صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۶:۳۹ - ۰۹ تير ۱۳۹۵
ترامپ، کلینتون و برکزیت

آیا پس از بریتانیا نوبتِ ایالات متحده است؟

دونالد ترامپ، که کاندیدای احتمالیِ جمهوری‌خواهان خواهد بود، بلافاصله پس از اعلام رای در سخنانِ خود تاکید کرد که پس از بریتانیا اکنون نوبتِ ایالات متحده است: «با رسیدنِ ماه نوامبر، مردم آمریکا این فرصت را خواهند داشت تا بار دیگر استقلال خود را نشان دهند.»
کد خبر : 97908

به گزارش گروه بین‌الملل خبرگزاری آنا به نقل از امید هسته‌ای، رأی‌دهندگان بریتانیایی با آرای شگفت‌آور خود، نه تنها قدرت حاکمه را به شدت کنار زدند بلکه عرف سیاسی را نیز با آرای خود در هم شکستند. اکنون دونالد مدعی است که آمریکا نیز پا جای پایِ بریتانیا خواهد گذاشت. در واقع رأی‌دهندگان بریتانیایی در این رفراندوم کاری فراتر از پس زدن اتحادیه اروپا و برکناری نخست وزیرِ حامیِ آن، دیوید کامرون، انجام دادند. آن‌ها سیلاب حوادثی را به راه انداختند که می‌تواند یک آشوب اقتصادی جهانی به راه اندازد، انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده را به شدت تحت تاثیر قرار دهد و برای سال‌های متمادی امنیت ملی ایالات متحده را دچار چالش کند.


در کمپین تبلیغاتیِ موافقانِ خروج از اتحادیه اروپا از یک‌سو خشمِ پوپولیستی و ناسیونالیسمِ افسارگسیخته موج می‌زد و از سوی دیگر نیز دشمنیِ کورکورانه‌ با نخبگانِ سیاسی و حضورِ چشم‌گیر سیاستمدارانی که به دلالیِ ترس و هراس مشغول بودند. فضایِ این کمپین، احساس ترسی در دلِ ناظران سیاسی می‌انداخت که گویا مردمِ عادی کنترلِ سیاستی که سرنوشت آن‌ها را رقم خواهد زد را از دست داده‌اند. مجموع این شرایط شباهت عجیبی با حال و هوایِ این روزهای انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده دارد، از این رو موفقیتِ کمپینِ موافقانِ خروج از اتحادیه اروپا این سوال را مطرح می‌سازد که آیا در انتخابات ماه نوامبر آمریکا نیز سرنوشت مشابهی رقم خواهد خورد!


در این میان دونالد ترامپ، که کاندیدای احتمالیِ جمهوری‌خواهان خواهد بود، بلافاصله پس از اعلام رای در سخنانِ خود تاکید کرد که پس از بریتانیا اکنون نوبتِ ایالات متحده است: «با رسیدنِ ماه نوامبر، مردم آمریکا این فرصت را خواهند داشت تا بار دیگر استقلال خود را نشان دهند. مردم آمریکا این فرصت را دارند که به اقتصاد، برنامه‌های مهاجرت، و سیاست خارجی‌ای رای دهند که شهروندان ما را در اولویت قرار دهد. آن‌ها این فرصت را دارند که حاکمیتِ نخبگان را پس بزنند و تغییری را رقم بزنند که حکومتی از جنس مردم، همراه با مردم و برای مردم به بار آورد».


در واقع رای‌دهندگان بریتانیا به کاری دست زدند که به معنایِ پس زدنِ سیاست، اقتصاد و رسانه‌های نخبه‌گرا است؛ ترامپ نیز در برنامه‌های خود همواره بر علیه برنامه‌های نخبه‌گرا بوده است. افزون بر این، نتیجه رفراندوم نشان‌دهندۀ بی‌اعتناییِ رای‌دهندگان نسبت به هشدارهایِ باراک اوباما بود. این رفراندوم می‌تواند آغازگر یک رکود اقتصادی در سطح جهان باشد که به ویژه رشدِ اقتصادیِ آمریکا را کاهش خواهد داد و بدین ترتیب امید‌هایِ هیلاری کلینتون که از حمایت اوباما برخوردار است را نیز نقش بر آب خواهد ساخت.


هیلاری کلینتون در نخستین واکنش خود پس از اعلام نتیجه رفراندوم، به شدت به ترامپ حمله کرد، البته بدون ذکرِ نام ترامپ. او از مردم آمریکا خواست تا در پاسخ به این رفراندوم با هم متحد باشند «تا چالش‌هایمان را به عنوان یک کشور متحد با کمک هم حل کنیم، نه اینکه همدیگر را تکه پاره کنیم». کلینتون با اشاره به خطراتِ و ریسک‌هایِ رفراندوم بریتانیا برای اقتصاد جهانی گفت: «اولین وظیفه ما این است که مطمئن شویم مشکلات اقتصادیِ ناشی از این رفراندوم به خانواده‌هایِ کارگران و کارمندان آمریکایی آسیب نخواهد رساند».


رای‌دهندگان بریتانیایی در حالی به جدایی بریتانیا از اتحادیه اروپا رای دادند که نخبگان سیاسی در مورد عواقب این تصمیمِ تعجب‌آور به شدت هشدار داده بودند. به اعتقاد نخبگان سیاسی این تصمیم در واقع به معنایِ از هم گسیختنِ سیستم سیاسی است که در سال‌های پس از جنگ جهانی دوم امنیت و آرامش را برای مردم اتحادیه اروپا تامین کرده است.


در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا نیز هشدارهایِ مشابهی شنیده می‌شود. این هشدارها به ویژه از سویِ هیلاری کلینتون و سیاست‌مدارانِ نزدیک به دولت اوباما بارها تکرار شده‌اند. به اعتقاد آن‌ها موجِ تبلیغاتی ترامپ و تاکید او بر «اولویت آمریکا» می‌تواند به سیستم جهانی شوک وارد کند و جایگاه آمریکا به عنوانِ ضامنِ امنیت غرب را متزلزل سازد.


با این حال در رفراندوم بریتانیا شرایط بر خلافِ هشدارهای نخبگان سیاسی رقم خورد و مردم با بی‌اعتنایی به هشدارها و نیز بی‌اعتنایی به استدلال‌هایی که بر اساس واقعیت‌های موجود انجام می‌شد، تصمیم به خروج از اتحادیه اروپا گرفتند.


پس از اعلام نتیجه رفراندوم بسیاری از چهره‌های سیاسی جهان از نتیجه این رفراندم شگفت‌زده شدند. تنی بلر، نخست وزیر سابق بریتانیا این رفراندوم را «تجربه‌ای بزرگ در سیاست اعتراضی» توصیف کرد. او گفت که احزاب راست میانه و چپ میانه باید «راه‌های نیرومند و بنیادینی برای شرایطی که تحت تاثیر خشم و اعتراض است بیابند. این رفراندم در ظاهر شورشی بر علیه عقل سلیم بود، اما در واقع این رفراندوم نشانگر این است که مردم در شرایط سخت و نامناسب، تصمیم‌های سخت و نامناسب می‌گیرند».


البته تفاوت‌های قابل ملاحظه‌ای هم میان رفراندوم بریتانیا و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا وجود دارد.


موضوع رفراندوم بریتانیا، در واقع پایان بهت‌آورِ پیوندِ عاشقانۀ بریتانیا با اتحادیۀ اروپا و آخرین پردۀ این نمایش بود که آغازگر مجموعه‌ای از رویدادهایِ داخلی برای بریتانیا خواهد بود، از جمله شک‌گرایی افراطی نسبت به اتحادیه اروپا در میان حزب محافظه‌کار بریتانیا، بی‌اعتمادی نسبت به سیاست‌مداران و نهادهای سیاسی اروپایی و نیز سرخوردگی ناشی از تنزل جایگاه بریتانیا در جهان.


اما در یک معنایِ نمادین، نتیجه رفراندوم نشان‌دهندۀ پتانسیلِ نهفتۀ رای‌دهندگان برای ایجاد شوک و بهت در نظامِ سیاسی بود. پتانسیلی که می‌تواند منطق و پیش‌فرض‌هایِ مرسوم عالم سیاست را به کلی در هم بشکند.


هیچ تضمینی وجود ندارد که رای دهندگان آمریکایی نیز همچون بریتانیایی‌ها با همان طغیان و اشتیاق خود را به درون یک آینده نامعلوم پرتاب کنند. از سوی دیگر نیز نظام انتخاباتی آمریکا که بر اساس رقابت‌های ایالت به ایالت و آرای الکتورال انجام می‌شود می‌تواند به خودی خود مانع از تکرار رفراندوم بریتانیا گردد، چرا که خودِ ساختار رفراندوم که موضوعش دو گانۀ «ترک اتحادیه» و «ماندن در اتحادیه» بود به خودی خود وضعیت را متشنج و دشوارتر کرده بود.


البته حوادث اروپا باید حداقل برخی نگرانی‌ها را در میان دموکرات‌ها تشدید کند.


در رفراندوم بریتانیا، نظرسنجی‌ها تا حد زیادی خشم و غضبی که در میانِ رای‌دهندگانِ بیرون از کلان‌شهرها وجود داشت را نادیده گرفته بودند. مشابه همین وضعیت می‌تواند در نظرسنجی‌های انتخابات آمریکا که اکنون کلینتون پیشتاز آن است روی دهد.


علاوه بر این در رفراندوم بریتانیا حزب کار نتوانست طبقۀ کارگر سنتیِ شهرهایِ پساصنعتی را برای ماندنِ در اتحادیه با خود همراه کند، هر چند که رهبران حزب همگی موافق ماندن در اتحادیه بودند.


عجیب نیست که چنین اتفاقی در میان کارگرهای یقه آبی (کارگران صنعتی) آمریکا نیز روی دهد، زیرا پیامِ سیاسی که در رفراندوم بریتانیا کارگران را با خود همراه کرد عبارت بود از «انتقاد شدید نسبت به بازار آزاد» و خواستِ «بازپس گرفتنِ وطنمان»، و این پیام نیروی بزرگی برای اقناع طبقه کارگر دارد.


از سوی دیگر یکی از مهم‌ترین دعاوی ترامپ نیز احیای شرایط اقتصادی آمریکا بوده است و در همۀ نظرسنجی‌هایی که تا کنون در مورد شرایط اقتصادی انجام شده است نظردهندگان احتمال موفقیت ترامپ در زمینه اقتصادی را بیشتر از کلینتون دانسته‌اند.


اثرات منفی رفراندوم بر بازار بورس در سطح جهان، نشان‌دهندۀ بدترین شرایط بازار بورس در طول 8 سال اخیر (از سال 2008 و آغاز دوره رکود بزرگ) بوده است.


اگر این اثرات منفی کوتاه‌مدت باشند، آنگاه تاثیر رفراندوم بر اقتصاد و سیاست ایالات متحده اندک و گذرا خواهد بود. اما اگر «برکسیت (Brexit)» منجر به آغاز یک دورۀ بی‌ثباتی اقتصادی در سراسر اروپا بشود و رشد اقتصادی را متوقف سازد آن‌گاه اقتصاد ایالت متحده نیز به شدت از این شرایط تاثیر منفی خواهد گرفت. این موضوع بی‌شک در مسیر کلینتون برای رسیدن به ریاست جمهوری و آغاز سومین دورِ پیاپی حضور دموکرات‌ها در کاخ سفید به شدت مشکل ایجاد خواهد کرد.


از سوی دیگر دونالد ترامپ می‌تواند در میان مدت با بهره‌گیری از اثرات منفیِ برکسیت بر روی اقتصاد آمریکا، استدلال کند که مدیریت اقتصادی اوباما شکست خورده است و اکنون زمان آن است که برنامه‌ای جدید به کار گرفته شود. البته برای ترامپ هم نگرانی‌هایی وجود دارد.


اگرچه ترامپ بی‌درنگ پس از اعلام نتایج رفراندوم بخشی از اعتبار این زلزلۀ سیاسی را به خود اختصاص داد و این رویداد را شورشی علیه نخبگانِ جهانی دانست و خودش را یکی از چهره‌های مهم و کلیدی این حرکت معرفی کرد. اما یک دوره طولانیِ آشوب اقتصادی می‌تواند اوضاع را برای این میلیاردر مشهور نیز دشوار کند.


هیلاری کلینتون تاکنون بارها تاکید کرده است که نباید در اوضاع بحرانی دولت را به دست فردی سپرد که هیچ سابقه مدیریتی ندارد (ترامپ). از این رو در چنین اوضاع آشفته‌ای این ادعای کلینتون بیش از پیش قدرت می‌گیرد. افزون بر این کلینتون معتقد است که در اوضاع آشفتۀ جهانی تجربۀ او به عنوان وزیر امور خارجه و نیز روابط گسترده او با رهبران سایر کشورها می‌تواند بسیار مفید باشد.


کلینتون در سخنرانی خود پس از اعلام نتیجه رفراندوم دقیقا بر همین نکته تاکید کرد: «این اوضاع نامطمئن و بحرانی بیش از پیش نیاز به وجودِ رهبری همراه با آرامش، خونسردی و تجربه در کاخ سفید را پر رنگ می‌کند. تنها رهبری که چنین ویژگی‌هایی داشته باشد می‌تواند زندگی و جیبِ مردم آمریکا را حفظ کند، از دوستان و متحدان ما پشتیبانی کند، در برابر دشمنان ما بایستد و از منافع ما دفاع کند».


کمپین انتخاباتی کلینتون به ویژه در تلاش است تا تفاوت‌های بین کلینتون و ترامپ به عنوان رئیس جمهور احتمالی را در شرایط بحرانی پررنگ‌تر کند و نشان دهد که در شرایط بحرانی کلینتون می‌تواند بسیار موفق‌تر از ترامپ عمل کند. افزون بر این در کمپین کلینتون تلاش زیادی انجام می‌شود تا شباهت‌های موجود میان صحنۀ سیاسی رفراندوم بریتانیا و انتخابات ریاست جمهوری آمریکا کم اهمیت نشان داده شود. در همین زمینه جیک سالیوان، مشاور ارشد هیلاری کلینتون در یک کنفرانس خبری احتمال تکرار تجربۀ رفراندوم بریتانیا در انتخابات آمریکا را رد کرد و تاکید کرد که کلینتون آمادگی مقابله با موج پوپولیستی ایجاد شده را دارد و قافیه بازی را به ترامپ نخواهد باخت. سالیوان افزود: «مهم است که تشخیص دهیم انتخابات آمریکا دربارۀ آن‌چه که در داخل آمریکا می‌گذرد است و نه دربارۀ آن‌چه که در کاردیف و یورکشایر انگلیس می‌گذرد».


پیامدهای اقتصادیِ برکسیت که در کوتاه مدت خود را نشان خواهند داد، احتمالا در بلند مدت تحت تاثیر بازآرایی سیاسی-جغرافیایی جدید در طول سال‌های آینده مرتفع خواهند شد.


رفراندوم بریتانیا در حال حاضر باعث شده است که درخواست‌های مشابهی برای جدایی از اتحادیه اروپا در میان مردم سایر کشورهای عضو به وجود آید. این موضوع خطر از هم پاشیدنِ کامل اتحادیه اروپا را تشدید کرده است. حال آنکه اتحادیه اروپا یک اتحاد اقتصادی و سیاسی است که در طول 70 سال اخیر باعث ثبات در منطقه بوده و یکی از شرکایِ بسیار مهم ایالات متحده بوده است.


در حال حاضر قدرت آمریکا با چالش‌های گسترده‌ای روبه‌رو شده است. در آسیا خطر قدرت روبه رشد چین آمریکا را تهدید می‌کند، در اروپا اقدامات سرکشانۀ روسیه و در خاورمیانه خطر گروه‌های شورشی. از این رو برای واشنگتن دشوار است که بتواند بحرانِ ناشی از متلاشی شدنِ اتحادیه اروپا که شریک آمریکا در زمینه امنیت غرب است را پشت سر بگذارد.


افزون بر این، نتیجۀ این رفراندوم می‌تواند باعث تزلزل شدید و حتی چندپارگیِ بریتانیا که نزدیک‌ترین متحد تاریخی ایالات متحده بوده است بشود، این عامل می‌تواند برای رئیس جمهور بعدی آمریکا کابوس ترسناکی باشد.


تنها ساعاتی پس از اعلام نتیجه رفراندوم، نیکولا استورجیون، نخست وزیر اسکاتلند، اعلام کرد که قصد دارد طرح جدیدی برای برگزاری دوبارۀ رفراندوم استقلالِ اسکاتلند ارائه کند. در نخستین رفراندوم اسکاتلندی‌ها در سال 2014 با جدایی اسکاتلند از پادشاهی بریتانیا مخالفت کردند.


اگرچه تا چند سال آینده احتمال برگزاری رفراندوم برای استقلالِ اسکاتلند چندان محتمل نیست، اما به هر روی این موضوع می‌تواند پرسش‌هایی پیرامونِ خنثی شدنِ قدرت نظامی بریتانیا و نیز سرنوشت تاسیسات بازدارنگی هسته‌ای* (Nuclear Deterrent) بریتانیا که در اسکاتلند مستقر هستند ایجاد کند. این تاسیسات بازدارندگیِ هسته‌ای بخشی از زیرساخت‌های امنیتی ناتو به شمار می‌روند و در حال حاضر ناسیونالیست‌ها با این تاسیسات هسته‌ای مخالف هستند. به هر روی موضوع بازدارندگی هسته‌ای می‌تواند برای رئیس جمهور بعدی آمریکا دردسرساز باشد.


* بازدارنگی هسته‌ای در واقع بدین معناست که برخی کشورها برای جلوگیری از حملات هسته‌ای سایر کشورها، در نقاط مشخصی از سرزمین خود تسلیحات هسته‌ای نگهداری می‌کنند.


منبع: سی‌ان‌ان


انتهای پیام/

ارسال نظر