خوشنویسی به دانش اقتصادی نیاز دارد/چطور این هنر را از رکود خارج کنیم
به گزارش خبرنگار خبرگزاری آنا، علیرضا زندی هنرمند خوشنویس که حدودا ۳۰ سال در این عرصه فعال است.
دارنده نشان درجه یک هنری (دکترای هنر) از وزیر فرهنگ است. آنچه در ادامه از خاطر شما میگذرد گفتگو با این هنرمند خوشنویس درباره هنر خوشنویسی در زمانه امروز است.
درباره هنر و انسان و انس و نیاز انسان برای زندگی معنادار به هنر نکاتی را بفرمایید.
هنر، مهارت آفریدن زیبایی است که به شکلی نمادین ظهور میکند. تحولات زندگی هر هنرمندی بسته به عوامل گوناگونی، چون فرهنگ، جامعه، زادگاه و آب و هوایی که از آن متاثر است، در هنر اومنعکس میشود. فیلیسین شاله هنر را این گونه تعریف میکند:
«هنر عبارت از کوششی برای ایجاد یک عالم ایدهآل، یک عالم صور و عواطف بیآلایش، در کنار عالم واقعی است»
او در جای دیگری اضافه میکند که هنر عبارت از طبیعت است که از خلال روحیه و از ورای شخصیت هنرمند به آن میرسیم. گرانت آلن میگوید: «زیبا چیزی است که موجب حداکثر تحریک حواس و حداقل خستگی اندام گردد.» تولستوی معتقد بود:
«هنر هنگامی ارزش دارد که با عواطف نیکو و هنر واقعی، هر نویسنده، نقاش و پیکرتراش بتوانند احساسات مذهبی را در میان مردم تقویت کند.»هرچند که نقل است نظریهٔ او با اعتراض روبرو شد. مارسل پروست نویسنده معروف فرانسوی در یکی از نامههای خود چنین نوشت:
«کسی که پاک نیست و جهان را به نظر بیآلایش نگاه نمیکند، نمیتواند هنرمند واقعی باشد.»
پروست شرط لازم برای هنرمند بودن را، بیآلایشی و پاک بودن میداند. ابن خلدون میگوید هنر سرریز است، افزایش است، رفاه، آسایش و ثروت در زندگی انسان است. به تعبیری یعنی انسان یک نیازهایی دارد، وقتی این نیازها برآورده شد و به حد بالا رسید و آن ظرف نیاز پر شد، آن چیزی که میآید دوباره روی این ریخته و سرریز میشود و از این سرزیر «هنر» پدید میآید. این یک دید فیلسوفانه و توام با حقیقت است. چرا که انسان تا نیازهای اولیه دارد و آن تأمین نشده است، به هنر نمیپردازد، وقتی نیازهای اولیهاش برآورده شد، متوجه هنر میشود.
مقدمهای عرض شد تا به این نکته برسم که واژهٔ «هنر» چند وجهی است و هر کسی برداشت خود را از این کلمه دارد. هنر در حالی یک زبان جهانی است که در دنیایی پر از هرج ومرج و سروصدا، بهعنوان مأمنی از آرامش و الهام نیز محسوب میشود. هنر در حالی خالق زیباییهای بصری است که به نوعی رسانه هم محسوب میشود و هنرمندان از طریق رسانههای مختلف مانند نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی و ادبیات میتوانند افکار، احساسات و تجربیات خود را بهگونهای منتقل کنند که شاید کلمات قادر به انجامش نباشند.
علاوه بر این، مواجهه با هنر به همه ما کمک میکند تا تواناییهای فردی و بینفردی لازم مانند همدلی، تفکر انتقادی و حل مسئله را پرورش دهیم. خلاصه ضمن اینکه هنر فقط یک تجمل یا نوعی سرگرمی نیست؛ خودابرازی و خلاقیت را ترویج میکند، به ما کمک میکند مهارتهای ظریف و مهم را توسعه دهیم، زمینه تاریخی را فراهم میکند، به بحثهای فرهنگی منجر میشود، به ما مکانی برای جمع شدن بهعنوان یک جامعه میدهد و زندگی را زیباتر میکند.
زندگی در شهری قدیمی که پراز مناظر بکر و تاریخی است و مملو از درختان چنار وخانهای بزرگ در زمین یا بهتر بگویم باغ پدربزرگم به مساحت سه هزار مترمربع، روبروی پارک شهر که مملو از مجسمههای زیبا بود. ایوان خانه مان پراز گلهای شمعدانی، انواع کاکتوس، برگ عطرچای (گیاهی سبزرنگ و معطر که به هنگام دم کشیدن چای به قوری اضافه میشد).
درخت گردوی کهنسالی هم داشتیم که پدربزرگ مرحومم در سن پنج سالگی نهالش را کاشته بود. هرکدام از پنجرههای پذیرایی و اتاق خوابها را که باز میکردیم منظرههایی دلفریب از درختان انجیر، ازگیل، گوجه سبز، بالنگ، گردو، پرتقال، انگور، انارترش، انبه، هلو، شلیل، توت سیاه و سفید، سیب لبنانی و سیب ترش چنان حس خوبی میداد که حاضر نمیشوید با هیچ چیز دیگری جایگزینش کنید.
محیطی امن برای مابود تا در امنیت کامل و بدور از هیاهو به معنای واقعی کودکی کنیم و با پای برهنه تنشهای خود را به زمین بسپریم و دریچههای روح و وجودمان برای دریافت معنویت و هنر گشوده میشد.
علاقمندی و انس باهنر از چه سنی در شما بوجود آمد؟
مادرم معلم بود و بواسطه اهمیتی که برای استعدادیابی و آموزش قائل بود، ما چهار برادر را در کلاسهای مختلف هنری ثبت نام کرد. از سال ۶۸ توسط آقای حمید پورکار با خوشنویسی و آقای حسین خوشگوی فومنی با نقاشی گره خوردم و تا جاییکه بخاطر دارم هیچ موسسه و آموزشگاهی وجود نداشت اگر هم بود در قد وقواره کانون پرورش فکری کودکان نبود. در کانون بود که با استاد خلیل حبیب زاده آشناشدم و در محضر او شاگردی کردم و میکنم در نتیجه هم به کانون برای کتاب و کتابخوانی واستفاده از برنامههای فرهنگی میرفتم و هم در خارج از آن در کلاس نقاشی شرکت میکردم. در واقع حقیقتا خود را مدیون کانون پرورش فکری کودکان میدانم. مجموعهای که در آن سالها برنامههایی غنی برای پرکردن اوقات فراغت کودکان ونوجوانان در تابستانها و همچنین ارائه خدمات علمی و پژوهشی در سال تحصیلی داشت.
چرا نقاش نشدید؟
۷ سال دوره کامل طراحی را آموختم و تا سالها از خانوادهام به عنوان سوژه پرتره طرحیهایم بهره میبردم و کاربه جایی رسید که اطرافیان معتقد بودند استعدادم در طراحی و نقاشی بیشتر است. قسمت بود نمیدانم ولی چنان جذبهای در خوشنویسی نهفته است که نمیتوان آن را بازگو کرد ضمن اینکه بخاطر دارم که در کودکی چوب درخت انار را میشکستم و باصطلاح میتراشیدم تا خط بنویسم. ولی یکی از دلایل مهم، علاقمندی مادرم و خط خوشی که داشت بود بخصوص دایی ام که میراثی از نیاکان خود داشتند. در واقع بهتر است بگویم فرزندان بنوعی دنباله روی آرزوهای پدران و مادران خود هستندوچه سعادتی مبارکتر از این؟! آیا خوشنویسی هنری ذاتی است یا اکتسابی؟ تعلیم چقدر در خوشنویس شدن یک فرد موثر است؟ ذوق هنری و استعداد میتواند ذاتی باشد چناچه عرض کردم خانواده مادر همه خوش خط بودند و زیبا نویسی از ویژگیهای بارزشان بود. هر فردی به فراخور علاقمندی خود به یکی از رشتههای هنری، از آن بهره میبرد، اما در هر هنری از جمله خوشنویسی دریافت نکات فنی و آموزشی امری کاملا اکتسابی بنظر میرسد و نمیتوان نقش تعلیم را منکر شد.
تعریف خوشنویسی از نگاه شما؟
خوشنویسی غیر از خوش نوشتن یعنی خط را با درون آمیختن و در احساس غوطهور کردن و از سرانگشت بیرون آمدن. خوشنویسی واقعا هنر عجیبوغریبی است. خوشنویسی لحظه به لحظه، نو به نو میشود؛ البته به شرطی که مراتبش طی شود. به شرطی که درونت پاک باشد تا تمام وجودت را بگذاری روی خط. لازمهاش این است که بخل و حسد و کینه نداشته باشی و به ذهن مجال دهی که تمام تمرکزش را روی خط بگذارد.
اقتصاد خوشنویسی چه وضعیتی دارد؟
وقتی از اقتصاد صحبت میکنیم، یعنی باید یک زیرساختهایی وجود داشته باشد. این زیرساختها در خوشنویسی وجود ندارد. وقتی یک تابلوی نقاشی در حراج تهران یا حراج کریستیز میلیاردها تومان چکش میخورد، بهدلیل این است که زیرساختهای لازم برای فروش آن ایجاد شده است. در این حراجیها اثر هنری بهعنوان کالایی معرفی شده که میتواند برای سرمایهگذاری سودآور باشد. در خوشنویسی این فضا وجود ندارد. دوستان خوشنویسی که کلاسیک کار میکنند، قیمت آثارشان را با آثار مدرن مقایسه میکنند، غافل از اینکه در فضای مدرن روی اقتصاد، بازاریابی، نحوه ارائه اثر و همه اینها کار شده و بعد قیمت یک تابلو بالا رفته است.
خوشنویسی به دانش اقتصادی و افراد آشنا به اقتصاد هنر نیاز دارد. ما خوشنویسها باید بپذیریم وقتی یک تابلوی خوشنویسی قرار است ارائه شود، بهعنوان کالا ارائه میشود. اگر اینها لحاظ شود، اقتصاد خوشنویسی هم تکانی میخورد، ولی اگر به همان شکل سنتی رفتار شود، فکر نکنم تغییر خاصی رخ دهد، مگر اینکه روی کارهای قدما مثل دوره صفویه و قاجار کار کنید، چون در مورد معاصرین با این وضع اتفاقی رخ نمیدهد
نقاشیخط چیست و ظهور شیوههای نوین را در کنار خطوط کلاسیک خوشنویسی همچون شکسته نستعلیق را چگونه ارزیابی میکنید؟
نقاشیخط بهعنوان شیوهای نوپا و اصیل در هنر معاصر ایران شناخته میشود. مکتبی که عنصر خط و خوشنویسی با تکیه بر وجه بصریاش، خمیر مایۀ اصلی آن را تشکیل داده و محتوای آثار در شکل و ظاهر بصری آن نشان داده میشود. نقاشیخط بعد از ظهور مکتب سقاخانه ودر آغاز دهۀ ۱۳۴۰ و کابرد خط در نقاشی شروع شد. اما تلاش سقاخانهایها تاثیر ماندگاری بر نقاشی نوگرای معاصر ایران گذارد و موجب شکلگیری جریانهای هنری دیگری از جمله مکتب نقاشیخط شد.
بنابراین نقاشیخط به عنوان یک مکتب هنری از بطن مکتب سقاخانه زاده شد واز چهرههای تابناک این تکنیک باید به رضا مافی و فرارمز پیلارام که هنوز آثارشان مورد کپی برداری هنرمندان علاقمند قرار میگیرد باید اشاره کرد. امروزه این مکتب با داشتن بار و غنای تاریخی، فرهنگی، هنری و هویت ملی، اهمیت دو چندانی در عرصۀ هنرهای تجسمی دورۀ معاصر ایران پیدا کرده و حتی آرام آرام جایگاهی جهانی نیز برای خود کسب کرده است.
چنانچه موفقیت هنرمندان این مکتب در جلب و جذب مخاطبان خود، در رقابتهای بینالمللی و بینالهای معتبر جهانی و حتی عرضه و فروش آثار در بازارهای هنری دنیا با مبالغی بسیار بالا و بیسابقه شاهدی بر این مدعاست. تحولات تکنولوژی در پنجاه سال گذشته شتاب بیشتری یافته و در بخش فنی و صنایع الکترونیک با ارائۀ سیستمهای نوظهور، عصر حاضر را به دهکدهای جهانی بدل کرده است. پدیدههای جدیدی که بهواسطۀ ظهور تکنولوژی به وجود آمده، نهتنها موجب دگرگونی روشها شده، بلکه تجدید نظر در تمامی سطوح اجرایی این هنر را نیز فراهم کرده است. خوشنویسی با وجود فراز و نشیبهای بسیاری که در طول تاریخ پشت سر گذاشته، همچنان یک هنر زنده و پویا است. هنری که با الهام از منابع غنی و معنوی عالم معنا و ایجاد پیوند و یگانگی هنرمند با ابزارش منجر به خلق آثاری میشود که به مانند آثار درویش عبدالمجید طالقانی شکسته نویس زبده و نخبه دوره زندیه همچنان بدیع و حیرت انگیز است و اگر مشکلات زندگی و بیماری وی نبود وبیشتر از ۳۵ بهار زندگی میکرد، تصور بفرمایید چه اتفاقی میافتاد؟!
هنرمندی که خود در زمانه پرمشقتش خالق ابداعات و سنت شکنیهایی هنرمندانه و اگاهانه نسبت به معاصر خود، شفیعا بود. خوشبختانه در دوره معاصر با ظهور استاد یدالله کابلی خوانساری از هنرجویان نستعلیق وخلف استاد سید حسن میرخانی که در خط شکسته استادی نداشتند، با ابداع قطعه پردازی با ترکیب بندی مختلف قلم از غبار تا جلی در صفحه، بهطوریکه هر قطعهای فرم، فضا و ترکیبی خاص خود را پیدا میکند. این در حالی است که شکستهنویسان پیش از او در ترکیب بندیها بیشتر از دانگ غبار و ریز و غالباً از یک قلم استفاده میکردند. ایشان از سال ۱۳۵۰ با راه اندازی آموزش و تعلیم خط شکسته تحول بزرگی را در دوران معاصر رقم زد و خود درویش عبدالمجید زمانه خود شده اند و خیل مشتاقان هنر ایشان در داخل و خارج از کشور برای دیدار ایشان و آثار خلاقانه وجود مبارکشان سراز پا نمیشناسند.
مراکزی، چون انجمن خوشنویسان چه تاثیر مثبت یا منفی بر خوشنویسی به عنوان هنر شاخص ایرانی گذاشته اند؟
انجمن خوشنویسان ایران با قدمتی بیش از ۶۰ ساله به آموزش و پرورش هنرجویان ایرانی میپردازد و شاید بتوان گفت پرسابقهترین سازمان و محفل هنری غیردولتی تاریخ معاصر ایران است و شکل گیری آن به همت چهرههای تابناک عالم خوشنویسی اساتید فقید سید حسین و سید حسن میرخانی، علی اکبر کاوه وابراهیم بوذری محقق شد.
افزون بر آموزش علاقمندان به این هنر در خطوط نستعلیق، شکسته، ثلث و نسخ که از جمله فعالیتها و وظایف خن محسوب میشود چاپ چندین کتاب ارزشمند رسم الخط وآداب الخط و همچنین کتب نفیس برگرفته از متون ادبی، عرفانی و اخلاقی به خط خوشنویسان شهیرایرانی و برگزاری نمایشگاههای متعدد در داخل و خارج از کشور و تاسیس چندین شعبه بخصوص در خارج از کشور و فارغ التحصیل شدن چندین هزار نفر خوشنویس و تربیت دهها استاد نقش بسیار درخشانی بر تارک فرهنگ سرزمین پارس داشته و بجز ثبت وحقظآثار ماندگار و اغنای گنجینههای هنری میراث ماندگار در قالبهای کتابت، کتیبه، و قطعه نویسی و مانند آن همواره نقش بسزایی در هنرهای وابسته از جمله نگارگری داشته است و در ساختار اخیر، سکاندار این سازمان ارزشمند به دستان توانمند استاد سید حیدر موسوی میباشد و امیدوارم هرچه بیشتر در پیشبرد اهداف انجمن تندرست و برقرار باشند.
جایگاه نقد و تخریب را در بین هنرمندان چطور ارزیابی میکنید؟
اختلاف سلیقه و ذائقه هنری امری غیرقابل انکاردر هر هنری است. در واقع مبنای آن اگر انگیزههای شخصی نباشد، هیچگاه دچار مشکل نخواهد کرد. پارامتر دیگری که در این راستا به آن پرداخته نشده، آموزش نقد هنری است. همانطور که آموزش هنر در مدارس جدی گرفته نمیشود و عمدتا" زنگ هنر، زنگ تفریح است نقد بلد نیستیم، آموزش هم ندیده ایم در حالیکه نقد آثار هنری به نوبه خود مقولهای بسیار تخصصی و حرفهای است و قبل از اینکه در دانشگاه آن هم در بفضی رشتههای درسی به آن پرداخته بشود باید در سطح مدارس پیگیری بشود. در کشورهای در حال توسعه و پیشرفته معضلات خود را از طریق آموزش در مدارس پیگیری و پی ریزی کرده و در نسلهای بعد دچار رنسانس عجیب و شگرفی شده اند، اقتصاد پویا و رشد و شکوفایی هنرهای مدرن در کنار هنرهای سنتی اصیل، خالق اجتماعی است که هم احترام در آن موج میزند و هم نقد منصفانه و حرفهای در آن زینت بخش جامعه هنری پی شود. اتفاقی که هم اکنون شاهد آن هستیم حاصل منیت و خودخواهی اشخاصی است که هنر را در انحصار خود میخواهند و با هرگونه ابداع و خلاقیت به مبارزه برمی خیزند در حالیکه در کنارهم قرار گرفتن سلایق مختلف زایشی در خور مردم هنردوست کشورمان در پی خواهد داشت و در شان مردم شریف ما نیست که شاهد تنشهای اساتید و هنرمندان معاصرخود باشند.
معتقدم تنها راه نجات از این شرایط و خدمت به هنر و آینده کشورمان آموزش صحیح و پرورش جدی بخصوص از مدارس است. همانگونه که پیگیری ورزش حرفهای در مدارس نتایج خوبی در پی داشت به هنر و نقد هنری هم باید در مدارس بمثابه دروس تخصصی نگاهی جدی بشود در غیراینصورت باور مردم روزبروز به هنر سنتی و اصیل مان کم شده و یا از بین میرود ودر حالیکه آنچه زندگی را برای همگان لذت بخش میکند نگاهی زیباشناسانه به جهان یا همان هنر است و اگر هنر نباشد حقیقت ما را نابود خواهد کرد.
در پایان زیباترین ابیاتی را که باخط خوش نگاسشته اید را بفرمایید.
ضمن تشکر از زحمات شما با ابیاتی از سنایی عرایضم را به پایان میرسانم.
سالها باید که تا یک کودکی از روی طبع
عالمی دانا شود یا شاعری شیرین سخن
عمرها باید که تا یک سنگ خاره ز آفتاب
در بدخشان لعل گردد یا عقیق اندر یمن
قرنها باید که تا از لطف حق پیدا شود
بایزیدی در خراسان یا اویسی در قرن
انتهای پیام/