صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۲۳:۳۲ - ۰۶ تير ۱۳۹۵
دکتر شهرام فتاحی *

عروج جانِ جهان

کد خبر : 97138

علی دیگر تاب این همه بی تابی ندارد چرا که شیر خدا در بیشه شرارت پیشگان جایی ندارد. در این دیار دلگیر و از آن غروب غمگین که او به سان زورقی تنها مانده در بحر پرآشوب نامردمی ها، پیکر مطهر بهانه آفرینش را به خاک سپرد. اندک زمانی گذشته بود و زخم ناسور هجران رسول خدا(ص) التیام نیافته بود که ام ابیها، کوثر رسول الله و مرهم همیشگی جان خستگی های علی مرتضی شکسته بال و رنجیده خاطر به عرش پر گشود، و علی را با فرشیان فرومایه تنها گذاشت. از این زمان پراندوه و برای بیست و پنج خزان ناگزیر برگ ریز، خار در چشم و استخوان در گلو کنج عزلت گزید و این سر آغاز قصه ی پر غصه ی تنهایی های علی (ع) بود.


طایفه حیلت ساز و فتنه پرداز فرزندان امیه "جماعت مولفه قلوبهم" قدر دیدند و بر صدر نشستند در حالی که صحابیون صاحب طریقت و کریمان کاتب وحی سهمی جز توهین، تازیانه و مهمانی در ربزه نداشتند.عصری که تنهایی جان علی را به لب رسانیده بود.


خلایق کرور کرور بر او هجوم بردند تا حق مغفول مانده اش را به او عطا نمایند، جامه دیبای خلافت را بر تنش کنند و براریکه امارت بنشانندش. در حالی که او به نیکی طنازی های عروس هزار داماد قدرت را می شناخت و برای آنی مفتون این فتان فتنه گر نگردید. چرا که او مطاع این بازار مکاره را عطسه ی بزی بی مقدارتر می دانست و در حالی که به سان گله های رمیده هجوم می بردند تا دست به بیعتش بگشایند، چشمانش به افقی غمگین و مه آلود خیره مانده بود و در میان این همه همهمه به راستی علی (ع) چقدر تنها بود؟!


بانگ برداشت که من امام شمایم و نه امیر شما، اگر درهمی به ناحق تصاحب کرده باشید باز خواهم ستاند حتی اگر کابین زنانتان کرده باشید آفتاب عدالت او بلای جان ناز خورندگان تنعم و حرامیان ویژه خوار گشته بود. امامت خورشید در دیار شب زده خفاشان شب پرست فرجامی جز وسوسه خناسان، عربده عفریتگان و هم آواشدن اهریمنان نخواهد داشت. هنوز مرکب نخستین مهره های حکومتی او خشک نشده بود که بر او کمان کین کشیدند و از هر کرانه سنگ فتنه و باران بلا باریدن گرفت و به راستی چقدر علی (ع ) تنها بود؟!


از یک سو گوساله سامری این بار در سیمای شتر سرخ موی به مدد مکر یک کرور سامری بی ترحم عزم حربی عبث کردند. تیغ تدبیر امیر چاره ساز نگردید و حیدر کرار این بار نه کافران و منافقان که یاران دیرین ولی افسون شده بدر و حنین را نشانه رفت. موعظه های او اثری نبخشید تا در غم فراق طلحه و زبیر داغدار گردد جنگ جمل برای امیرالمومنین نبردی بی فاتح بود و در حالی که ظاهراً او سرکشی طاغیان جمل را سرکوب کرده بود روحش شرحه شرحه تر از آن بود که حس یک سردار پیروز را داشته باشد و در این میان علی چقدر تنها بود؟!


سپاهیان تاریکی به سرکردگی سلاله هند جگر خوار و ابوسفیان مکار علم عصیان بر عدالت علی (ع) برافراشتند، فتنه صفین، شهادت عمار و یاران ولایتمدار، دل آزاردگی های شیرغران نخعی، قرآن های بر نیزه شده و در آخر غائله ی فریبکارانه حکمیت بر جان خسته علی چنگ می زدند و به راستی علی (ع) چقدر تنها بود؟!


از کرانه غم زده ای دیگر یک خیل خشک مغز با سفیهانه ترین و متصلب ترین فهم از دین جهانگیر خدا، خیال خام در هم شکستن فاتح خیبر را در سر می پروریدند، غافل از آن که ذوالفقار لافتی در نیام نخواهد ماند و تیر رها شده از کمان کبریایی او چشم فتنه را کور خواهد کرد غائله عقل ستیزان بی شعور نهروان به منتها رسید و در آن دیار تفتیده مرتضی باز هم غمگین بود و به راستی علی (ع) چقدر تنها بود؟!


با همان عبای وصله دار، نعلین پاره و جان بی قرار، شبگرد کیسه بردوش کوچه های پر فتنه کوفه بود تا شاید در عصر زعامت او فقیر و یتیمی سر گرسنه به بالین نگذارد دل آزاردگی های آوار شده اش از این نامرد مردم را میان موج اشک و آه با چاه ها و نخلهای خاموش کوفه واگویه می کرد و به راستی علی (ع) چقدر تنها بود؟!


تیغ آخته و زهرآگین ابن ملجم مرادی پیش از آن که بر جان آسمانی برادر محمد امین (ص) فرود آید بر زنجیر روزگار نامراد اشباه الرجال فرود آمد که لاجرم آسمان ترین فرزند زمین را پای بست خود کرده بودند از همین رو بود که (فزت و رب الکعبه) گفت و به راستی علی (ع) چقدر تنها بود؟!


آری ضربت شمشیر ابن ملجم قفس تنهایی های همیشگی و غمگنانه علی مرتضی را فرو شکست و بدین سان در 21 رمضان سال چهل هجری عنقای بلند آشیان راه آسمان را در پیش گرفت و از خاک تا افلاک با تحیر تمام شاهد عروج جان جهان بودند و به راستی دیگر علی (ع) تنها نبود.


* معاون دانشجویی و فرهنگی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمانشاه


انتهای پیام/

ارسال نظر