«فِراری»؛ روایتی شوخ از سیاهیهای تهران
سعید طاهری خبرنگار فرهنگی آنا: علیرضا داوودنژاد کارگردان باتجربهای که سالهای سال است فیلم میسازد، هرگز خودش را محدود نکرده و از هر نوع تجربهای استقبال کرده است. از فیلمهایی مثل «نیاز» که سیمرغ فجر را برایش به ارمغان آورد تا «بچههای بد» و فیلمهای عجیبغریب «هشت پا» و «تیغزن»...
داوودنژاد چند سالی بود با فیلمهای «مرهم»، «کلاس هنرپیشگی» و «روغن مار» و وارد کردن اعضای خانواده اش به سینما تلاش داشت زندگی را وارد قاب دوربین کند و به گفته خودش این بازیگوشی و تلاش برای نزدیک کردن زندگی و سینما و آوردن اتفاقهای پشت دوربین جلوی قاب، تنها چیزی است که این پیرمرد خوشذوق را سر حال میآورد.
علیرضا داوودنژاد پس از چند سال بالاخره تصمیم گرفت فیلمی گیشهپسند بسازد و برای این کار سراغ کامبوزیا پرتوی رفت تا فیلمنامه «فراری» را برایش بنویسد؛ قصهای که البته بازگو کننده دغدغه همیشگی این فیلمساز است: نوجوانها...
فیلم داستان دختر نوجوانی را روایت میکند که به عشق دیدن یک فِراری قرمز و عکس گرفتن با آن، به تهران میآید و پس از آشنا شدن با راننده تاکسیای با او همراه میشود و دنبال پسری به نام سجاد میگردد که در فضای مجازی حسابی برو بیا دارد و به خاطر فراری قرمزش طرفداران بی شماری دارد.
گلنار که در خانوادهای ضعیف رشد کرده، با آمدن به تهران و تلاش برای پیدا کردن فراری قرمز و عکس انداختن با آن، درگیر اتفاقهای مختلفی میشود و چیزهای زیادی میبیند که سیاه و تلخ هستند؛ اما داوودنژاد با زیرکی خاصی هرگز اجازه نمیدهد فیلمش سیاه به نظر برسد و یا برچسب خاصی به آن بخورد. شوخیهای مدام حتی در تلخترین سکانسهای فیلم، زهر «فراری» را میگیرد و با وجود صحنه تلخ انتهای فیلم، مخاطب از «فراری» به عنوان فیلمی شوخ یاد میکند...
«فراری» برای داوودنژاد تجربه حرکت رو به جلویی محسوب نمیشود؛ هرچند او باز هم دست از تجربه کردن برنداشته و صحنههایی را در فیلمش گنجانده که بازیگران را مجبور میکند چشم در چشم دوربین بنشینند و اعتراف کنند. این فیلم میتواند در گیشه فروش خوبی داشته باشد، اما برای کسانی که سالها منتظر ساخته شدن فیلم تازه علیرضا داوودنژاد بودهاند، یک سرخوردگی به حساب میآید چرا که با وجود تمام نکات مثبت فیلم، کارگردان موفق نمیشود یکی از فیلمهای درخشانش که در این سالها کم هم نساخته را برایشان به نمایش بگذارد.
انتهای پیام/