهدی محقق(همسر نوش آفرین انصاری)، با یادآوری خاطراتی، زندگی مشرک پنجاه و چهار سالۀ خود را روایت کرد.


محقق گفت: «من در موضعی قرار گرفتم که باید پنجاه و چهار سال زندگی مشترک با نوش آفرین انصاری را بیان کنم. این سال ها همگی توأم با رضایت، خوشی، پیشرفت علم و دانش و فرهنگ بوده است. در جایی هم نوشته ام که ما از دو خانوادۀ کاملا متفاوت بودیم. خب همینطور که فرمودند نسبت خاندان انصاری به مرحوم میرزا مسعود اشلقی گرمرودی (نخستین وزیر امور خارجۀ ایران) می رسد که با ضیاء السلطنه دختر فتحعلی شاه که خطی خوش داشته و قرآن هایی به خط او موجود است ازدواج کرده است. اما من از یک خانوادۀ روحانی بودم. که به ظاهر به نظر می رسد که این دو شخص از هم جدا هستند. تحصیلات آغازین من تحصیلات حوزوی بوده است. که دو دورۀ دکتری الهیات و فلسفه را خواندم و خانم انصاری اصلا در ایران درس نخوانده بودند. همانطور که اشاره کردم یا در ژنو بوده یا انگلستان و از زمانی که ما ازدواج کردیم در کانادا بوده است. اما یک رشته پیوند دهندۀ این دو فرهنگ متفاوت خانوادگی بوده است که زندگی ما را همراه با خوشبختی پایدار ساخته و آن علاقۀ به فرهنگ ایرانی و اسلامی و ادبیات فارسی بوده که هیچ زمان از خانوادۀ ما جدا نشده است. کتاب ها و مقالات مختلف مورد بحث و گفتگو بود.»


وی افزود: «در یکی از روزهای پاییزی مرحوم پدرم حاج شیخ عباسعلی محقق خراسانی همراه با مرحوم برادرم حاج شیخ عباسعلی محقق و آقای دکتر احمد مهدوی دامغانی که نسبت شان به جدّ اعلای من می پیوندد، و تنی چند از خانواده رسما به منزل مرحوم مسعود انصاری رفتیم و در این جلسه به هیچ وجه مسائل مادیات در میان نیامد و بنا به قول معروف که"با کریمان کارها دشوار نیست" با سهولت، عقد رسمی ما در هشتم آذرماه ،1342 صورت گرفت و در دفتر رسمی ثبت ازدواج ثبت گردید. ما با هم توافق کردیم که هر دو به صورت تساوی از حق طلاق برخوردار باشیم.»


این محقق ادبی اظهار داشت: «یک سال بعد در سال 44 بنا به دعوتی که از دانشگاه مک گیل کانادا از من شده بود عازم آن دیار شدیم. همسرم می گفت که من از اقامت در روسیه و انگلستان و هلند و هند خسته شده بودم و فکر می کردم که اکنون که به خانۀ یک فرهنگی وارد شده ام، استقرار و آرامشی خواهم یافت و نمی دانستم که: "کردم از باران حذر در ناودان آویختم!" حال باید با کودکی یازده ماهه برای یک مدتی دراز در امریکای شمالی در دیار غربت به سر برم.»


وی افزود:‌ »خانمم با برخی از خانم های ایرانی آشنا شده بود و از آن ها پرسیده بود که در کنار وظایف خود به عنوان یک بانو در خانه چه می کنید؟ پاسخ داده بودند که به موسیقی گوش می دهیم و برای مادرانمان گریه می کنیم. گفته بود این نمی شود که زن ایرانی با آن فرهنگ غنی اینگونه رشد کند. با اینکه گرفتاری ها و بچۀ کوچک، تحصیلات خود را ادامه داد. استادان رشتۀ کتابداری دانشگاه مک گیل کانادا با یک مصاحبۀ کوتاه با همسرم به علم دوستی و شخصیت بارز و معلومات او پی بردند و دریافتند که او می تواند یک کتابدار برجسته در فن کتابداری باشد. بنابراین وارد فوق لیسانس کتابداری شدند و با گرفتن شش درس از دورۀ فوق لیسانس مؤسسۀ مطالعات اسلامی جبران نداشتن لیسانس خود را بکند. و این کاملا مطابق دلخواه او بود، زیرا او با علاقۀ وافری که به اسلام شناسی داشت در درس های پروفسور چارلز آدامز، مقدمه ای بر اسلام شناسی و اسلام در شبه قارۀ هند و پاکستان پروفسور هرمان لندلت، تصوف اسلامی و شرح گلشن راز، پروفسور نیازی برکز و ... شرکت کرد و برای هر یک مقاله ای نوشت. بعدها هم کارهای داوطلبانه و تأسیس کتابخانه در شهرها و روستا ها و بچه های خاص کرد. و میراث خانوادگی خود را صرف ساخت مدارس در جنوب تهران کرد. این کیفیت زندگی ما بوده است.»


محقق گفت: «حال که در خدمتشان هستیم. در این پنجاه و چهار سال هیچگاه صدای من یا صدای ایشان در برابر یکدیگر بلند نشده است و با خوشی و خوشبختی زندگی کرده ایم. و در کنار عباس و هستی، دو فرزند دیگر هم به خانوادۀ ما اضافه شده است که یکی محمود محقق است که با سن کمی که دارد از فاضلان است و زبان عربی را به خوبی می داند و فرزند دیگرمان نرگس در سال اول دانشکدۀ حقوق رشتۀ روانشناسی می خواند. خانوادۀ ما یک خانوادۀ گرم و پر ثمر و پرنشاط است. و این از تفضلات خداوند متعال بوده است که زندگی ما را یک زندگی خوبی ساخته است که علم و عشق توأم با هم بوده است.»


محقق در پایان سخنانش با اشاره به حضور اجتماعی و تأثیرگذار بانوان در طول تاریخ و تفکیک فعالیت های اجتماعی و خانوادگی یادآور شد و گفت: «باید روش زندگی خانم انصاری برای دختران جوان الگو قرار بگیرد که به دنبال فرهنگ بروند و از ظواهر زندگی که امروز بیشتر مد شده بپرهیزند. این مملکت مکانی بوده که همیشه زنان برتری بر مردان داشتند. ابوریحان بیرونی کتاب مهم خودش در زمینۀ نجوم با عنوان «التفهیم» را به خواهش خانمی با نام ریحانه، دختر حسین خوارزمی نوشته است. یا زرین گیس دختر قابوس بن وشمگیر از ابوعلی سینا درخواست می کند که واسط تحلیل مقاله ای صد در صد جغرافیای پزشکی بنویسد. گذشته از این مهم ترین کتابی که در اقتصاد نوشته شده، کتاب «الاموال» نوشتۀ ابوعبید قاسم بن سلام است که تمام مسائل زراعت و پول و اقتصاد را مطرح می کند. وی در آخر این مجموعه می نویسد که این کتاب قرائت شدۀ شهده دختر احمد دینوری و او تصدیق کرده است که آنچه در این کتاب آمده است سندیت علمی داشته است. احمد بن رشد اندلسی اظهار تأسف می کند و می گوید که زن های ما صلاحیت فرمانراویی و ... را دارند و باعث تأسف است که زن ها را در خانه می گذاریم که همچون نبات برویند.»


وی ادامه داد: «باید کسانی همانند نوش آفرین انصاری سرمشق باشند. متأسفانه ما برای پرورش بدن نسل جوان خودمان، مکان های وسیعی داریم اما برای پرورش روح و روان آن ها مراکز محدود هستند. اماکنی چون موقوفات افشار و جلسات بخارا یا انجمن آثار مفاخر ایران است شاید بخشی از این اتفاق هاست. در بزرگداشت مرحوم توران میرهادی جایی برای نشستن مردم نبود و این واقعا شرم آور است که چند مجلس همانند این مجلس برگزار می شود و آن هم به همت شخصی یک فرد است. به یاد دارم در آن شب، آقای منصوری گفتند که آقای علی دهباشی به تنهایی تمام این مجلس را برگزار کرده اند و گذشته از این که مجلۀ بخارا را خود جمع آوری و نمونه خوانی می کند. اگر ما می خواهیم ایران همان ایرانی باشد که از آن سعدی و فردوسی و حافظ و بزرگانی همانند شیخ اشراق بیرون آمده اند پس باید به فکر گسترش چنین جلساتی برای رشد فکری جوانان باشیم.»



ژاله آموزگار، کامران فانی، بهاءالدین خرمشاهی، فریبا افکاری و لیدا شجاعی دیگر سخنرانان این مراسم بودند و در پایان، نوش آفرین انصاری به ایراد سخن پرداخت. وی به بخش های مختلف فعالیت های خود در طول این سال ها پرداخت و بیان داشت: «خانم آموزگار یک نکته ای را در مورد صحبت هایی که همیشه با هم داریم، نگفتند. اینکه می گویند نوشین ما از چه نسلی هستیم و چگونه اینطوری شدیم! و یک نسل خاص بانوانی که در دانشگاه تلاش کردند و تأثیر گذار بودند. از همۀ حامیانی که نامشان زیر این پوستر است و به ویژه اینکه دوست داشتم آقای دکتر محقق داماد را ببینم و لطفشان همیشه با من بوده است. »


وی افزود: «دوستان پرسیدند که چرا در این مجلس کسی از شورا صحبت نکرد. چرا که جای خانم میرهادی امشب خالی است. و هنوز سخت هست که کسی از شورا از من بگوید. از آقای ایرج افشار و پوری خانم عزیزم یاد کردند و جای همگی امشب خالی است. »



انصاری اظهار داشت: «من واقعا نقش کمی در این ماجرا دارم. فکر می کنم هم نشینی من با بسیاری از افراد این شکل را به من داده است. خانوادۀ خودم صد در صد و خانوادۀ مشترک من با استاد و فرزندان من و خانوادۀ دکتر محقق که در آن زمان با یک پدیده ای کاملا متفاوت از شکل و شمایل یک زن روبرو بودند و از همان ابتدا لطفشان شامل حال من بود و شاید واقعا مسلمانی حقیقی را می شود در این خانواده های سنتی و اصیل جستجو کرد.»


وی درباره سابقه کتاب‌داری خود خاطر نشان کرد: «وقتی من وارد گروه کتابداری شدم آن زمان ما چهار نفر بودیم: توران میرهادی و جناب آقای حرّی، ثریا قزل ایاغ که شروع به کار کردیم. هیچ امری در این گروه نبود که ما با هم مشورت نکنیم. از صحبت با هم لذت می بردیم و از هر یک قدمی که برای آموزش کتابداری و رشد آموزش آن برمی داشتیم، شاد بودیم. و شاید اینجاست که بحث مشورت و صحبت کردن با هم مغتنم بود و یادتان باشد که من از تمام این افراد کم سوادتر بودم. من از یک زندگی متلاطم دوازده مدرسه عوض کردۀ چهار زبانۀ و ... به این مکان رسیدم و این افراد بر من قوام می بخشیدند.»


وی افزود: «انجمن کتابداران در سال 43 متولد شد و در سال 47 شکل جدید پیدا می کند. ولی از آن زمان من عضو انجمن بودم. کتابداران تصمیم گرفتیم که خارج از شغل کتابداری دور هم جمع شویم و یک برنامۀ آزدی را بررسی کنیم که شاهد شکل گیری بحث جامعۀ مدنی و قدرت گرفتن آن باشیم. از سال 57 عضو هیئت مدیره هستم و در آنجا هم الگوی مدیریت مشارکتی دنبال شد. هیئت مدیره های بسیار جدی و دلسوز خانم میرهادی و آقای مافی و ... بودند و شورا کم کم به حدی بزرگ شد که ما امروزه بیش از 1200 عضو داریم و دیگر هیچ جایی نمی توانیم سالگردهایمان را جشن بگیریم.»


وی اظهار داشت: «حال فرهنگنامه که متولد سال 1358 است یک تجربۀ استثنائی است و که من هم نقش کمی در آن داشتم. خانم میرهادی به من لطف داشتند. ایشان می گفتند که فرهنگنامه را باید کتابداران پرورش دهند. واقعا حرفشان درست بود. در واقع آن هایی که کتابدار هستند، می دانند که فرهنگ نامه چه گوهر گرانبهایی است پرواز خانم میرهادی این پیام را به همۀ ما داد که «اثر» چقدر مهم است.»


انتهای پیام/

برچسب ها: بخارا مهدی محقق
ارسال نظر