نظریهپردازان «ولایت بالاتر از عدالت»، هرنوع عدالتخواهی را لجنمال میکنند
به گزارش گروه رسانههای دیگر خبرگزاری آنا به نقل از شفقنا، حجت الاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی در آخرین جلسه از سلسله نشستهای «دین و عدالت» که همزمان با شبهای ماه رمضان در کانون توحید تهران برگزار میشد، با اظهار تأسف از مظلوم بودن موضوع عدالت در معارف اسلامی و جامعه ما گفت: علما و بزرگان ما در ۷۰۰، ۸۰۰ سال قبل، مبانی خوبی برای عدالت طراحی کردند و زیرساختها را به خوبی تکمیل کردند ولی آرامآرام تفکر و فقه اسلامی به سمت و سویی رفت و جامعه ما با مشکلاتی مواجه شد که بحث از عدالت روزبهروز لاغرتر و نحیفتر شد.
استاد دروس خارج فقه حوزه علمیه قم در این باره توضیح داد: در اهل سنت، گروهی از اهل حدیث غالب شدند و عدالتگرایان را قلع و قمع کردند که جریاناتی از قبیل داعش، محصول طبیعی همان تفکر هستند. یک جریان مشابه هم در شیعه پیدا شد به نام اخباریگری که مبانی عقلی را کنار زدند و دست ما را از مبانیای که بزرگانی چون خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی تأسیس کرده بودند، کوتاه کردند.
این استاد حوزه علمیه قم با بیان اینکه «در طول این قرون، عکس این اتفاق در غرب افتاده است»، ادامه داد: در غرب که آن پیشینه و سابقه را نسبت به مبانی عدالت نداشتند، رویکرد جدید و مثبتی نسبت به عدالت پیدا شد و این موضوع را پرورش دادند و مبانی حقوق خود را تثبیت کردند. ذیل آن، هم فلسفه و علوم اجتماعیشان رشد کرد و هم تحولات اجتماعی در غرب پدید آمد و به انقلاب، رنسانس و حقوق بشر رسید.
وی با بیان اینکه «غربیها پیشرفت کردند و ما که این مبانی را داشتیم متوقف شدیم»، اظهار کرد: آرزو داشتیم با انقلاب اسلامی، این حرکت اسلامی رو به جلو، شتاب بگیرد و جبران شود ولی نه تنها اینگونه نشد که وضع ما در برخی جهات نسبت به گذشته بدتر هم شد و نتیجه عکس داشت.
شهید مطهری پیشرفتهای غرب در عدالت و حقوق را افتخار میخواند
وی با بیان اینکه «برای اینکه در بیان این سخنان، متهم به کفرگویی نشوم، باید به سخنان استاد مطهری استناد کنم»، گفت: ۵۰ سال پیش شهید مطهری در مقالاتی که در مجله زن روز منتشر میشد، نوشت «علمای اسلام با تبیین و توضیح اصل «عدل» پایه فلسفه حقوق را بنا نهادند، گو اینکه در اثر پیشامدهای ناگوار تاریخی نتوانستند راهی را که باز کرده بودند ادامه دهند. توجه به حقوق بشر و اصل عدالت به عنوان اموری ذاتی و تکوینی و خارج از قوانین قراردادی، اولین بار به وسیله مسلمین عنوان شد؛ پایه حقوق طبیعی و عقلی را آنها بنا نهادند. اما مقدّر چنین بود که آنها کار خود را ادامه ندهند و پس از تقریباً هشت قرن دانشمندان و فیلسوفان اروپایی آن را دنبال کنند و این افتخار را به خود اختصاص دهند؛ از یک سو فلسفههای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی به وجود آورند و از سوی دیگر افراد و اجتماعات و ملتها را به ارزش حیات و زندگی و حقوق انسانی آنها آشنا سازند، نهضتها و حرکتها و انقلابها به وجود آورند و چهره جهان را عوض کنند.»
سروشمحلاتی با اشاره به این جملات، تصریح کرد: در سالهای اخیر زیاد شنیدهاید که وقتی از حقوق بشر سخن گفته میشود، بعضی علما خیلی ناراحت و عصبانی میشوند و میگویند اینها کفریاتی است که این غربیها درست کردند تا پایه و اساس دین را متزلزل کنند. اینها اصلا انسان را نمیشناسند که بخواهند تشخیص دهند حق انسان چیست.
وی گفت: شما ببینید تعبیر شهید مطهری درباره پیشرفتهای غرب در این زمینه چیست؟ تعبیرشان افتخار است و مبدأ این تحول و افتخار را این میدانند که آنها به ارزش حق و تلاش انسان برای گرفتن حق پی بردند.
سروشمحلاتی با بیان اینکه «شهید مطهری در بیان خود احساس حسرت دارد از اینکه چرا ما توقف کردیم»، به علت این پیشرفت در غرب اشاره کرد و افزود: شهید مطهری در بیان علت میگوید اصلا شرقیها و غربیها با هم فرق دارند و این اتفاق، به اقتضای طبیعت ما و آنهاست. شرقیها بیشتر دنبال اخلاقاند و غربیها بیشتر دنبال حقوق. «به نظر من گذشته از علل تاریخی یک علت روانی و منطقهای نیز دخالت داشت در اینکه مشرق اسلامی مسأله حقوق عقلی را که خود پایه نهاده بود دنبال نکند. یکی از تفاوتهای روحیه شرقی و غربی در این است که شرق تمایل به اخلاق دارد و غرب به حقوق؛ شرق شیفته اخلاق است و غرب شیفته حقوق؛ شرقی به حکم طبیعت شرقی خودش انسانیت خود را در این میشناسد که عاطفه بورزد، گذشت کند، همنوعان خود را دوست بدارد، جوانمردی به خرج دهد اما غربی انسانیت خود را در این میبیند که حقوق خود را بشناسد و از آن دفاع کند و نگذارد دیگری به حریم حقوق او پا بگذارد.»
وی ادامه داد: آنها به دنبال دفاع از حقوق رفتند و ما که افتخارمان این بود که شرقی هستیم و اخلاقمدار، متأسفانه به مرور زمان همان نیمچه سرمایه اخلاقی را هم از دست دادیم.
سروشمحلاتی در ادامه به دیدگاه شهید مطهری درباره حقوق و اخلاق از منظر اسلام اشاره کرد و گفت: مرحوم مطهری میگوید اسلام تفکیک میان اخلاق و حقوق را قبول ندارد. اینکه بگوییم انسانیت به اخلاق است یا به حقوق، اسلامی نیست. بشریت، هم به اخلاق نیاز دارد و هم به حقوق. انسانیت، هم به حقوق وابسته است و هم به اخلاق؛ هیچکدام از حقوق و اخلاق به تنهایی معیار انسانیت نیست. «دین مقدس اسلام این امتیاز بزرگ را دارا بوده و هست که حقوق و اخلاق را توأماً مورد عنایت قرار داده است. در اسلام همچنانکه گذشت و صمیمیت و نیکی به عنوان اموری اخلاقی «مقدس» شمرده میشوند، آشنایی با حقوق و دفاع از حقوق نیز «مقدس» و انسانی محسوب میشود…».
این استاد حوزه با بیان اینکه «نگاه استاد مطهری به پیشرفتهای دنیای غرب در موضوع حقوق، نگاهی مثبت است»، گفت: استاد مطهری میگوید کاش ما که ریشههای اخلاقی داریم آن را هم داشتیم و تکمیل میشدیم. آنچه آنها دارند زشت و بد نیست. ممکن است در بخشهایی با مبانی اعتقادی ما مغایرت داشته باشد ولی اصل اینکه انسان به حقوق اعتنا داشته باشد و برای حقوق قیام و اقدام کند و دنبال عدالت و استیفای حق باشد عالی است.
وی با اشاره به نگاههای توطئهآمیز به حقوق بشر گفت: اینکه یک عده در اتاقی نشسته و توطئه شیطانی کرده و اسمش را حقوق بشر گذاشته باشند و همه حقوق بشر سراسر فریب و نیرنگ باشد، نگاه شهید مطهری نیست. استاد میگوید این میراث اسلامی بود که آنجا به بار نشست و آنها این افتخار را پیدا کردند.
حرکت روبه جلوی مطهریها در عدالتخواهی، بعد از انقلاب بر باد رفت
وی با یادآوری اینکه «این حرفهای شهید مطهری مال ۵۰ سال پیش است»، اظهار کرد: بعدا که همه اینها هم از بین رفت. افرادی آمدند و ما آنها را به عنوان مطهری زمان شناختیم که از ریشه گفتند همه اینها باطل و فاسد است و زندگی بشر را نابود میکند و باید اینها را دور ریخت.
سروشمحلاتی افزود: نتیجه این شد که ما دو آسیب دیدیم؛ اول اینکه معارف و فقه ما به سمت و سویی رفت که بحث عدالت و حق در آن دیده نمیشد. رسالههای عملیهای که طی قرون اخیر نوشته شده، پر است از تکالیف و وظایف انسان و کمتر چیزی درباره حقوق در آن دیده میشود. از نظر اجتماعی هم، ما ارزش حق و عدالت را در صحنه عمل و اقدام کم گرفتیم. برای ما دیگر مهم نیست که عدل چیست، ظلم چیست، ارزش عدالت چیست؟
وی در این بخش نیز با استناد به سخنان شهید مطهری اظهار کرد: استاد میگوید «اینکه بحث عدل را پیش آوردیم براى این بود که تأثیر بحث عدل را در تفسیر اصل عدالت اجتماعى بیان کرده باشیم و دیگر اینکه انکار اصل عدل و تأثیر این انکار کم و بیش در افکار مانع شد که فلسفه اجتماعى اسلام رشد کند و بر مبناى عقلى و علمى قرار بگیرد و راهنماى فقه قرار بگیرد، فقهى به وجود آمد غیرمتناسب با سایر اصول اسلام و بدون اصول و مبانى و بدون فلسفه اجتماعى، اگر حریت و آزادى فکر باقى بود و موضوع تفوق اصحاب سنت بر اهل عدل پیش نمىآمد و بر شیعه هم مصیبت اخباریگرى نرسیده بود، ما حالا فلسفه اجتماعى مدونى داشتیم و فقه ما بر این اصل بنا شده بود و دچار تضادها و بنبستهاى کنونى نبودیم.»
وی افزود: امید ما این بود که انقلاب به پیروزی میرسد و متفکرینی مثل شهید مطهری و شهید بهشتی که این درد را دارند و مبانی اسلام را میفهمند میآیند و از فرصت پیش آمده برای نظام استفاده میکنند و این خلأ پر میشود؛ اما «از قضا سرکنگبین صفرا فزود. روغن بادام خشکی مینمود».
سروشمحلاتی تصریح کرد: بعد از انقلاب مشکلی به مشکلات افزود شد و آن اینکه، خیلی دنبال عدالت نباشید، عدالت خیلی مسأله مهمی نیست باید به فکر مسأله بالاتر بود. تا پیش از انقلاب اگر بحث از تبعیض و ظلم و محرومیت میشد، حداقل این بود که کسی نمیگفت دین میتواند تبعیض و ظلم را تأیید کند. اما بعد از انقلاب، عدهای پیدا شدند که برای هر فساد و ظلم و بیعدالتی یک توجیه دینی هم آوردند.
نظریهپردازان «ولایت بالاتر از عدالت»، هرنوع عدالتخواهی را لجنمال میکنند
وی در اینباره با اشاره به سخنان یکی از خطبا که در فاطمیه سال ۱۳۹۰ بیان شده و سایت رجانیوز منتشر کرده است، گفت: ببینید در یکی از مهمترین مجالسی که در کشور واقع میشود، در ایام فاطمیه و در حضور برجستهترین شخصیتهای کشور چه گفته میشود. موضوع این سخنرانی این است «ولایت بالاتر از عدالت است». سخنران میگوید: «مفهوم عدالت، مفهوم قشنگی است، مفهوم دلچسبی است، مفهوم دلنشینی است، ولی باید مواظب باشیم این مفهوم یکوقت عامل ولایتگریزی یا ولایتستیزی ما نشود. یکییکی همه مفاهیم را باید برویم سراغش. همه خوبیها میتوانند مانع بشوند، در هر کسی، در هر مقطعی نگاه بکنی همینطور است…. مالک اشتر گاهی بوده سرِ عدالت داشتن و رعایت عدالت از علیبن ابیطالب(ع) سؤال کرده. گفته: «آقا! این عدالت است ابن عبّاس را شما گذاشتی؟ فامیل گذاشتی آقا؟!» آقای مالک!… ببینید ما کارمان دارد به کجا میرسد.. از اینجاها شروع میشود، تا اینکه خوارج گیر میدادند به علیبن ابیطالب(ع) که شما فلانجا عدالت را رعایت نکردید؛ این کیست اشعث پیش شماست؟ اشعث یک منافق حرفهای است، اصلاً آدم ویژهای است؛ بعد از رسول خدا هم کافر شده بود، بعد دوباره برگشت مسلمان شد.»
این پژوهشگر دینی گفت: در این نگاه، هر کس به ولایت برای عدالت گیر بدهد و سؤال کند، عدالتش، عدالت خوارج است. بعد مثالهایی میزند و میگوید «معاویه هم مشکلش با علیبن ابیطالب عدالت بود. برگشت گفت قاتلین عثمان را به من تحویل بده، من خودم را تسلیم تو میکنم، من با تو بیعت میکنم.»
وی این نگاه را «لجن مال کردن اصل عدالت و عدالتخواهی» خواند و گفت: معنای این سخنان این است که اگر کسی از عدالت سؤال کرد، عقبه و پیشینهاش، خوارج و معاویه و امثال اینهاست. شما چه حقی دارید که بگویید عدالت است یا نه؛ چیزی که دستور داده شده باید اطاعت کنید. تشخیص با تو نیست.
سروش محلاتی به دیگر بخشهای سخنان این سخنران اشاره کرد و گفت: وی در ادامه افزوده است «اینجاست که من عرض میکنم ولایت بر عدالت مقدم است و مبادا تو یکدفعهای بهانه کنی عدالت را علیه ولایت بشوری».
سروشمحلاتی تصریح کرد: اینها حرفهای خیلی سنگینی است. اگر ۱۴ قرن فقه و کلام را ریزریز از هم باز کنیم، با همه اختلافنظرها، چنین حرف بی پایهای در طول تاریخ شیعه نمیتوان پیدا کرد که ولایت بر عدالت مقدم است.
وی تقابل میان عدالت و ولایت و تقدم یکی بر دیگری را بیمعنا خواند و گفت: مگر اصلا ولایت غیر از این است که برای عدالت است؟ آیا درست است که بگوییم ولایت امیرالمؤمنین بر عدالت مقدم است؟ ایشان خودشان فرمودند من آمدهام برای عدالت. «لولا حضور الحاضر و قیام الحجه بوجود الناصر و ما اخذ اللّه على العلماء ألاّ یُقارّوا على کِظّهِ ظالم و لا سَغَبِ مظلوم لألقَیتُ حَبلَها على غارِبها و لسقیتُ آخرها بکأس اوّلها و لألفیتُم دنیاکم هذه أزهَدَ عندى من عَفطَهِ عَنْز»(۳۹) اگر اجتماع مردم به دور من و نیاز آنان به رهبرى نبود و اگر به خاطر اعلام یارى مردم، حجّت بر من تمام نمىشد و اگر خداوند از علما پیمان نگرفته بود که بر پرخورى ستمگر و گرسنگى ستمدیده آرام نگیرند، من ریسمان و افسار حکومت را بر کوهان آن مىانداختم و با همان ظرفى که درخت خلافت را اولین بار آب دادم (و در خانه نشستم) اکنون هم آب مىدادم و خود به خوبى درک مىکردید که این دنیاى شما با مال و مقام و حکومتش نزد من بى اعتبارتر از آبى است که به هنگام عطسه کردن از بینى بزغاله بیرون مىآید».
اگر عدالت را نخواهیم، ولایت را برای چه میخواهیم؟
سروشمحلاتی تأکید کرد: ولایت برای عدالت است. اگر عدالت را نخواهیم، ولایت را برای چه میخواهیم؟ اگر ولایت و عدالت از هم جدا شوند، چه فرقی بین علی(ع) و معاویه است؟
وی در تشریح معنای این سخنان گفت: معنای این سخنان این است که هر چه دیدی که فکر کردی با عدالت نمیسازد باید چشمت را ببندی و عقلت را تعطیل کنی. از عدالت میشود صرف نظر کرد اما از ولایت نه.
سروشمحلاتی همچنین با قرائت بخشهای دیگری از این سخنرانی اظهار کرد: طبق این دیدگاه، باید برایمان راحت باشد که از عدالت بگذریم. اگر ذهنتان را توانستید از دغدغه عدالت خالی کنید تا آخر خط همراهید. واقعا هم همین است. درست میگوید؛ «میچسبد آقا! میچسبد آدم با کلمه، مفهوم و حتی مصداق عدالت بخواهد با مقام منیع ولیّ خدا و ولایت دربیفتد. ما باید از این امتحانها عبور کنیم… هرکس از این مرحله عبور کرد، دیگر من بعید میدانم دیگر مرحله دیگری باقی بماند، امتحانی سختتر از این باقی بماند…»
استدلال شمر برای شریف بودن بعد از به شهادت رساندن اباعبدالله
وی با ذکر یک روایت تاریخی از ابواسحاق، به ماجرای دعای شمربن ذیالجوشن بعد از نماز صبحش اشاره کرد که میگفت خدا یا تو شریفی و شرف را دوست داری؛ تو می دانی که من نیز انسان شریفی هستم؛ گناهان مرا ببخش.
ابو اسحاق می گوید : به او گفتم تو به جنگ نوه پیامبر و پسر دختر رسول گرامی اسلام رفته و در قتل او مشارکت داشتی با این وجود چگونه انتظار بخشش از خداوند را داری ؟ اما شمر در جواب گفت: ما به دستور روسا و امرایمان به جنگ حسین بن علی رفته و از امرایمان اطاعت کردیم اگر از رهبرانمان اطاعت نمی کردیم از چهار پایان هم بدتر بودیم.
تا سیستم عدالت را نپذیرد هر روز ظلمی از گوشهای بیرون میزند
وی با تأکید بر اینکه «بعد از انقلاب، دیگر مسأله ما موضوعی نیست که شهید مطهری فرمود و مشکلات بسیار عمیقتر و جدیتر شده است»، گفت: مسأله عدالت امروز چه به لحاظ نظری و چه به لحاظ عملی، مسأله اول ماست. در فقه، مسأله اول است، در کلام اول است، در علوم اجتماعی، در سیاست، به لحاظ عملی هم در نظام مسأله اول ماست.
وی با اشاره به موضوع فیشهای حقوقی گفت: دیگر این مطرح نیست که چه کسی چقدر حقوق گرفته است؛ نه اینکه مهم نباشد بلکه موضوع اصلی آن است که تا سیستم عدالت را نپذیرد، هر روز فساد و ظلمی از گوشهای بیرون میزند و بعد شلنگ میگیریم و آنجا را میشوییم.
سروشمحلاتی با اشاره به اینکه «وجود افراد متخلف، عجیب و غریب نیست و حتی در حکومت علی(ع) هم استاندار دزد وجود داشت»، گفت: وقتی نظام مبنا را عدالت قرار دهد و ریلگذاری درستی داشته باشد و قانون درست باشد، فاسدان را خودبهخود بیرون میریزد. اما اگر بنا را بر توجیه گذاشته باشیم، در هر ماجرایی چهار نفر قربانی میشوند و هیچ ثمری هم ندارد.
این استاد حوزه در پایان با اشاره به تفاوت شیعه و عدلیه با دیگر دیدگاهها، بر سر اصل عدل تأکید کرد: عدلیه معتقد است، ظلم در هیچ شرایطی و با هیچ وسیلهای به عدل تبدیل نمیشود. اما امروز در این کشور با کسانی مواجهیم که معتقدند ظلم را میشود به حق تبدیل کرد.
انتهای پیام/