مهدی گلستانه: فضای دلخواه فیلمسازی من، دلخواه تهیهکنندهها نیست
هدیه حدادی اصل، خبرنگار فرهنگی آنا- فیلم سینمایی «نقطه کور» داستان مردی با نام خسرو است که ۲۳ روز بر پهنه دریا و به دور از خانوادهاش گذرانده است. او با دنیایی از ابهامات فکری که تمام مدت همراه او بوده وارد خانهاش در تهران میشود اما تمامی ذهنیتهایش عینیت یافته و قادر به مقابله با مسائل پیش آمده نیست...
فیلم سینمایی «نقطه کور» جدیدترین ساخته مهدی گلستانه نمایش خود را از 15 اردیبهشت ماه در سینماهای کشور آغاز کرده است که به همین بهانه گفتگویی با کارگردان آن انجام دادهایم.
* چرا بعد از دو فیلم قبلی خود، اینبار در فیلمسازی داستانی، مضمون خیانت را انتخاب کردید؟
اصلا معتقد نیستم که فیلمی با مضمون خیانت ساختهام. از ابتدای پیش تولید این پروژه معتقد بودم که فیلمی با تم مزمت شک میسازم. کما اینکه در این فیلم هیچکس نه خیانتی میکند و نه خیانتی کرده است. فقط بر مبنای یک پیش داوری ساده است که با اغلب مردم این جامعه همگون و همخون شده است. ما عادت کردهایم که اول اعدام کنیم و بعد محاکمه! ما در مزمت این پیش داوری فیلم ساختیم و تاکید میکنم که به هیچ عنوان معتقد این نیستم که فیلمی با موضوع خیانت ساخته ام.
* قصه کشش لازم برای روایت در یک لوکیشن را نداشت، آیا از ابتدا، این فضای تک لوکیشنی در فیلمنامه بود؟
نظرها در این خصوص به دو دسته تقسیم میشود. خیلیها معتقدند که ریتم فیلم بسیار تند است و محتوای داستانی ماجرا به حدی زیاد است که فراتر از 90 دقیقه گنجایش دارد، اما در مقابل برخی از دوستان معتقدند که داستان ریتم کندی دارد و دارای کشش لازم نیست. من خودم در دستهبندی اول قرار میگیرم با توجه به اینکه یکی دو داستانک کار را داوطلبانه نسبت به نسخه جشنواره حذف کردم چرا که فکر می کردم ملات داستانی ما اینقدر زیاد هست که در این تایم 90 دقیقه بگنجد و در نتیجه اهم و فیالاهم کردم.
* به نوعی فیلم در تقابل سنت و مدرنیته است، آیا این تقسیم بندی را قبول دارید؟
بله. من به این طبقهبندی یا بهتر است بگویم مرزبندی بین سنت و مدرنیته خیلی معتقد هستم. همانطور که ابزار و ادوات پیرامونمان به روز شده ما هم ناگزیر هستیم سبک زندگیمان را هم به روز کنیم.
* خیلی از منتقدان فیلم «نقطهکور» را به آثار اصغر فرهادی نزدیک می دانند آیا خودتان موافق این نظر هستید؟ و چرا؟
از نظر من اساسا فیلمهایی که به خرده پیرنگ میپردازند و یک خط رسمی و اصلی داستان ندارند نباید با سینمای آقای فرهادی قیاس شوند اما متاسفانه این اتفاق می افتد و اگر برای نقطه کور هم این قیاس شده باشد از منظر من باعث افتخار است که با فیلم های آقای فرهادی قیاس شده است. امروزه فیلمسازی ما از روایت های کلاسیک به در آمده و به صورت خودخواسته و یا ناخواسته به سمت سینمای مدرن، روایت مدرن، ترکیب بندی داستان به سبک و سیاق فعلی که مخاطب بیشتر درگیر آن است، رفته است هر چند که بخواهیم محکوم به این شویم که شبیه به شخص دیگری فیلم ساخته ایم.
* نحوه انتخاب بازیگران چگونه بود؟
بسیار سوال به جایی است. بارها و بارها در مورد اینکه ما در سینمای ایران فقر بازیگر داریم بحث شده و به نظر من به اشتباه مفهوم شده است. فقر بازیگر به معنای این نیست که بازیگر توانمند نداریم یا تعداد بازیگران از لحاظ کثرت خیلی کم است. مشکل اصلی ما این جاست که بازیگر با انگیزه خیلی اندک است و ما واقعا در آن فقیر هستیم. بازیگری به مفهوم پول درآوردن شده و فقط اسم کاراکتر در فیلم های مختلف فرق می کند. روز اولی که با تیم گروه کارگردانی شروع به پیش تولید این فیلم کردیم من یک خواهش کردم و گفتم در تمام لیست هایی که برای بازیگران مختلف در نقش های مختلف ارائه می کنیم، یک نکته را در آن داشته باشیم و آن انتخاب بازیگران با انگیزه بود برای ایفای نقش برای یک فیلمی که شاید با وسواس بیشتری ساخته شد. «نقطه کور» اولین تجربه تهیه کنندگی من در سینما بود که خیلی تاکید داشتم به هر جهت نزدیک به حرف های شخصی خودم باشد وقتی این پارامتر را در نظر گرفتیم تقریبا به یک لیست خیلی محدود رسیدیم که در آن لیست هم آقای فروتن و هم خانم توسلی نفر اول گزینه های نقش اول بودند. بحث من در آن مقطع این بود که می دانستم فیلم بسیار سختی را قرار است بسازیم. تک لوکیشن، وسط تابستان، هوای فوق العاده گرم و لوکیشنی که همه جای آن دکور است و بنا به موقعیتهای مختلف قرار است دیوارها جا به جا شوند، قرار نبود رج بزنیم. ما از سکانس یک شروع به فیلمبرداری کردیم و به ترتیب جلو رفتیم. یک بخش هایی که در اجرا برای بازیگران خیلی خوب بود ممکن بود یک بازیگری یک پلان را صبح بازی کند و تا شب که بخواهد یک پلان دیگر بازی کند استراحت می کرد.
* در داستان فیلم چرا شوهر با اینکه می داند پسرش خیالباف است اما باز به حرفهایش گوش می دهد و به آن اعتماد میکند؟
متاسفانه ما در جامعه ای زندگی می کنیم که یک گارد بسیار ناگسستنی مقابل بحث مشاور و روانشناس خانواده وجود دارد و معمولا آدم ها معتقدند که مگر ما دیوانه ایم که سراغ روانشناس برویم. یک بحث خیلی مهمی وجود دارد که در پسرها مشهودتر است اینکه در سن سه تا هفت سالگی که پایه های شخصیتی کودک در حال شکلگیری است بچه ها دچار یک پارانویای خفیف می شوند که سند علمی آن هم وجود دارد. یا دوست خیالی دارند یا کاراکتر خیالی فرض می کنند. برخورد والدین در این شرایط از دو حالت خارج نیست؛ یا از بیخ و بن آن را نمی پذیرند یا می پذیرند و یک زندگی را ویران می کنند. خسرو در فیلم جز گزینه دوم است که در بچگی خود یک پارانویایی داشته که به آن توجه نشده و امروز به یک مستکبر، مستبد و استعمارگر تبدیل شده که تمام خانواده باید تاوان خودخواهی این آدم را بدهند. خسرو به همخون و همجنس خود خیلی بیشتر اعتماد می کند تا دختر بچه ای که با صداقت با او صحبت می کند.
* تغییر فضای آنی شما از فیلم هایی چون «دردسر بزرگ» و «نازنین» به این فیلم چقدر از سمت خود شماست؟ در واقع آیا جدی نگرفتن آن نوع سینما منجر به تغییر فضای کاریتان شد؟
اساسا از یک جایی به بعد به سمت تهیه کنندگی کارهای خودم سوق داده شدم. چه در تلویزیون و چه در سینما، به این نتیجه رسیدم که فضای دلخواه من فضای دلخواه اغلب تهیهکنندهها نیست. فضایی که من دوست دارم در آن فیلم بسازم فضایی نیست که تهیه کننده ها هم دوست داشته باشند در آن فضا فیلم بسازند. به همین جهت به این نتیجه رسیدم که خودم باید تهیه کننده خودم باشم تا بتوانم فیلم هایی را بسازم که به لحاظ محتوایی به ایدئولوژی شخصی خودم نزدیکتر باشد. با احترامی که برای تهیه کننده های دو فیلم قبلی خود قائل هستم که واقعا مصداق عینی تهیه کنندگی در سینمای حرفه ای را دارا بودند اما ترجیحام بر این بود که فیلمی بسازم که صفر تا صد موفقیت و یا عدم موفقیت آن به پای خودم نوشته شود و هیچ چیزی از آن فیلم را مدیون هیچ بخشی نباشم. به همین جهت فکر می کنم که مسیر فیلمسازی من تازه در ریل گذاری واقع شده است.
انتهای پیام/