صفحه نخست

آناتک

آنامدیا

دانشگاه

فرهنگ‌

علم

سیاست و جهان

اقتصاد

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

همدان

هرمزگان

یزد

پخش زنده

۰۸:۲۳ | ۰۲ / ۰۷ /۱۴۰۴
| |

فلسطین روی کاغذ، جنایت در میدان؛ ۷۰ سال اشغال و ریاکاری غرب

۷۰ سال است که مردم فلسطین قربانی سیاست‌های اشغالگرانه اسرائیل شده‌اند و جهان غرب، به‌ویژه آمریکا و کشور‌های اروپایی، همواره حامی این رژیم بوده‌اند. امروز وقتی برخی کشور‌ها فلسطین را به رسمیت می‌شناسند، این اقدام بیشتر نمادی است برای فریب افکار عمومی و پوشاندن نقش تاریخی خود در تثبیت اشغالگری اسرائیل. واقعیت میدانی نشان می‌دهد که محاصره، شهرک‌سازی و نسل‌کشی ادامه دارد و شناسایی دیپلماتیک نتوانسته کوچک‌ترین تأثیری بر این بحران انسانی بگذارد.
کد خبر : 999295

به گزارش خبرگزاری آنا، از زمان تصویب قطعنامه ۱۸۱ سازمان ملل در سال ۱۹۴۷ تا امروز، پرونده فلسطین همیشه یکی از پیچیده‌ترین و جنجالی‌ترین موضوعات حقوقی، سیاسی و انسانی در سطح جهان بوده است. در طول هفت دهه، هزاران قطعنامه و توافق‌نامه به تصویب رسیده، اما هیچ‌یک نتوانسته است جلوی اشغالگری، تبعیض، محاصره و کشتار فلسطینیان را بگیرد.

شاید مهم‌ترین پرسش این باشد: چرا امروز، در حالی که اسرائیل همچنان شهرک‌سازی می‌کند و محاصره غزه ادامه دارد، دوباره نام «کشور فلسطین» به‌عنوان یک راهکار حقوقی و سیاسی برجسته شده است؟ پاسخ را باید در ترکیب فشار افکار عمومی، بحران مشروعیت اسرائیل و سیاست‌های تبلیغاتی غرب جست‌و‌جو کرد.

در نگاه اول، این شناسایی‌های دیپلماتیک می‌تواند امیدبخش به نظر برسد؛ اما وقتی واقعیت میدانی غزه و کرانه باختری را بررسی کنیم، روشن می‌شود که فلسطین هنوز روی کاغذ باقی مانده و مردمش همچنان قربانی جنایات و بی‌عدالتی‌های ساختاری‌اند.


بخش اول: چرا امروز دوباره نام «کشور فلسطین» برجسته می‌شود؟

در هفتاد و پنج سال گذشته، موضوع فلسطین در مرکز یکی از طولانی‌ترین و پیچیده‌ترین منازعات جهان قرار داشته است. از نخستین روز‌های اشغال سرزمین فلسطین در سال ۱۹۴۸ و اعلام موجودیت رژیم اسرائیل، جامعه جهانی بار‌ها شاهد صدور قطعنامه‌های سازمان ملل متحد، تلاش‌های میانجی‌گرانه کشور‌های مختلف، و امضای توافقاتی بوده که همگی مدعی بودند راهی برای پایان دادن به این بحران پیدا خواهند کرد. اما حقیقت این است که هیچ‌کدام از آن تلاش‌ها نتوانسته‌اند واقعیت تلخ اشغال، آوارگی، تبعیض و نسل‌کشی علیه ملت فلسطین را تغییر دهند.

امروز، پس از هفت دهه، دوباره نام «کشور فلسطین» با شدت بیشتری بر سر زبان‌ها افتاده است. پارلمان‌ها و دولت‌های متعددی در اروپا و آمریکای لاتین یکی پس از دیگری «شناسایی رسمی کشور فلسطین» را اعلام می‌کنند. در نگاه اول، ممکن است این اقدام نشانه‌ای مثبت و گامی رو به جلو تلقی شود؛ اما حقیقت پیچیده‌تر است. بسیاری از این دولت‌ها همان کشورهایی‌اند که طی دهه‌ها با ارسال تسلیحات پیشرفته، حمایت‌های سیاسی در نهاد‌های بین‌المللی، و حتی تأمین مالی رژیم اشغالگر صهیونیستی، عملاً در استمرار اشغال و کشتار ملت فلسطین شریک جرم بوده‌اند؛ بنابراین پرسش اصلی این مقاله چنین است: چرا امروز کشور‌هایی که در ۷۰ سال گذشته یا در کنار اسرائیل ایستاده‌اند و یا در بهترین حالت سکوت کرده‌اند، ناگهان تصمیم گرفته‌اند «کشور فلسطین» را به رسمیت بشناسند؟

پاسخ این پرسش را باید در چند لایه بررسی کرد:

از یک سو، فشار افکار عمومی جهانی به‌ویژه پس از فاجعه غزه و انتشار تصاویر کشتار جمعی، غرب را در موقعیتی دشوار قرار داده است.

از سوی دیگر، انزوای دیپلماتیک بی‌سابقه‌ای که گریبان اسرائیل را گرفته، دولت‌های غربی را واداشته تا برای حفظ ظاهر، به اقدامی نمایشی دست بزنند؛ و نهایتاً، این شناسایی‌ها بیش از آنکه تلاشی واقعی برای تشکیل کشور فلسطین باشند، ابزاری‌اند برای فرار از اتهام همدستی در جنایت‌های اسرائیل و فریب افکار عمومی داخلی و جهانی.

با مروری بر تاریخ قطعنامه‌ها و توافقات، نقش غرب در تثبیت اشغالگری، تناقض‌های امروزین سیاست‌های غربی، و پیامد‌های احتمالی آینده، نشان خواهد داد که چرا «کشور فلسطین» در شرایط کنونی بیش از آنکه واقعیتی عینی باشد، یک شعار سیاسی و ابزاری تبلیغاتی در دست قدرت‌های غربی است.

بخش دوم: مروری بر ۷۰ سال قطعنامه‌ها و توافقات

موضوع فلسطین از همان آغاز به یکی از پرمناقشه‌ترین پرونده‌های سازمان ملل متحد و نظام بین‌الملل تبدیل شد. از سال ۱۹۴۷ تاکنون، صد‌ها قطعنامه از سوی مجمع عمومی، شورای امنیت و دیگر نهاد‌های وابسته به سازمان ملل صادر شده است. در کنار آن، توافقات متعددی میان فلسطینی‌ها و اسرائیل یا با میانجی‌گری دولت‌های غربی و عربی امضا شده‌اند. با این حال، واقعیت میدانی نشان می‌دهد که هیچ‌یک از این قطعنامه‌ها و توافقات به تحقق «کشور فلسطین» منجر نشده است. در ادامه، مروری تحلیلی بر مهم‌ترین نقاط عطف این هفت دهه خواهیم داشت.

۱. قطعنامه ۱۸۱ (۱۹۴۷): تقسیم فلسطین

قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل، مشهور به «طرح تقسیم»، نقطه آغاز رسمی بحران بود. این قطعنامه سرزمین تاریخی فلسطین را به دو دولت عربی و یهودی تقسیم می‌کرد، در حالی که اکثریت جمعیت آن زمان فلسطینیان مسلمان و مسیحی بودند. بر اساس این طرح:

۵۵ درصد از اراضی به دولت یهودی اختصاص یافت؛

۴۵ درصد به دولت عربی.

و شهر قدس تحت مدیریت بین‌المللی قرار گرفت.

این تقسیم از اساس ناعادلانه بود، زیرا تنها ۷ درصد جمعیت فلسطین در آن زمان یهودی بودند، اما بیش از نیمی از خاک را در اختیار گرفتند. فلسطینی‌ها و کشور‌های عربی این طرح را رد کردند، اما صهیونیست‌ها با حمایت آمریکا و بریتانیا آن را پذیرفتند و با اتکا به این قطعنامه، اعلام موجودیت کردند. همین نقطه آغاز فاجعه نکبه (۱۹۴۸) شد که طی آن بیش از ۷۰۰ هزار فلسطینی از خانه‌هایشان رانده شدند.

۲. قطعنامه ۱۹۴ (۱۹۴۸): حق بازگشت آوارگان

پس از جنگ ۱۹۴۸ و آوارگی گسترده فلسطینیان، مجمع عمومی سازمان ملل قطعنامه ۱۹۴ را تصویب کرد. این قطعنامه صراحتاً بر «حق بازگشت» فلسطینیان به خانه‌هایشان تأکید می‌کرد و اسرائیل را موظف می‌دانست شرایط بازگشت و جبران خسارت را فراهم کند.
اما اسرائیل نه تنها هیچ‌گاه این قطعنامه را اجرا نکرد، بلکه در طول دهه‌های بعد با تخریب روستا‌ها و شهرک‌سازی‌های جدید، عملاً بازگشت آوارگان را غیرممکن ساخت. آمریکا نیز در همه این سال‌ها مانع اعمال فشار جدی بر اسرائیل شد.

۳. قطعنامه‌های ۲۴۲ و ۳۳۸ (۱۹۶۷ و ۱۹۷۳): زمین در برابر صلح

پس از جنگ شش‌روزه ۱۹۶۷ و اشغال کرانه باختری، نوار غزه، بلندی‌های جولان و صحرای سینا، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ۲۴۲ را تصویب کرد. این قطعنامه بر «عدم جواز تصرف سرزمین از طریق جنگ» و ضرورت عقب‌نشینی اسرائیل از سرزمین‌های اشغالی تأکید می‌کرد. شش سال بعد، پس از جنگ یوم‌کیپور (۱۹۷۳)، قطعنامه ۳۳۸ تصویب شد که بر اجرای فوری ۲۴۲ تأکید داشت.

این دو قطعنامه به عنوان مبنای حقوقی بیشتر مذاکرات بعدی شناخته می‌شوند. اما اسرائیل با حمایت مستقیم آمریکا همواره تفسیر دلخواه خود را از آن ارائه کرده و به‌جای عقب‌نشینی کامل، تنها بخش‌هایی را تخلیه کرده است (مانند صحرای سینا در کمپ‌دیوید). کرانه باختری و غزه همچنان تحت اشغال باقی ماندند.

۴. قطعنامه ۴۷۸ (۱۹۸۰): قدس شرقی

وقتی اسرائیل در سال ۱۹۸۰ قدس شرقی را به‌عنوان «پایتخت ابدی و غیرقابل تقسیم» خود اعلام کرد، شورای امنیت با تصویب قطعنامه ۴۷۸ این اقدام را غیرقانونی دانست و خواستار خروج سفارتخانه‌ها از بیت‌المقدس شد. اما در عمل، کشور‌های غربی به تدریج این تصمیم را دور زدند و به مرور روابط خود را با اسرائیل عمیق‌تر کردند. نهایتاً، آمریکا در دوران ترامپ رسماً سفارت خود را به قدس منتقل کرد.

۵. توافقات اسلو (۱۹۹۳ و ۱۹۹۵)

پس از دهه‌ها درگیری، توافق اسلو میان سازمان آزادی‌بخش فلسطین (ساف) و اسرائیل امضا شد. این توافق وعده تشکیل «دولت فلسطین در آینده» را می‌داد و تشکیلات خودگردان فلسطین ایجاد شد. اما اسلو در واقع به ابزاری برای مدیریت اشغالگری تبدیل شد:

اسرائیل همچنان کنترل امنیتی، مرزی و اقتصادی را در دست داشت.

شهرک‌سازی‌ها در کرانه باختری شتاب گرفت؛ و فلسطینی‌ها با تقسیم‌بندی مناطق A، B و C عملاً تحت نظارت چندلایه قرار گرفتند.

بسیاری از پژوهشگران معتقدند اسلو بیش از آنکه به نفع فلسطینیان باشد، به اسرائیل فرصت داد اشغالگری را تثبیت کند و در عین حال چهره‌ای صلح‌طلب به خود بگیرد.

۶. سایر توافقات و ابتکارات

کمپ دیوید (۱۹۷۸): بازپس‌گیری سینا توسط مصر در برابر شناسایی اسرائیل؛ اما مسئله فلسطین به حاشیه رانده شد.

قاهره (۲۰۱۴) و مکه (۲۰۰۷): تلاش برای آشتی میان فتح و حماس، که با فشار‌های خارجی یا دخالت اسرائیل ناکام ماند.

الجزایر (۲۰۲۲) و پکن (۲۰۲۳): تلاش کشور‌های عربی و چین برای اتحاد گروه‌های فلسطینی، اما همچنان اختلافات باقی ماند.

قطعنامه‌ها و توافقات هفت دهه گذشته نشان می‌دهد که جامعه جهانی همواره با «کاغذ» از فلسطین حمایت کرده، اما در میدان، اسرائیل آزاد گذاشته شده است تا شهرک‌سازی، کشتار و اشغال را ادامه دهد. هیچ‌یک از این اسناد بین‌المللی ضمانت اجرایی واقعی نداشته‌اند، زیرا کشور‌های غربی، به‌ویژه آمریکا، همواره حامی اصلی اسرائیل بوده‌اند.

به همین دلیل است که امروز، وقتی همان کشور‌ها از «شناسایی فلسطین» سخن می‌گویند، این حرکت بیشتر به نمایشی سیاسی شباهت دارد تا اقدامی برای تحقق عدالت تاریخی.

بخش سوم: نقش غرب در تثبیت اشغالگری اسرائیل

اگر بخواهیم صادقانه به پرونده فلسطین نگاه کنیم، نمی‌توان تنها اسرائیل را مسئول وضعیت کنونی دانست. رژیم صهیونیستی بدون پشتوانه مستقیم قدرت‌های غربی هرگز نمی‌توانست ۷۵ سال اشغال، سرکوب و نسل‌کشی را ادامه دهد. حمایت غرب از اسرائیل نه فقط یک همراهی مقطعی، بلکه یک راهبرد ساختاری در سیاست خارجی این کشور‌ها بوده است.

۱. حمایت سیاسی در سازمان ملل: وتوی آمریکا

از زمان تأسیس رژیم اسرائیل تاکنون، ایالات متحده بیش از ۸۰ بار از حق وتوی خود در شورای امنیت برای جلوگیری از تصویب قطعنامه‌های محکومیت اسرائیل استفاده کرده است. این وتو‌ها شامل مواردی چون:

محکومیت شهرک‌سازی‌ها.

درخواست پایان اشغال.

و حتی آتش‌بس در جنگ‌های خونین غزه بوده است.

این روند عملاً سازمان ملل را به نهادی بی‌قدرت در برابر اسرائیل تبدیل کرده است. کشور‌های اروپایی نیز اغلب یا با آمریکا همراهی کرده‌اند یا نهایتاً به قطعنامه‌هایی رأی داده‌اند که ضمانت اجرایی نداشته است.

۲. حمایت تسلیحاتی: غرب، زرادخانه اسرائیل

اسرائیل از دهه ۱۹۵۰ تاکنون یکی از بزرگ‌ترین دریافت‌کنندگان کمک‌های نظامی در جهان بوده است:

آمریکا سالانه میلیارد‌ها دلار کمک نظامی مستقیم به اسرائیل می‌دهد و تسلیحات پیشرفته‌ای، چون جنگنده‌های F-۳۵، سامانه‌های پدافندی و مهمات هوشمند را تأمین می‌کند.

آلمان زیردریایی‌های کلاس «دلفین» را به اسرائیل تحویل داده که قابلیت حمل کلاهک هسته‌ای دارند.

بریتانیا و فرانسه نیز در زمینه فناوری موشکی، پهپاد‌ها و تجهیزات سایبری با تل‌آویو همکاری گسترده داشته‌اند.

در واقع، ارتش اسرائیل بدون جریان دائمی تسلیحات غربی، توان ادامه جنگ‌های پی‌درپی را نداشت.

۳. حمایت مالی و اقتصادی

غرب علاوه بر تسلیحات، در حوزه اقتصادی نیز اسرائیل را تقویت کرده است:

سرمایه‌گذاری‌های کلان شرکت‌های آمریکایی و اروپایی.

توافقات تجاری ترجیحی با اتحادیه اروپا.

و انتقال فناوری‌های پیشرفته در حوزه‌های کشاورزی، پزشکی و سایبری.

این حمایت‌ها موجب شده اسرائیل، با وجود قرار گرفتن در منطقه‌ای پرمخاطره و با جمعیت اندک، یکی از اقتصاد‌های پیشرفته و صادرکننده فناوری باشد.

۴. استفاده ابزاری از اسرائیل در ژئوپلیتیک

کشور‌های غربی از اسرائیل نه فقط به‌عنوان یک متحد، بلکه به‌عنوان ابزار نفوذ در خاورمیانه استفاده کرده‌اند.

اسرائیل به مثابه «پایگاه پیشرفته غرب» در قلب جهان عرب عمل می‌کند.

حضور و قدرت نظامی اسرائیل بهانه‌ای برای فروش تسلیحات بیشتر به کشور‌های عربی شده است.

اسرائیل همواره در راهبرد مهار کشورهایی، چون ایران و سوریه نقش محوری ایفا کرده است.

این نگاه ابزاری باعث شده غرب چشم خود را بر جنایات اسرائیل ببندد و حتی آنها را توجیه کند.

۵. رسانه و مشروعیت‌سازی

قدرت رسانه‌ای غرب نیز در خدمت مشروعیت‌بخشی به اسرائیل بوده است:

رسانه‌های اصلی اغلب روایت فلسطینیان را سانسور کرده‌اند.

واژه‌هایی، چون «دفاع از خود» برای توجیه حملات اسرائیل به کار رفته.

و مقاومت فلسطین به‌عنوان «تروریسم» معرفی شده است.

این جنگ روایت‌ها نقشی اساسی در شکل‌دهی به افکار عمومی داشته و به دولت‌های غربی اجازه داده است سیاست‌های جانبدارانه خود را ادامه دهند.

غرب نه تنها در طول ۷۰ سال گذشته مانع تحقق عدالت در فلسطین شده، بلکه با حمایت سیاسی، تسلیحاتی، اقتصادی و رسانه‌ای، اسرائیل را به قدرتی تجاوزگر و بی‌مهار تبدیل کرده است. به همین دلیل است که هرگونه سخن امروز غرب از «شناسایی فلسطین» نمی‌تواند جدی گرفته شود؛ چرا که همین کشور‌ها ستون‌های اشغالگری اسرائیل را بنا کرده‌اند.

بخش چهارم: چرایی برجسته شدن امروز «کشور فلسطین»

تا همین یک دهه پیش، موضوع «کشور فلسطین» بیشتر در سطح نمادین باقی مانده بود. اگرچه مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۱۲ جایگاه «دولت ناظر غیرعضو» را به فلسطین اعطا کرد، اما در عمل، هیچ‌گاه غربی‌ها حاضر نشدند از حد شعار فراتر روند. با این حال، در سال‌های اخیر و به‌ویژه پس از جنگ‌های خونین غزه، به‌طور بی‌سابقه‌ای بحث «به رسمیت شناختن فلسطین» دوباره اوج گرفته است. اما چرا؟

۱. بحران مشروعیت اسرائیل

جنگ‌های اخیر، به‌ویژه نسل‌کشی در غزه پس از اکتبر ۲۰۲۳، تصویری بی‌سابقه از اسرائیل در جهان به نمایش گذاشت. هزاران غیرنظامی، از جمله زنان و کودکان، زیر بمباران جان باختند. تصاویر بیمارستان‌های ویران‌شده و آوارگان سرگردان در رسانه‌های جهانی منتشر شد.

این حجم از خشونت باعث شد اسرائیل در افکار عمومی جهانی با مفاهیمی، چون جنایت جنگی و آپارتاید شناخته شود. برای اولین‌بار، حتی در اروپا و آمریکا، تظاهرات میلیونی علیه اسرائیل برگزار شد. در چنین شرایطی، کشور‌های غربی برای حفظ وجهه خود، مجبور شدند با اقدامی نمادین، مثل «شناسایی فلسطین»، از فشار افکار عمومی بکاهند.

۲. فشار افکار عمومی جهانی

افکار عمومی در غرب امروز دیگر همانند دهه‌های پیشین تحت سلطه کامل رسانه‌های رسمی نیست. شبکه‌های اجتماعی، تصاویر و روایت‌های مستقیم از غزه و کرانه باختری را به خانه‌های مردم برده‌اند. میلیون‌ها کاربر در توییتر، اینستاگرام و تیک‌تاک، روایت فلسطینیان را بازنشر کردند.

دانشگاه‌های غربی صحنه اعتراض‌های دانشجویی شدند. هنرمندان، نویسندگان و حتی برخی سیاستمداران لیبرال، آشکارا از فلسطین حمایت کردند. این موج اجتماعی دولت‌ها را ناچار ساخت برای آرام کردن فضا، به سمتی حرکت کنند که دست‌کم در ظاهر با خواست مردم هماهنگ باشد.

۳. انزوای دیپلماتیک اسرائیل

اسرائیل امروز در سطح بین‌المللی منزوی‌تر از هر زمان دیگری است. بسیاری از کشور‌های آمریکای لاتین (مانند شیلی، بولیوی، کلمبیا) روابط دیپلماتیک خود را با اسرائیل کاهش داده یا قطع کرده‌اند. در آفریقا و آسیا نیز موجی از محکومیت‌ها و قطع همکاری شکل گرفته است.

در اروپا، هرچند دولت‌ها همچنان به اسرائیل سلاح می‌فروشند، اما در سطح دیپلماسی رسمی ناچار شده‌اند مواضع انتقادی‌تری بگیرند. نمونه روشن آن رأی مثبت برخی کشور‌های اروپایی به قطعنامه‌های اخیر سازمان ملل در حمایت از فلسطین است. این انزوا، فشار مضاعفی بر دولت‌های غربی وارد کرده تا با کارت «شناسایی فلسطین»، تعادل دیپلماتیک ایجاد کنند.

۴. بازی تبلیغاتی غرب

باید توجه داشت که بسیاری از این «شناسایی‌ها» بیش از آنکه اقدامی عملی برای تشکیل کشور فلسطین باشند، ابزار تبلیغاتی غرب برای فریب افکار عمومی‌اند. این کشور‌ها با صدور بیانیه‌های پرطمطراق تلاش می‌کنند خود را در کنار عدالت نشان دهند، در حالی که:

همچنان قرارداد‌های تسلیحاتی با اسرائیل را ادامه می‌دهند.

در سازمان ملل بسیاری از قطعنامه‌های الزام‌آور علیه اسرائیل را وتو یا تضعیف می‌کنند.

و مانع پیگرد حقوقی رهبران اسرائیل در دادگاه کیفری بین‌المللی می‌شوند.

به بیان دیگر، «شناسایی فلسطین» نه از سر تعهد به عدالت، بلکه از سر ترس از افکار عمومی انجام می‌شود.

۵. فلسطین؛ ابزاری برای فرار غرب از اتهام همدستی

کشور‌های غربی در هفت دهه گذشته در تمام جنایات اسرائیل شریک بوده‌اند. امروز، وقتی حجم این جنایات بر همگان آشکار شده، آنها ناچارند انگشت اتهام را از خود دور کنند. بهترین راه برای این کار، حمایت ظاهری از «تشکیل کشور فلسطین» است؛ اقدامی که می‌تواند به مردم خودشان القا کند که «ما هم طرفدار صلحیم».

اما در واقعیت، این شناسایی‌ها چیزی را در میدان تغییر نمی‌دهند. محاصره غزه ادامه دارد، شهرک‌سازی‌ها گسترش می‌یابد، و کشتار فلسطینیان بی‌وقفه جریان دارد.

برجسته شدن دوباره «کشور فلسطین» بیش از آنکه نتیجه تغییر رویکرد غرب باشد، حاصل فشار افکار عمومی و بحران مشروعیت اسرائیل است. کشور‌های غربی برای نجات خود از خشم مردم، به اقدامی نمادین دست زده‌اند؛ اقدامی که در میدان، تأثیری بر پایان اشغال و نسل‌کشی ندارد.

بخش پنجم: نقد بنیادین؛ شناسایی روی کاغذ، جنایت در میدان 

شناسایی دیپلماتیک فلسطین توسط برخی کشور‌ها اگرچه از نظر حقوقی و سیاسی اهمیت دارد، اما واقعیت میدانی چیزی کاملاً متفاوت را نشان می‌دهد. در این بخش به شواهد و آمار میدانی، تناقضات سیاست غرب و استمرار اشغالگری اسرائیل پرداخته می‌شود.

۱. آمار شهدا و زخمی‌ها در جنگ‌های اخیر

وزارت بهداشت غزه گزارش داده است که در ۲۴ ساعت گذشته ۳۸ شهید و ۱۹۰ زخمی به بیمارستان‌های غزه منتقل شده‌اند و همچنان ده‌ها قربانی زیر آوار باقی مانده‌اند که تیم‌های امدادی قادر به دسترسی به آنها نیستند.

از آغاز حملات اخیر اسرائیل تا امروز (۷ اکتبر ۲۰۲۳)، شمار کل شهدا به ۶۵۳۸۲ نفر و تعداد مجروحان به ۱۶۶۹۸۵ نفر رسیده است.

همچنین از ۱۸ مارس ۲۰۲۵ تاکنون، ۱۲۸۲۳ شهید و ۵۴۹۴۴ مجروح در نتیجه تجاوزات اخیر ثبت شده‌اند.

این ارقام نشان می‌دهد که حتی پس از هفت دهه قطعنامه و توافقات بین‌المللی، اسرائیل توانسته است با حمایت مستقیم و غیرمستقیم غرب، عملیات نظامی گسترده و بی‌رحمانه را ادامه دهد.

۲. تناقض میان «رأی به فلسطین» و ادامه حمایت‌ها

کشور‌هایی که امروز فلسطین را به رسمیت می‌شناسند، همچنان:

قرارداد‌های تسلیحاتی با اسرائیل دارند.

بخشی از حمایت‌های مالی و اقتصادی خود را قطع نکرده‌اند.

و در سازمان ملل از اعمال فشار واقعی بر اسرائیل خودداری می‌کنند.

این تناقض آشکار، نشان می‌دهد که شناسایی فلسطین بیشتر نمادین است و هدف آن کاهش فشار افکار عمومی و نمایش صلح‌طلبی غرب است، نه تحقق عدالت واقعی.

۳. نمونه‌های عینی حمایت نظامی و سیاسی غرب

آمریکا همچنان بزرگ‌ترین تأمین‌کننده سلاح اسرائیل است؛ از جنگنده‌ها و پهپاد‌ها گرفته تا سامانه‌های دفاعی و مهمات پیشرفته.

کشور‌های اروپایی، حتی پس از انتشار گزارش‌های نسل‌کشی، به فروش فناوری‌های نظامی حساس ادامه می‌دهند.

این حمایت‌ها مستقیماً توان اسرائیل را برای ادامه محاصره، حمله و تخریب افزایش می‌دهد.

این واقعیت‌ها نشان می‌دهد که دیپلماسی غرب برای فلسطین روی کاغذ است، نه در میدان.

۴. پیامد‌های انسانی و حقوقی

محاصره غزه موجب کمبود شدید غذا، دارو و تجهیزات پزشکی شده است.

بسیاری از فلسطینی‌ها از حقوق اولیه خود مانند آزادی حرکت، آموزش و خدمات بهداشتی محروم هستند.

سازمان‌های بین‌المللی بار‌ها اسرائیل را به نقض حقوق بشر متهم کرده‌اند، اما پاسخ عملی جدی از سوی کشور‌های غربی دریافت نشده است.

این وضعیت باعث شده هرگونه اقدام دیپلماتیک برای «کشور فلسطین» به‌جز یک حرکت نمادین، عملاً اثرگذار نباشد.

شناسایی فلسطین روی کاغذ هیچ تغییری در واقعیت‌های میدان ایجاد نمی‌کند. ادامه اشغال، شهرک‌سازی، کشتار و محاصره نشان می‌دهد که غرب در عمل همواره حامی اسرائیل بوده و شناسایی دیپلماتیک تنها نمایشی برای افکار عمومی است. فلسطین همچنان تحت فشار و تجاوز قرار دارد و هیچ‌یک از اقدامات غرب، ضمانت اجرایی واقعی برای حقوق مردم فلسطین ایجاد نکرده است.

بخش ششم: پیامد‌های احتمالی آینده

با توجه به هفت دهه اشغالگری، سیاست‌های غرب و حمایت‌های نظامی بی‌وقفه از اسرائیل، شرایط میدانی و دیپلماتیک فلسطین همچنان پیچیده و شکننده است. با این حال، وضعیت کنونی می‌تواند پیامد‌های راهبردی مهمی داشته باشد که هم بر محور مقاومت و هم بر صحنه بین‌المللی تأثیرگذار خواهد بود.

۱. تقویت محور مقاومت

شواهد میدانی و تجربیات اخیر نشان می‌دهد که فلسطینیان، به ویژه حماس و جهاد اسلامی، از شرایط بحران بهره‌برداری کرده و شبکه مقاومت خود را تقویت می‌کنند:

افزایش توان موشکی و پهپادی برای پاسخ به تجاوزات اسرائیل.

توسعه همکاری‌های منطقه‌ای با حزب‌الله لبنان و نیرو‌های مقاومت در سوریه و عراق.

ارتقاء مهارت‌های دفاع شهری و تاکتیک‌های نامتقارن در برابر حملات هوایی اسرائیل.

این روند موجب شده محور مقاومت توان بیشتری برای حفظ بقای خود و افزایش فشار بر اسرائیل به دست آورد. در نتیجه، هرگونه حمله اسرائیل با هزینه بالاتری مواجه خواهد شد و امنیت داخلی آن بیش از پیش تهدید می‌شود.

۲. بهره‌برداری فلسطینیان در مجامع بین‌المللی

با افزایش شناسایی‌های دیپلماتیک فلسطین، حتی اگر نمادین باشد، فلسطینیان می‌توانند از این موقعیت در مجامع بین‌المللی بهره‌برداری کنند:

ارائه پرونده‌های حقوقی علیه جنایات اسرائیل در دادگاه کیفری بین‌المللی.

فشار برای اعمال تحریم‌ها یا محدودیت‌های اقتصادی علیه اسرائیل.

جلب حمایت افکار عمومی جهانی و افزایش مشروعیت سیاسی فلسطین در عرصه بین‌المللی.

اگرچه این اقدامات در میدان تأثیر فوری ندارد، اما در سطح حقوقی و سیاسی می‌تواند اسرائیل را در انزوای بیشتر قرار دهد.

۳. محدودیت‌های واقعی شناسایی نمادین

با وجود شناسایی‌های دیپلماتیک، محدودیت‌های عملی پابرجاست:

اسرائیل همچنان شهرک‌سازی را در کرانه باختری ادامه می‌دهد.

محاصره غزه ادامه دارد و کمک‌های بشردوستانه به سختی وارد این منطقه می‌شوند.

حمایت نظامی و اقتصادی غرب از اسرائیل تغییری نکرده است.

به عبارت دیگر، شناسایی فلسطین هنوز قادر نیست جایگاه یک دولت واقعی را برای این کشور ایجاد کند و بیشتر یک ابزار سیاسی است تا یک واقعیت میدانی.

۴. پیامد‌های امنیتی و ژئوپلیتیک

افزایش توان مقاومت فلسطین ممکن است موجب بازتعریف مرز‌های امنیتی اسرائیل و تغییر موازنه قدرت در منطقه شود.

کشور‌های غربی ممکن است به تدریج فشار بیشتری بر اسرائیل وارد کنند، اما این فشار به دلیل منافع ژئوپلیتیک محدود خواهد بود.

هرگونه درگیری جدید می‌تواند دامنه بحران را به کشور‌های همسایه گسترش دهد و تنش‌های منطقه‌ای را تشدید کند.

پیامد‌های آینده فلسطین دوگانه‌اند: از یک سو، شناسایی نمادین و حمایت‌های حقوقی می‌تواند فلسطینیان را در مجامع بین‌المللی تقویت کند و محور مقاومت را قوی‌تر سازد؛ از سوی دیگر، محدودیت‌های عملی، ادامه اشغال و حمایت بی‌وقفه غرب از اسرائیل، نشان می‌دهد که «کشور فلسطین» هنوز یک واقعیت عملی نیست و شناسایی آن بیشتر یک ابزار سیاسی و تبلیغاتی است.

انتهای پیام/

ارسال نظر