عصبانیتهای لحظهای، مجرمان همیشگی
به گزارش خبرگزاری آنا، رضا اسدی، کارشناس ارشد روانشناسی شخصیت در یادداشتی نوشت: صبح امروز با خواندن خبری در رسانهها که حکایت از مرگ یک راننده اسنپ در درگیری با مسافر بر سر کرایه خودرو، داشت، مرا بر آن داشت که در این زمینه غور کرده و علت وقوع این رویداد را که نه به تازگی بلکه از قدیم در جامعه ما وجود داشته و هر روز علیرغم رشد اجتماعی اعضای جامعه، در حال افزایش است و با خواندن هر صفحه روزنامه و سایت و خبرگزاری ها، بخشهایی از آن را میخوانیم و یا فیلمهای آن را در رسانههای اجتماعی مشاهده میکنیم، در ذهن پویشگر خود به بررسی بنشینم.
خبر، کوتاه بود و نابخردی از سرتا پایش مشخص، نیمه شب گذشته راننده اسنپ و مسافرش بر سر کرایه، که با زعم من مساله عجیبی است چرا که در سیستم اسنپ همه چیز حتی کرایه سفر از قبل مشخص است، با هم درگیر شده و در این میان مسافر با مشت به صورت راننده کوبیده و به بیهوشی وی ختم شده است، متعاقبا مسافر از محل دور شده و از آنجا که جمعی شاهد این ماجرا بودند به کمک راننده رفته و پلیس و اورژانس را خبردار میکنند. راننده مضروب به بیمارستان منتقل میشود، اما تلاش پزشکان راه به جایی نبرده و وی به کام مرگ فرو میرود و پلیس پس از ساعتی جستجو، مسافر ضارب را دستگیر کرده و به کلانتری محل منتقل میشود و د رحال حاضر در انتظار قانون است که در موردش چه حکم میکند.
تا اینجا که به ماجرا نگاه میکنی، حادثهای به نظر سطحی میرسد که از درگیری ساده خیابانی در روز نسبتا شلوغ و پر دغدغه مردم جامعه، مورد خاصی نیست، اما زمان که به عمق ماجرا میاندیشی، ابعاد تازه و عجیبی برای شنونده پیدا میشود که هر ثانیه از این رویداد میتواند دنیایی از نظریات و فرضیات حوزههای جهان بینی، جامعه شناسی، روانشناسی و مدیریت بحران را به ذهن متبادر کند.
در بدترین حالت، کرایه مورد اختلاف این دو مرد - منظورم مسافر و راننده خودرو است – مبلغی ناچیز است که در نگاه اول شاید با تعارفی ساده حل میشد و هر یک پس از جدایی از هم به مسیر خود رفته و به زندگی خود ادامه میدادند یا به دغدغههای خود میپرداختند، اما چه چیز باعث میشود که همین ناچیزها در بسیاری از اختلافها به ضرب و جرح، مرگ و نقص عضو منجر میشود؟ چه چیزی پشت پرده این نوع خشونت است که چنین جان انسانها را که به قولی اشرف مخلوقات هستند و خداوند جز آنها موجودی برتر نیافریده! چنین سبوعانه با دست خالی به جان هم میافتند و جان از هم میستانند؟
اکنون سالهاست که درگیریهای فیزیکی و لفظی، جزء لاینفک زندگی افراد است؛ اما شدت و حدت آن بسته به زمان، مکان و شرایط متفاوت است. از بی مهریها و کم لطفیهای والدین در دوران کودکی که در بزرگسالی نمود یافته و عقدههای دوران کودکی که اکنون سر باز کرده اند، هیجانات و استرسهای ناشی از جامعه، خشم فرو خورده دوران جوانی، گرفته تا ناکامیهای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، مذهبی و... همه و همه و بسیاری مسائل دیگر باعث شده در سالهای اخیر جامعه شناسان، رفتار شناسان و روان شناسان بسیاری در سرتاسر دنیا دغدغه یافتن علت خشونت و نزاعهای خیابانی را داشته باشند و تجزیه تحلیلهای خود را منتشر کنند که چرا و چگونه همه این علتها میتواند یک فرد عادی را به نابهنجاری متخلف تبدیل کند.
دکتر باقر شاملو (روان شناس و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی)، معتقد است، از عمده دلایل بروز درگیری و نزاعهای خیابانی و یا اصطکاک بین افراد، ریشه در روابط اجتماعی دارد؛ به گفته وی، پایین آمدن ظرفیت تحمل مردم به دلیل وجود فشارهای روانی و استرسهایی است که بخشی از آن ناشی از شرایط شخصی و بخشی هم ناشی از شرایط اجتماعی است که باید ریشه یابی شود.
مسائل فرهنگی نیز در این میان، کم تاثیر گذار نیست، متاسفانه فقر فرهنگی موجود در میان برخی اقشار اجتماعی، طرز تفکر قلدر مآبانه، کاهش ظرفیت تحمل افراد، تاثیر از همسالان، عدم آموزش مناسب از سوی خانواده و فرزندان، الگوهای نامناسب فرهنگی، اختلالات عصبی و روانی و بسیاری موارد از این دست، میتواند به این مشکل دامن زده و هر روز وضعیت برخوردهای فیزیکی و نزاعهای خیابانی را افزایش دهد.
بعضا، دخالتهای دولتی و حکومتی و سازمانهای آموزشی و اداری توانسته با ارائه راهکارهای مختلف این تنشهای اجتماعی و فیزیکی را کاهش دهد، اما راه حلها مقطعی، کوتاه و موقت است و این در حالی است که کاهش پرخاش اجتماعی، نیازمند وجود زیرساختهای آموزشی و تربیتی است که تا میزان زیادی وابسته به نهادهای آموزشی همچون خانواده، مدرسه و دانشگاه است تا با را ارائه راهکارهای متنوع به تک تک افراد جامعه این آموزش داده شود که برای حل مسائل فی مابین، نیاز به برخوردهای فیزیکی و اصطکاک بدنی نیست، بلکه سال هاست در جوامع پیشرفته این مساله با گفتمان و منطق به سرمنزل مقصود رسیده و حل شده است.
به طور مثال، در گذشته کمتر به بیمه شخص ثالث یا بیمه وسایل نقلیه توجه شده و معمولاً تصادفهایی که منجر به خسارت میشد با درگیری و پرخاشگری طرفین همراه بود، اما از زمانی که بیمه الزامی شد افراد، چون از پرداخت مکانیسم جبران خسارات مطمئن هستند شاید نیازی به درگیری و فحاشی نمیبینند که میتوان از این امر به نوعی به عنوان مدیریت اجتماعی یاد کرد.
بر این مسئله تردیدی نیست که رفتارهای انسان، فرآیندی از آموزش و تحصیلات در محیطهای فرهنگی اجتماعی، سیاسی، مذهبی و. است، پس تعامل مجموعههایی از عوامل محیط خانواده آموزش و حتی برخورد جناحهای مردمی نیز میتواند برای افراد جامعه، الگوی مناسبی باشد.
از سویی، تدوین قوانین جزایی و بازدارنده، میتواند مانع بروز رفتارهای هیجانی شود و فکر مجازات و عواقب قانونی آن برای طرفین درگیری به نوعی نقش بازدارندگی را ایفا میکند و مانع از بروز برخوردهای فیزیکی میشود، اما نبود ساز و کارهای اثبات بروز درگیری از سوی طرفین نزاع در مجامع قانونی و عدم آگاهی شهروندان به مواد حقوق شهروندی، به نوعی این مساله را ابتر گذاشته و بی نتیجه است اگر کسی در حین درگیری به جاع دفاع از خود در برابر ضارب به دنبال یافتن ادله اقامه دعوی برای دادگاه باشد، زیرا که اغلب این رفتارها در محل درگیری، هیجانی و فی البداهه است و چه بسا ساعتی بعد هر دو طرف از کرده خود پشیمان باشند.
یکی دیگر از علتهای عمده نزاعهای خیابانی، وجود مشکلات فردی همچون اختلالات روانی و عصبی است که خود ریشه در مسائل اجتماعی، مالی و... دارد. متغیرهای بسیاری در مبحث روانشناختی این نزاع ها، مشاهده میشود که میتوان به صورت خلاصه به برخی از آن اشاره کرد.
ضعف و کمبودهای درونی فرد از جمله فقر عاطفی، حسادت، میل به خودنمایی، نداشتن مهارت برقراری ارتباط و در نتیجه توسل به حالتهای تخلیه روانی - فیزیکی برای احقاق حقوق، ناکامی و تعارضات نسبی مالی اقشار جامعه، گسترش شکاف طبقات اجتماعی، عوامل ذهنی و عینی، اختلالات شخصیتی (مثل اختلال انفجاری متناوب و پرخاشگری)، داشتن تیپهای شخصیتی ستیزه جو (شخصیت ضد اجتماعی و مرزی)، فقدان نظارت صحیح والدین در روند تربیتی فرزندان و تاثیر پذیری فرزندان از تربیتهای خیابانی، افزایش سرگرمیهای رایانهای خشن، گرایش به سوء مصرف موادمخدر و مشربات الکلی، همه و همه میتوان دلایل متعدد روان شناختی بروز خشونتهای خیابانی باشد.
همچنین، فقر اقتصادی و حماقتهای ناشی از آن، آسیب ناشی از توسعه زندگی شهری و ایجاد شرایط زندگی اجتماعی امروزی خصوصاً در شهرهای بزرگ، ترافیک، ناکامی در رسیدن به اهداف، شرایط اقلیمی و برنامههای کنترل نشدهای که آستانه تحمل افراد را پائین میآورد نیز موثر است.
تا به اینجا، نگاهی گذرا و کوتاه به مختصری از دلایل و علل وقوع خشونتهای فیزیکی و نزاعهای خیابانی داشتیم و اکنون همچون هر یادداشت دیگری وقت آن است که راهکارهایی را برای کاهش این مشکل اجتماعی و فردی، ارائه دهیم، اما خوب میدانیم که ارائه و بیان راهکار تا زمانی که به مرحله اجرا نرسد و تک تک افراد جامعه به آن عمل نکنند، فایدهای ندارد و چه بسا بسیاری از نشریات، جامعه شناسان، روان شناسان، سیاستمداران و حتی نویسندگان راهکارهای مناسبی را ارایه داده باشند، اما از آنجا که مردم و اقشار مختلف جامعه به این راهکارهای وقعی ننهاده و عمل نکرده اند، بی فایده فقط در حد سیاه کردن برگههای کاغذ و صفحات مجازی باقی مانده اند.
آموزش از اساسیترین راه حلهای دفع خشونت و تقویت روحیه تبادل مسالمت آمیز عمومی با اتکا به برنامههای آموزشی مهارتهای فردی خانوادگی و اجتماعی خواهد بود، کاهش میزان بیکاری و ایجاد فرصتهای شغلی – مالی مناسب برای جوانان، نهادینه سازی آموزههای فرهنگی مشتمل بر باورها و رفتارهای خاص و مطلوب و مورد پسند و تشویق جامعه، توجه به اصل برجستگی نهادهای اجتماعی آموزنده، ترویج سنت میانجی گری به این منظور که یک میانجی به عنوان یک حلقه ارتباطی میان صاحبان منازعه عمل میکند و برداشت هر یک را نسبت به طرف دیگر بهبود میبخشد و راه حلهایی برای مسئله مورد منازعه پیشنهاد میدهد قبل از وقوع جرم ناشی از منازعه، جلوگیری از رشد خرده فرهنگهای انحرافی در جامعه که متاسفانه امروزه در فضای مجازی به سرعت و وفور در حال گسترش است و کسی را یارای مقابله با آن نیست، انسداد راههای دسترسی به سلاحهای سرد و گرم، ایجاد راههای ساده و سریع برای احقاق حقوق شهروندی و اعمال مجازاتهای سختگیرانه و قاطع برای متخلفان و هنجارشکنان اجتماعی از مواردی است که میتواند به این وضعیت نابسامان اجتماعی خاتمه دهد.
بهترین عنصر پیشگیری و مکمل تمام راهکارهای مذکور؛ مسئولیت رسانهها است. آنچه مسلم است رسانه قادر است با مسیردهی افکار عمومی به تغییر رفتارهای مبتنی بر رعایت هنجارها و ارزشها و مهندسی افکار عمومی و به پیشگیری از این جرایم کمک کند.
و، اما آخر سخن این که؛ روانشناسان، معتقدند ناکامیها در دستیابی به اهداف، از مهمترین دلایل بروز خشونت و پرخاشگری است و راههای مقابله با خشونت و طرق کنترل آن را باید از دوران کودکی در دستور کار نهادهای خانوادگی و آموزشی به عنوان بخشی اساسی و زیرساختی از سیاستها و خط مشی گذاریهای اجتماعی شدن قرار گیرد؛ چراکه عامل اصلی پیشرفت در جوامع متمدن و مترقی نهادینه سازی فرهنگی درست، در میان مردم آن جامعه است و منشاء و سرآغاز اعتلای یک جامعه تثبیت و تحکیم یک فرهنگ عامه مغنی و متعالی است.
انتهای پیام/