توسعه با رشد طبقه متوسط، میزان شهرنشینی و میزان تحصیلات تکمیلی همراه است/ غرب از رشد آموزش عالی ایران غافل است
به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری آنا، به نقل از یونیورسیتی ورد نیوز، در سراسر دنیا چه در کشورهای متوسط از نظر اقتصادی و چه در کشورهای توسعهیافته و با درآمد اقتصادی بالا تحصیلات تکمیلی عمومی و تحصیلات تکمیلی خاص، هر دو نقش محوری پیدا کردهاند.
از اواخر دهه 1990 مشارکت جهانی در توسعه دانشگاهها و کالجها با رشد فزایندهای همراه بوده است، تا جایی که هماکنون تحصیلات تکمیلی عام حتی در کشورهای کمدرآمد نیز گسترش داشته است.
همچنین تولید علمی در سالهای اخیر با رشد فزایندهای همراه بوده است، به عنوان مثال سالانه در کشورهای عضو بریکس یعنی برزیل، روسیه، هند، چین، آفریقای جنوبی و دیگر اقتصادهای نوظهور، تولید علمی و تعداد ثبتنام کنندگان در آموزش سطح سوم سریعتر و بیشتر از هر نظام دانشگاهی در گذشته است.
کشورهای آسیایی نیز از این قاعده مستثنی نیستند، به عنوان مثال رشد سالانه تولید علمی در سنگاپور 9%، در مالزی 11/5%، در تایلند 12/7% و در چین 15/4% است. البته بیشترین میزان رشد تولید علمی متعلق به ایران با رشد 23/5 درصدی در سال است.
تحرکات و جابجایی دانشجو در سطوح بینالمللی هم رشد زیادی داشته است. در شرق و آسیای جنوب شرقی تحرک دانشجویان به عنوان یکی از فاکتورهای یکپارچه سازی منطقه مرزی بین ASEAN (انجمن ملل آسیای جنوب شرقی) و شرق آسیا تبدیل شده است.
جریانهای تاریخی
جریانهای تاریخی تاثیر بهسزایی در گسترش تحصیلات دانشگاهی ایفا میکنند. در کریدور شرق آسیا (که اندونزی تا ژاپن را در بر میگیرد) یک کریدور فرهنگی از فرهنگ هندی تا بودایی وجود دارد. این نفوذ فرهنگی هندی و چینی به سمت شمال ویتنام گسترش پیدا میکند، اسلام نیز از طریق اندونزی و شبه جزیره مالایا نشر پیدا میکند.
اهمیت روابط تجاری
دریایی در جنوب چین به نام دریای نانهای وجود دارد، این دریا در فاصله 1770 تا 1850 به دلیل تبدیل شدن به کریدور تجاری شرق آسیا اهمیت پیدا کرد. در زمان جنگ جهانی دوم این نظم به هم خورد اما بعد از خارج شدن کشورهایی مثل آمریکا و انگلیس، روابط منطقهای در شرق آسیا به تدریج قویتر و شرق آسیا به یک بلوک اقتصادی و تجاری مستقل تبدیل شد، البته بخشی از این روند به روند کلی جهانیسازی مربوط میشد.
جمعیت و توان اقتصادی از نکات کلیدی درباره روابط منطقهای هستند. البته جمعیت کشورها و توان اقتصادی هیچ تقارنی با هم ندارند، به عنوان مثال امکان دارد کشوری علاوه بر پر جمعیت بودن سرمایهدار نیز باشد.
افزایش جمعیت دانشجویان تحصیلات تکمیلی
اگر بخواهیم رشد در مشارکت آموزشی در سالهای اخیر را بررسی کنیم به این نتیجه میرسیم که از دهه 1990 مشارکت جهانی در آموزش سطح سوم به اندازه رشد تولید ناخالص داخلی کشورها توسعه داشته است.
همچینین کیفیت آموزش عالی اهمیت بیشتری پیدا کرده و هزینهبرتر شده و به یک اولویت مهم در مسائل اقتصادی؛ سیاست و جامعهشناختی تبدیل شده است. این رشد سریع آموزش عالی در همه نقاط آسیا به جز آسیای مرکزی تقریبا به یک اندازه و بسیار زیاد بوده است.
میزان سرانه درآمد افراد در مالزی به اندازه پرتغال و روسیه است. چشماندازی وجود دارد که این روند رو به رشد ادامه داشته باشد، تایلند و اندونزی هم کمکم وارد حوزه کشورهای با درآمد متوسط میشوند. نسل بعد همان حرفهایی را درباره اندونزی از نظر توسعه میزنند که امروز درباره برزیل میگویند.
کشورهای شمال شرق آسیا به اندازه کشورهای غرب اروپا ثروتمند و قدرتمند شدهاند، این کشورها سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه را با هم تلفیق کردند و در حال حاضر دارند به توسعه میرسند. تولید ناخالص ملی و جمعیت تایوان تقریبا برابر استرالیا است. اگر بخواهیم تولید ناخالص ملی را ملاک قرار دهیم چین از آمریکا پیشی گرفته و به عنوان اقتصاد اول جهان خود را مطرح کرده است.
معمولا در کشورهای غربی، کسی دقت نکرده است ایران که کشور پرجمعیتی است و تمدن بسیار قدیمی دارد، چه توسعه بیسابقه ای در 2 دهه گذشته در آموزش عالی ایجاد کرد.
تایوان یکی از کشورهایی بود که خیلی زود به سمت آموزش نوع سوم حرکت کرد، و در حال حاضر در مقیاس جهانی در رتبهبندیهای بالایی قرار دارد، کیفیت تحصیلات دانشگاهی این کشور نیز بسیار خوب است.
اگر بخواهیم فقط درباره نرخ خالص ثبتنام آموزش سطح سوم در کشورهای شرق آسیا، استرالیا، نیوزیلند، هند و سایر رقبای آنها صحبت کنیم، به این نتیجه میرسیم که کشورهایی که تحت تاثیرفرهنگ چینی بودند مانند چین، هنگکنگ، تایوان، ژاپن؛ کره جنوبی و... در سطح بسیار عالی قرار دارند.
توسعه معمولا با 3 چیز همراه است: رشد طبقه متوسط، رشد میزان شهرنشینی و رشد میزان تحصیلات تکمیلی که معمولا با هم اتفاق میافتند.
هرچقدر شهرنشینی بالاتر رود، طبقه متوسط بیشتر میشود و این طبقه متوسط میل به آموزش بیشتری پیدا میکند در نتیجه تقاضا برای تحصیلات تکمیلی بالاتر میرود.
جمعیت زیادی از دانشجویانی که سطح دوم آموزش را تمام کردهاند به دولتها فشار وارد میکنند که به تحصیلات تکمیلی آنها فکر کنند. در نتیجه چون تقاضا بالا میرود گسترش تحصیلات تکمیلی سودمند است. اگر زیرساختهای مرتبط با تحصیلات تکمیلی افزایش پیدا کند میل به تحصیلات تکمیلی در طبقات متوسط و به دنبال آن میل به شهرنشینی افزایش پیدا میکند.
به عنوان مثال از دهه 1990 در اندونزی با افزایش شهرنشینی سرانه تحصیلات تکمیلی به شدت افزایش داشته است.
رشد علم و پژوهش
از دهه 1990 میلادی به دلیل اینکه با رشد اینترنت و فراگیر شدن زبان انگلیسی در جهان، سیستم جهانی برای تحقیقات به وجود آمد که مبنای آن زبان انگلیسی و غیربومی شد. اگر هر کشوری، دولتی، دانشگاهی میخواست که به این سیستم جهانی متصل شود باید این دو مولفه را رعایت میکرد.
در نقطه مقابل جنبشی به وجود آمد به اسم حرکت به سمت دانشگاههای در مقیاس جهانی که باعث شد رشد سیستمهای ملی تولید دانش بیشتر شود و در نتیجه تعداد دورههای دکتری داخل کشورها رشد و ارتقا پیدا کند.
در شرق آسیا، تمایلی برای سرمایهگذاری در حوزه تحقیق و توسعه ایجاد شد. مثلا کره بالاترین سطح سرمایهگذاری در این حوزه را دارد. 4/29% تولید ناخالص ملی کره صرف امور تحقیق و توسعه دانشگاهی میشود. دولت چین هم سهم آموزش عالی از تولید ناخالص ملیاش را هر سال 0/1% درصد افزایش میدهد که اگر با همین روند رشد پیش رود تا 5 سال دیگر از آمریکا نیز جلو میزند.
بیشتر این منابع مالی به موسسات دولتی بسیار بزرگ که خودشان بخش تحقیقاتی دارند میرسد، اما سهم دانشگاهها نیز از تولید ناخالص ملی روز به روز در حال افزایش است. اندونزی هنوز سیستم تحقیقاتی مدرنی برای خودش نساخته اما مالزی سرمایهگذاری زیادی در حوزه دانشگاهیاش انجام داده است. در حال جاضر 50 کشور در جهان سراغ داریم ظرفیت ایجاد دانش بومی دارند.
در بیشتر این کشورها، نسبت سرانه تولید ناخالص ملی 20هزار دلار و بیشتر است. در ویتنام، اندونزی و فیلیپین بیشتر دانشی که تولید میشود از طریق افرادی است که خارج از کشور دورههای دکتری را گذرانده و به کشورشان باز گشتهاند.
در آسیا-پاسیفیک، اگر بخواهیم از یک کشور نام ببریم که نقش کلیدی در تولید علم بومی دارد آن کشور قطعا چین است. چین با وجودی که بیشترین میزان جمعیت جهان را دارد به طور متوسط هر سال 15% بر میزان تحقیقاتش افزوده شده و این روند را به مدت 20 سال حفظ کرده است. با یک نگاه کلی میتوان گفت که در آینده بیشتر دانش بشر از دانشگاههای چین بیرون میآید.
در یک دهه اخیر مجموع دانش منتشر شده کشورهای آسیایی در کنار هم خیلی بیشتر از آمریکا بود. و الان چین در تولید علمی بعد از آمریکا رتبه دوم را در دنیا دارد. اگر بخواهیم فقط در مورد کمیت تحقیقات صحبت کنیم چین ظرف 5 سال آینده از آمریکا پیشی میگیرد اما از نظر کیفی هنوز در آسیا ضعفهایی وجود دارد و آمریکا و بلوک غرب به مراتب از چین جلوتر هستند. آمریکا به تنهایی یکسوم دانش راهبردی جهان را تولید میکند و بیشترین میزان مقالات مرجع در آمریکا تولید میشود.
اما در رشتههای مهندسی کامپیوتر، شیمی، فیزیک و حتی ریاضی، کیفیت تحقیقات چینیها در حال افزایش و به روز شدن است. چین در سال 2000 فقط 0/6درصد مقالات برتر و مرجع در رشته شیمی را تولید کرده بود، در حالی که در سال 2012 این میزان به 16/3درصد رسید. با این وجود از نظر تحقیقات در حوزه علوم پزشکی و علوم زیستی هنوز هم چین با ضعفهای زیادی مواجه است.
در شرق آسیا و سنگاپور بیشتر بر روی تحقیقات در حوزه علوم پایه (فیزیک و شیمی) و مهندسی تمرکز میشود، رشتههایی که بیشتر به شهرسازی، حملونقل و انرژی مربوط اند و با توسعه محیطی و شهری مرتبط هستند. این جایی است که بودجه و سرمایهگذاری در تحقیقات با هم همخوان هستند و دانشگاه به نیازهای جامعه پاسخ میدهد.
دانشگاههای در سطح جهانی
دانشگاههای در سطح جهانی، دانشگاههایی هستند که رتبههای بالا را در رتبهبندیهای حهانی کسب میکنند و تنها دانشگاههایی میتوانند این رتبهها را کسب کنند که دارای تولید علمی خوبی باشند. دانشگاه شانگهای تنها با سرمایهگذاری در بخش تحقیقات توانسته است در رتبهبندی ARWU حضور پیدا کند.
رتبهبندی کیو.اس هم بر اساس تعداد کمی کارهای تحقیقاتی و کارهای شاخص تحقیقاتی در زمینه آموزش عالی رتبهبندی ارائه میکند و برای حضور در این رتبهبندی دانشگاههای شرق آسیا راهی جز سرمایهگذاری در کارهای پژوهشی ندارند.
در مقیاس جهانی این رنکینگ تحت سیطره دانشگاههای آمریکا و آکسفورد و کمبریج است. از کانادا نیز دانشگاه تورنتو حضور مستمر در این رتبهبندی دارد. در 10درصد مقالات شاخص جهانی دانشگاه هاروارد با سالانه 7هزارو 60 مقاله تقریبا 2 برابر دانشگاه استنفورد با 3هزارو 223 مقاله حضور دارد.
در 30 رتبه اول رتبهبندیهای تحقیقمحور هیچ دانشگاه آسیایی به چشم نمیخورد. یک دلیلش میتواند این مسئله باشد که سیستم تحقیقاتی آمریکایی تا حد زیادی این تمایل وجود دارد که تحقیقات داخل دانشگاههای آمریکا را به عنوان ملاک برای رتبهبندی کیفی کار در نظر بگیرد. از طرفی در کشورهای آسیایی شکاف زمانی بین دورههای سرمایهگذاری بر روی تحقیقات وجود دارد در حالی که در آمریکا شاهد روند مستمری هستیم. این وقفههای زمانی باعث میشود که ارجاع به تحقیقات آسیایی پائین بیاید.
بین سال 2004 تا 2015 دانشگاههای چین رشد یکبارهای در 500 دانشگاه برتر جهان داشتند، به نحوی که سهم آنها از 8 دانشگاه به 32 دانشگاه افزایش پیدا کرد. در فاصله همین سالها، سهم تایوان نیز از 3 دانشگاه به 7 دانشگاه رسید. هنگکنگ 5 دانشگاه دارد که همیشه از لحاظ ارجاع مقالات رتبههای بالایی را کسب کردهاند.
ایران و مالزی 2 دانشگاه در 500 دانشگاه برتر دنیا در رتبهبندی ARWU دارند. کره یک دانشگاه (دانشگاه سئول) در این رتبهبندی دارد اما این دانشگاه بین 200 دانشگاه برتر دنیا است. چین 4 نماینده در بین 150 دانشگاه برتر دنیا دارد، سنگاپور نیز یک دانشگاه دارد که جز 50 دانشگاه برتر دنیا است.
شاخصی به نام شاخص نوبل در این رتبهبندیها لحاظ میشود اما چون هیچکدام از دانشگاههای آسیایی موفق به دریافت نوبل نشدهاند جایگاه پائینتری در این رتبهبندی کسب می کنند و اگر این شاخص از این رتبه بندی حذف شود قطعا جایگاه دانشگاههای آسیا ارتقا پیدا میکند.
برای مثال در رتبهبندی دانشگاه لیدن که این معیار لحاظ نشده رتبه دانشگاههای آسیایی مدام در حال ارتقا است.
در کریدور شرق آسیا دانشگاههای دارای کلاس جهانی از لحاظ کمی رو به افزایش هستندو مقالات و ارجاع آنها روندی فزاینده دارد، اما چیزی که ما نمیتوانیم با اطمینان درباره آن صحبت کنیم این است که این ظرفیت دانشگاهی و افزایش زیرساختهای آکادمیک منجر به ایجاد یک سیستم آموزشی بومی میشود یا نه. یا این که با سیستم آموزش بومی به نحوی شاهد توسعه پایدار آموزش در این کشورها خواهیم بود یانه. قطعا همکاری بین دانشگاههای منطقه با دانشگاههای جهان میتواند دروازهای باشد برای اینکه سیستم آموزش و تحقیقات به طور کلی در این کشورها اصلاح شود و رشد ایجاد شده مقطعی نباشد.
انتهای پیام/