صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
با کاروان عشق؛

در بین این شب‌ها، شب تو فرق دارد +فیلم

بخش‌هایی از روضه‌خوانی رئیس جمهور شهید آیت‌الله رئیسی برای شب نهم محرم، شب تاسوعا، شهادت حضرت ابوالفضل عباس (ع) را در این گزارش ببینید.
کد خبر : 922342

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، عزاداری در دهه اول محرم، یکی از فرهنگ‌های ریشه‌دار مردم ایران است. فرهنگی که از کودکی نهال آن در وجود همه ما کاشته شده و تا پایان عمر همراه‌مان است. 

حالا دیگر این یک رسم ثابت است که در ایام محرم (مخصوصاً دهه اول) در خانه‌ها، کوچه‌ها و خیابان‌ها کتیبه‌ها و پرچم‌های منقش به نام سیدالشهدا و ائمه اطهار جلوه‌گری می‌کند و شب‌ها نوای عزاداری در سرتاسر ایران طنین‌انداز می‌شود.

به مناسبت فرارسیدن ایام محرم در طول دهه اول، ما نیز دلهامان را به کربلا گره می‌زنیم و در قالب ویدئوهایی کوتاه از سخنرانی‌های خطیبان به نام کشورمان با رویدادهای رخ داده در ۱۰ روز نخست محرم همراه می‌شویم. 

شب نهم محرم: رئیس جمهور شهید آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی

 درحنجره‌ی زخم زمین علقمه می‌سوخت/ یک کرببلا خاک چه بی واهمه می‌سوخت

می‌ریخت نمک، زخم به داغ دل مردی/ از مرثیه‌ی سرخ گلو زمزمه می‌سوخت

یک سو تن ساقی به روی دشت پر از تیر/ مشک وعلم و آب به یک سو -همه می‌سوخت

دیوان بلا مهلکه را تبرئه می‌کرد/ پرونده احساس در این محکمه می‌سوخت

وقتی که علمدار چو شمعی شده بود آب/ انگار که یک باردگر فاطمه می‌سوخت

زنجیر نگاهی گره می‌خورد به خیمه/ هر ضربه که می‌خورد به فرقی، قمه می‌سوخت

درخیمه غم دلهره می‌کشت زنی را/ آنگاه که کردند پراز خون بدنی را

برچشم گلی، هاله‌ای از خار نشسته/ یا خار تنی بین نمکزار نشسته

نه، اشک شفق نیست از این منظره شاید/ خون دل زهراست که بربار نشسته

قدری کمکم کن که شوم راست ببینم/ سقای حرم نیست، نه ... انگار نشسته

رخساره‌ی ماهم  چقدر خاک گرفته/ تصویر به چشمم چقَدَر تار نشسته‌

ای کاش که می‌شد سر آن تیر درآید/ تیری که به چشمان علمدار نشسته

سردار سلحشور سپاه حرم من/ پای سر تو چند خریدار نشسته

 حالا که شکستی زفراقت کمرم را/ بی تو چه بگویم تو بگو اهل حرم را

(رضا دین پرور)

انتهای پیام/

ارسال نظر