یادداشت و شعر افشین علاء در سوگ حمید سبزواری
به گزارش خبرنگار فرهنگی آنا، یادداشت ارسالی افشین علاء به خبرگزاری آنا، به شرح زیر است:
«استاد حمید سبزواری هم رفت... پیر سوخته دلی که قافله سالار شاعران انقلاب بود. این ضایعه را به همسر نورانی و باصلابت استاد، فرزندان گرامیاش و همه اصحاب سخن و قلم تسلیت میگویم.
بیمناسبت ندیدم شعری را که در اردیبهشت هشتاد و نه برای بزرگداشت ایشان سرودم و در سبزوار خواندم، را تقدیم کنم. با این توضیح که خداوند را شاکرم که برای بزرگان و عزیزانی که حق بر گردنم دارند، در زمان حیاتشان شعر گفتهام و به آنها عشق ورزیدهام. نه بعد از وفات شان که البته مرثیه فراق نیز جای خود دارد...
ای حمید ای پیر شعر انقلاب، از من سلامت
قلهها دیریست میبالند بر خود زیر گامت
من همانم، کودک پنجاه و هفتم من، که صبحی
در زمستان گریه کردم با «خمینی ای امام»ت
من همانم، طفل لرزانی که میخواندم سر صف
در دبستان «ای مجاهد ای مطهر» را به نامت
من همانم، نوجوان سال شصتم من، که یک شب
پر کشیدم در هوای جبههها از پشت بامت
من همانم، آنکه در عهد جوانی سیر کردم
در حریم قدس «همپای جلودار» کلامت
من همانم، آنکه در خرداد ناگه سوخت جانم
با «دریغا ای دریغا»ی تو در سوگ امامت
تو همان پیری که سی سال است صبح و شام خلقی
همنوا با توست چون من با نوای صبح و شامت
چون شهیدان را صلا دادی که «برخیزید»، اکنون
بین که برخیزند هرسو سروها در احترامت
هر خط پیشانیات دارد حکایتهای پنهان
از رکوعت، از سجودت، از قعودت، از قیامت
دولت شبزندهداریهاست بیشک اینکه هر دم
میچکد بیتابی از سجادهات، مستی ز جامت
سبز باش و سربلند ای سرو پیر سبزواری
باشد ایامت بهرغم تلخکامیها به کامت
افشین علاء
انتهای پیام/