«فصل نرگس»، پس زدن احساسات
سعید طاهری خبرنگار فرهنگی آنا؛ در این فیلم با چند قصه و شخصیت همراه هستیم؛ کاراکترهایی که به یک دلیل به هم مربوط می شوند اما این دلیل تا پایان فیلم مشخص نیست. به همین دلیل مخاطب از ابتدا تا سکانس آخر فیلم نمی داند که با چه موضوعی همراه است. این مسأله باعث شده مخاطب سردرگم شود و تا انتهای فیلم نداند که قرار است چه ماجرایی را دنبال کند.
نکتهای که کاراکترهای فیلم را به هم مرتبط میکند مسأله اهدای عضو است ولی به دلیل ضعف فیلمنامه «فصل نرگس» با دغدغه فیلمساز فاصله گرفته و نمیتواند مضمون مورد نظر را به مخاطب منتقل کند. تلاش فیلمساز برای اینکه به مخاطب تلنگری درباره موضوع اهدای عضو بزند و در پایان مخاطب با فکری مشغول از سالن بیرون بیاید بیثمر است چرا که «فصل نرگس» پیش از مطرح کردن موضوعش قصههایی را دنبال کرده است که مخاطب بیش از هر چیز به آنها فکر میکند.
بازی بازیگران نیز قابل قبول است و با اتمام فیلم شخصیتها به تکامل میرسند اما کاراکتر شایسته ایرانی تا حدی اضافه به نظر میرسد و حتی کاراکتر گوهر خیراندیش نیز میتوانست به راحتی بدون اینکه لطمهای به کلیت فیلم وارد شود از فیلم حذف شده و فیلم با کاراکترهای کمی همراه باشد چرا که تعدد کاراکترها و مشخص نبودن موضوع مخاطب را به راحتی از فیلم جدا میکند.
نکته قابل تحسین در «فصل نرگس» دغدغه فیلمساز است. آذربایجانی پیش از این دست به ساخت فیلمی دغدغهمند زده بود و با ساخت «فصل نرگس» ثابت کرد کارگردانی است که به سراغ موضوعات کمتر مطرح شده در سینمای ایران میرود اما کاش در این فیلم نیز به پرداخت بهتری برای موضوع مورد نظرش فکر میکرد. نکته دیگری که در ساخت این اثر می توان فیلمساز را تحسین کرد درگیر نشدن او با احساسات است. موضوع فیلم پتانسیل این را دارد که به یک اثر کاملاً احساسی تبدیل شود اما فیلمساز با کنار زدن این مسأله بیش از هر چیز به درگیر کردن ذهن مخاطب فکر کرده و هر چند در این کار ناموفق ظاهر شده اما درگیر نشدنش در احساسات را میتوان تحسین کرد.
انتهای پیام/