صفحه نخست

آناتک

آنامدیا

دانشگاه

فرهنگ‌

علم

سیاست و جهان

اقتصاد

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

همدان

هرمزگان

یزد

پخش زنده

۱۰:۰۰ | ۰۳ / ۰۷ /۱۴۰۴
| |
ایران در تقاطع تاریخی

چرا استراتژی «عدم مذاکره» یک انتخاب استراتژیک است؟

بعد از جنگ ۱۲ روزه و بی‌اعتباری کامل مسیر برجام، دولت چهاردهم با انتخاب آگاهانه استراتژی «عدم مذاکره» با آمریکا و غرب، بر حفظ اهرم‌های قدرت و پرهیز از توافق‌های بی‌ضمانت تأکید کرد؛ رویکردی که به پشتوانه موقعیت ژئوپلیتیک، منابع عظیم انرژی و شبکه روابط منطقه‌ای ایران، نه نشانه انزوای تحمیلی بلکه تصمیمی راهبردی برای تقویت استقلال و مدیریت هزینه‌های جدایی از غرب است.
کد خبر : 999679

به گزارش خبرگزاری آنا، بعد از جنگ ۱۲ روزه و با وجود اینکه بسیاری تصور می‌کردند برای مدتی که بازه آن شاید آنچنان کوتاه هم نباشد، میدان مذاکره ایران با آژانس بین‌المللی انرژِی اتمی، اروپایی‌ها و البته ایالات متحده اساسا از بین رفته است و زمینه‌هایی، چون برجام و جزئیات آن مانند تعلیق تحریم‌های سازمان ملل که روزی به مردم ایران به عنوان گام عملی جلوگیری از ایجاد درگیری نظامی فروخته شده بود، (مراجعه کنید به سخنان حسن روحانی در شهریور ۱۳۹۴ که گفته بود «بعد از سال‌ها مذاکره پیگیر توسط فرزندان انقلابی و دیپلمات‌های قهرمان، توانستیم سایه شوم جنگ را از سر مردم برداریم») فاقد هرگونه وجاهتی است، دولت چهاردهم همان راهی را رفت که دولت دوازدهم ۱۸ اردیبهشت ۹۷ و بعد از خروج ترامپ از برجام طی کرده بود. سخنرانی آن شب حسن روحانی در پاستور هیچ نشانی از وقوع یک اتفاق مهم نداشت، رئیس جمهور وقت به روی مبارک خود نیاورد که تداوم برجام بدون طرف اصلی بلاموضوع است و انگار نه انگار که بهانه مذاکره از همان روز اول، حتی سال‌ها پیش از انعقاد برجام، درگیری با همین ایالات متحده بوده و اروپایی‌ها در قیاس با آمریکا محلی از اعراب ندارند.

خلاصه اینکه در آستانه دور ششم مذاکرات ایران -آمریکا جنگ شد، تهران، کرج، تبریز، شیراز، أصفهان، یزد و ... مورد اصابت موشک‌های آمریکا و اسرائیل قرار گرفتند، بیش از هزار نفر شهید شدند ولی همچنان دولتی‌ها معتقد بودند که با مذاکره می‌توان از جنگ جلوگیری کرد.

این وضعیت البته تداوم داشت تا جایی که رهبری انقلاب مجبور به سخنرانی مجدد و تبیین أصول رفتاری جمهوری اسلامی در آستانه حضور رئیس جمهور در مجمع عمومی سازمان ملل شدند تا شاید قدری فضا روشن‌تر و حرکت ناموزون و نامنظم دولت قدری دقیق شود.

در خصوص این وضعیت دراماتیک سیاست خارجی دولت چهاردهم که ریشه در دو بازه ۸ ساله دولت‌های حسن روحانی و سید محمد خاتمی دارد و نظر قاطع رهبری که قاعدتا فصل‌الخطاب است ولی همچنان برای برخی ثقیل و غیرقابل پذیرش، چند استوری کوتاه و بلند وجود دارد که مرور آنها در این برهه خالی از لطف نیست:

به عنوان مقدمه این موضوعات باید گفت که هدف ما رسیدن به یک «تحلیل ترکیبی» است که مبتنی بر مرور برخی وقایع و اتفاقات کنار هم چیده شده، از برخی نظریات متواتر در علوم سیاسی و حقوق بین الملل استفاده و از اظهار نظر و نتیجه‌گیری‌های شخصی حتی الامکان پرهیز شده است.

اول: بررسی استدلال‌ها

یک: کدام استدلال‌ها منجر به موضع مذاکره نکردن با آمریکا شده است؟

الف: از دست دادن اهرم فشار:

واقع‌گرایان در روابط بین‌الملل با توجه به دو اصل قدرت و منفع گرایی معتقدند که مذاکره در شرایطی که یک طرف تحت شدیدترین تحریم‌هاست، قاعدتا از موضع ضعف انجام می‌شود. طرف تحت تحریم ممکن است امتیازات بزرگی بدهد بدون آنکه تضمینی برای لغو واقعی تحریم‌ها دریافت کند. تجربه برجام این را نشان داد، ایران طبق نظر بسیاری از ناظران به تعهدات خود عمل کرد، اما آمریکا خارج از چارچوب برجام، تحریم‌های جدیدی اعمال کرد، نه در دوره ترامپ که در جریان مذاکره، پس از توافق و در جریان اجرای برجام در دولت أوباما.

ب: الگوی رفتاری غیرقابل پیش‌بینی:

هرچند که بسیاری معتقدند دونالد ترامپ صرفا دستکش مخملی را از دست چدنی بیرون آورده، ولی حداقل در دو دوره‌ای که او سکان قدرت در آمریکا را در دست گرفته، رفتار آمریکا در ظاهر ماجرا هم که شده، بین دولت‌های دموکرات و جمهوری‌خواه تغییرات بنیادی کرده است. امروز همه می‌دانند که در ایالات متحده یک دولت توافق می‌کند و دولت بعدی آن را لغو می‌کند. این نوسان، اعتماد لازم برای یک توافق بلندمدت را از بین می‌برد.

ج: مذاکره به مثابه پاداش:

مردم عموما می‌دانند که سیاست چماق و هویج چیست، در سال‌های گذشته کجا به کار رفته و پس از اگزجره شدن، دولت آمریکا امروز چگونه از آن عبور کرده است؛ لذا از این منظر، مذاکره کردن پس از اعمال فشار حداکثری توسط آمریکا، به معنای پاداش دادن به ایران پس از سرخم کردن مقابل سیاست «تحریم محور» است و این الگو در آینده نیز تثبیت خواهد شد.

دوم: مخالفان ایده «نفی مذاکره» چه استدلال‌هایی دارند؟

الف: انزوای فزاینده:

اصلاح‌طلبان معتقدند عدم مذاکره می‌تواند به انزوای دیپلماتیک و اقتصادی بیشتر منجر شود. آنها می‌گویند تداوم دیپلماسی و تلاش برای مذاکره با غرب، حتی در شرایط سخت، کانالی برای کاهش تنش و یافتن راه‌حل‌های غیرمستقیم است.

ب: تحمیل هزینه اقتصادی به کشور:

بهانه مدافعین تداوم مذاکره این است که «تحریم»، اصلی‌ترین دلیل چالش‌های اقتصادی کشور است و خروج از این وضعیت و رسیدن به شکوفایی و رشد اقتصادی میسر نمی‌شود مگر با رفع تحریم و برقراری روابط اقتصادی و سیاسی با غرب بویژه آمریکا.

سوم: روایت‌های تاریخی پاسخی برای استدلال‌های ضعیف

اگر از مدافعین ایده «تداوم مذاکره در شرایط امروز» پرسیده شود که تاریخ سیاسی جهان راوی کدام تجربه تلخ از ایده «دوری از مذاکره با آمریکا» است حتما ۳ مثال به ذهنشان خواهد رسید و این ۳ احتمالا ۴ نخواهد شد. سیاست جوئچه (خودکفایی) کره شمالی، کمونیسم فیدل کاسترو در کوبا و رفتار حکومت طالبان أفغانستان در دوره دهه ۹۰ میلادی.

در مقابل اگر همین تلاش برای فراهم کردن استدلال تاریخی را مقابل مدافعان ایده «نفی مذاکره با آمریکا» قرار دهیم احتمالا از چند نمونه مهم نام خواهند برد که شاید روسیه نماد اصلی آن باشد ولی قاعدتا از آن مهمتر همین ایران خودمان است. ایران در دوره پس از انقلاب اسلامی و به ویژه پس از تسخیر لانه جاسوسی، که در آن رابطه مستقیم با آمریکا تقریباً قطع شد ولی به سرعت روابط با دیگران جایگزین شد. در این سال‌ها ایران با وجود این قطع رابطه، همواره توانسته است روابط اقتصادی و سیاسی قابل توجهی با کشور‌های دیگر برقرار کند و در آستانه ۵۰ سالگی الگوی جدید به جهان تک قطبی ارائه دهد. در این سال‌ها ایران رابطه استراتژیک و اقتصادی عمیقی با کشور‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای داشته و حتی توانسته در برخی ائتلاف‌های بزرگ و با اهمیت مستقل از غرب همچون سازمان همکاری‌های شانگهای حضور یابد.

چهارم: الگوی انحصاری ایران

در این میان البته توجه به یک نکته بسیار مهم در قیاس تاریخی ایران با کره شمالی، کوبا و أفغانستان حائز اهمیت و ضروری است. به فرض که بپذیریم عدم همکاری و به اصطلاح «راه آمدن» با ایالات متحده منجر به چالش‌هایی، چون انزوای سیاسی و تحریم اقتصادی برای این کشور‌ها شده است، دسته‌بندی ایران در این جرگه أساسا دارای یک نقص استدلالی بزرگ خواهد بود.

مقایسه ایران با کشور‌هایی مثل کره شمالی یا کوبا از نظر مقیاس و ظرفیت‌های استراتژیک نادرست است. ایران یک قدرت منطقه‌ای با مشخصات کاملاً منحصر‌به‌فرد است. اصلا بیایید این پرسش را با تحلیل مشخصات ایران و مقایسه آن با نمونه‌های ذکر شده در بالا بررسی کنیم. چرا ایران یک مورد خاص و متفاوت است؟

ایران برخلاف نمونه‌های مذکور، دارای چندین مزیت ساختاری بزرگ است که مانع از انزوای مطلق می‌شود

الف: موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک منحصر‌به‌فرد: ایران با ۱۲ همسایه مرزی و اتصال به دریای خزر از شمال و خلیج فارس و دریای عمان در جنوب پل ارتباطی بین خاورمیانه، قفقاز، آسیای مرکزی و اقیانوس هند است. هیچ کشوری در جهان نمی‌تواند نقش ایران در معادلات امنیت انرژی، ترانزیت کالا و ثبات منطقه را نادیده بگیرد.

ب: منابع عظیم انرژی: داشتن یکی از بزرگترین ذخایر نفت و گاز جهان، ایران را به یک بازیگر اجتناب‌ناپذیر در بازار جهانی انرژی تبدیل کرده است. کشور‌های بزرگی مانند چین و هند نمی‌توانند به طور کامل از انرژی ایران چشم‌پوشی کنند. علاوه بر این تحت فشار گذاشتن ایران با وجود چنین منابع عظیمی از انرژی هم آنچنان نتیجه بخش نخواهد بود چنانکه در قریب به ۵۰ سال گذشته نبوده است.

ج: ابعاد بازار: ایران با جمعیت نزدیک به ۹۰ میلیون نفری علاوه بر ظرفیت منابع انسانی بسیار عظیم، یک بازار بزرگ و جذاب برای کالا‌ها و سرمایه‌گذاری‌هاست. علاوه بر اینکه چنین بازاری برای فعالیت اقتصادی داخلی و فعالین اقتصادی بسیار جذاب و پر ظرفیت و قابل رشد است میدانی غیرقابل چشم پوشی برای صادرکنندگان بزرگی، چون چین و کره و ترکیه و حتی کشور‌های اروپایی به شمار می‌رود. بسیاری از فعالین اقتصادی این کشور‌ها و در بسیاری از أوقات با میدان داری دولت‌های مرکزی خود، با هر روشی که شده تحریم را کنار گذاشته‌اند تا به بازار ایران برسند.

د: قدرت نظامی و نفوذ منطقه‌ای: ایران علاوه بر ایدئولوژی پیشبرنده که بسیاری از مردم آزاده و ستم دیده از ظلم رژیم اشغالگر قدس را با خود همراه کرده، دارای یکی از قدرتمندترین ارتش‌های منطقه و شبکه‌ای از متحدان و نمایندگان در خاورمیانه است که به آن «نفوذ» می‌بخشد و حمایت ایجاد می‎کند.

حالا و با این چهار استدلال می‌توان دقیق‌تر به این سوال پاسخ داد که آیا ایران می‌تواند دچار «چالش انزوا» شود؟

پاسخ قطعا منفیست. ایران به انتخاب خود، تصمیم گرفته از بخشی از جهان، که از قضا این بخش سرتاپا استعمار، قدرت‌طلبی و انحصار است جدا باشد و حتی اگر برخی تلاش کنند به این دوری و جدایی رنگ و لعاب و مفهومی از جنس «انزوا» بدهند باید گفت که این دوری یک اقدام مبتنی بر «انتخاب» و «اختیار» است و مساله‌ای به شدت نسبی، که البته ممکن است هزینه‌های خاص خود را داشته باشد. در واقع، ایران هم اکنون نیز درگیر این چالش است.

این چالش به اشکال مختلفی ممکن است خود را نشان دهد که البته در بسیاری از موارد راهکار‌های قابل توجهی در دسترس است:

یک: چالش مالی و بانکی: به دلیل تحریم‌های آمریکا، ایران از سیستم بانکی بین‌المللی (سوئیفت) و مبادلات بر پایه دلار عملاً قطع شده است. این موضوع انجام معاملات را حتی با کشور‌های دوست بسیار پرهزینه و پیچیده می‌کند. در عین حال ایجاد کانال‌های جایگزین سوئیفت از طریق کشورهایی، چون چین و روسیه و استفاده از آن نه تنها جبران کننده کانال سوئیفت می‌تواند باشد بلکه از خطرات احتمالی آن مانند سرقت اطلاعات نیز مصونیت ایجاد می‌کند.

دو: چالش دسترسی به تکنولوژی: برخی معتقدند دسترسی ایران به فناوری‌های روز، به ویژه در حوزه‌های خاص مانند هوافضا، نیمه‌هادی‌ها و پزشکی محدود شده است، در حالی که همین مساله خود یک یک فرصت بزرگ برای خودکفایی و پیشرفت ایجاد کرده و توانسته ایران را در همان رشته‌های خاص مانند نانوتکنولوژِی، فناوری‌های زیستی، رسته‌های پزشکی و پیراپزشکی و. از سرآمدان جهان قرار دهد.

پنجم: همه چیز به الگوی مدیریت کشور برمی‌گردد

با توضیحاتی که مشروح آن در سطور قبلی ذکر شد می‌توان گفت که ایران امروز به یک الگوی خاص تبدیل شده است. یک قدرت تحت تحریم که در عین دوری نسبی از غرب، شبکه‌ای از روابط را در جای دیگر حفظ کرده است. از اینرو باید متذکر شد که موفقیت این استراتژی برای تداوم این رفتار به این مساله بستگی دارد که دولت‌های مستقر در کشور «هزینه‌های دوری نسبی از غرب» را چگونه مدیریت خواهند کرد.

الف: بعد دیپلماتیک:

یک: دیپلماسی فعال و چندجانبه‌گرایی هوشمند که «شهید حسین امیرعبداللهیان» نمونه موفقی از یک مجری خوب برای آن بود باید تام و تمام اجرا شود. برای مثال حضور فعال در نهاد‌های چندجانبه غیرغربی حائز اهمیت است. ایران باید نقش فعال‌تری در سازمان‌هایی مانند سازمان همکاری شانگهای (SCO)، بریکس (BRICS) و اتحادیه‌های اقتصادی اوراسیایی ایفا کند. این کار نه تنها مشروعیت بین‌المللی می‌آورد، بلکه چارچوبی قانونمند برای همکاری‌های اقتصادی و امنیتی فراهم می‌کند.

دو: دیپلماسی منطقه‌ای سازنده: بهبود روابط با همسایگان از جمله پاکستان یک ضرورت استراتژیک است. یافتن راهکار‌های توسعه مناسبات سیاسی و اقتصادی می‌تواند بازار منطقه‌ای یکپارچه‌ای ایجاد کند، امنیت همه را افزایش دهد و نفوذ قدرت‌های فرامنطقه‌ای را کاهش دهد.

ب: بعد اقتصادی:

یک: تنوع‌بخشی و یکپارچگی با بازار‌های جایگزین مانند شتاب در الحاق به بازار مشترک اوراسیا برای ایران امروز یک ضرورت غیر قابل انکار است. پیوستن کامل به پیمان اقتصادی اوراسیا، دسترسی ایران به یک بازار ۱۸۰ میلیونی را فراهم می‌کند. این کار نیازمند استانداردسازی تولیدات و قوانین گمرکی است که خود به بهبود کیفیت تولید داخلی می‌انجامد

دو: اجرای عملی پیمان ۲۵ ساله با چین دیگر موضوع مهم است. این پیمان می‌تواند منبع عظیمی از سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها باشد. البته نباید فراموش کرد که کلید موفقیت، تنوع‌بخشی در همکاری‌ها است، نه فقط انرژی، بلکه در حوزه‌های فناوری، ترانزیت و کشاورزی.

سه: توسعه کریدور‌های ترانزیتی شمال-جنوب، ایران با سرمایه‌گذاری بر روی کریدور حمل و نقل بین‌المللی شمال-جنوب (INSTC) که هند، ایران، روسیه و اروپا را به یکدیگر وصل می‌کند، می‌تواند به یک هاب لجستیک تبدیل شود و درآمد‌های ترانزیتی پایدار ایجاد کند. این استراتژی از مزیت ژئوپلیتیک ایران به بهترین شکل استفاده می‌برد.

چهار: مقابله هدفمند با تحریم‌ها: توسعه بیشتر سیستم‌های مالی موازی (مانند سیستم‌های مبتنی بر ارز‌های ملی) برای تجارت با شرکای کلیدی، اگرچه سخت، اما برای کاهش وابستگی به دلار ضروری است

ج: بعد داخلی:

تقویت اقتصاد مقاومتی، شفافیت اقتصادی و مبارزه با فساد: سالهاست که شعار همه انتخابات‌ها همین شفافیت است ولی کمترین بهایی به آن داده نشده است. در واقع شفافیت و مبارزه با فساد امروز یک نکته کلیدی است. سرمایه‌گذاری خارجی، حتی از شرق، به شفافیت و امنیت حقوقی نیاز دارد. فساد بزرگ‌ترین مانع جذب سرمایه و رشد اقتصادی پایدار است.

تغییر تمرکز از اقتصاد نفتی به اقتصاد مولد: درآمد‌های نفتی نباید صرف هزینه‌های جاری شود، بلکه باید در توسعه صنایع با فناوری بالا، کشاورزی مدرن و گردشگری سرمایه‌گذاری شود. ایران پتانسیل باورنکردنی در گردشگری تاریخی و طبیعی دارد که می‌تواند درآمد ارزی عظیمی ایجاد کند.

سرمایه‌گذاری روی نیروی انسانی: تنها راه جلوگیری از عقب‌ماندگی تکنولوژیک، حفظ و جذب استعداد‌ها است. این امر نیازمند ایجاد محیطی پویا برای کسب و کار، پژوهش و فعالیت‌های آکادمیک است. این اقدام آنچنان ضروری است که حتی یک روز را هم نباید از دست داد و می‌بایست بخش عمده‌ای از فضای علمی آکادمیک کشور در مشارکت با صنایع بزرگ و کوچک طراحی و پی‌ریزی یک حرکت بزرگ را آغاز کنند.

انتهای پیام/

ارسال نظر