هزینه اشتباهات سیاسی و اقتصادی را مردم میدهند
فرمودهاند که مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود یعنی که از خطاها و اشتباهاتش درس میگیرد و راه تکرار را بر آنها میبندد. اصلا تمدن بشری مبتنی بر عبرتهای تاریخی است. یعنی بشر به قدرت عقل و البته به مساعدت و راهنمایی راهنمایان ربانی از خطاهایش پلی میسازد تا از آنها بگذرد و به مدارج بالاتر دست یابد.
خطاها اگر تکرار شوند باعث عقبگرد و پسرفت میشوند؛ اما اگر مایه عبرت شوند ما را به صواب و صلاح رهنمون میشوند. یکی از منابع دانش بشری همین آزمون و خطاست یعنی اگر امروز علوم پزشکی و مهندسی پیشرفت کردهاند، دانشمندان این پیشرفت را ممنون و مدیون خطاهایی هستند که دانشمندان قبلی مرتکب شدهاند. در تاریخ پزشکی بسیاری از شیوههای درمانی جواب ندادهاند، حتی تاثیر عکس گذاشتهاند و بسیاری از بیماران بختبرگشته را به کام مرگ فرستادهاند تا سرانجام طبیبان توانستهاند راه درمان بسیاری از مریضیها را کشف کنند. همین الان هم بخشی از کار محققان و دانشمندان این است که در مورد خطاها و اشتباهات و ندانمکاریها مطالعه کنند و جلوی تکرارشان را بگیرند.
به یک اعتبار همه عالم -حتی سنگ و چوب و جماد و حیوانات و گیاهان- اهل عبرتاند و اشتباهاتشان را تکرار نمیکنند. تکامل و سیر تطور عالم را گزافه نیست اگر با عبرتها مترادف بگیریم. در این میان فرزندان آدم به طور ویژه اهل اعتبار یا همان اهل تکاملند. بنابراین کسی که بر اشتباهاتش اصرار میورزد و حاضر به جبران و گریز از آنها نیست، در اصل دارد در مقابل تکامل میایستد و درجا میزند. دانش بشری هم در اصل چیزی جز همین نیست که راههای درست را از غلط بازشناسیم و آزمونها و خطاهایمان را به ابزار پیشرفت بدل کنیم.
این حرفها بهظاهر بدیهی مینماید و عقل متعارف آنها را میپسندد اما در عمل به این سادگی نیست و هزاران مانع و رادع بر سر راه خود دارد. حقیقت این است که در مقام عمل، مغناطیس سهمگینی وجود دارد که مردمان را وامیدارد اشتباهاتشان را تکرار کنند و از سوراخی که قبلا گزیده شدهاند باز هم گزیده شوند. یکی از چیزهایی که آدمیزاد را بر اشتباهاتش مصر میکند، بیماری مهلکی است به اسم خودپسندی. حافظ خودپسندی و بدپسندی را بهترین دلیل نادانی عنوان میکند: «خودپسندی جان من برهان نادانی بود.» طبع آدمیزاد طوری است که هرکس، در هر رده و مرتبهای، خود را عقل کامل میپندارد و فکر میکند هرچه میکند عین صواب است و اگر کارش به نتیجه نمیرسد دلیلش چیزهای دیگر است. غالب مردم به جای اینکه اشتباهاتشان را بپذیرند و متواضعانه از آنها درس بگیرند، گناه خطاهایشان را به گردن بخت یا نارفیقی همراهان و یا خیانت شرکا میاندازند. سهل است، حتی بعضی مدیران نیز به جای اینکه برگردند و با مطالعه عملکرد خود اشتباهاتشان را وارسی کنند، فرافکنی میکنند و همه اشتباهاتشان را به گردن دیگران میاندازند. به تعبیر سعدی، «گر از بسیط زمین عقل منعدم گردد/ به خود گمان نبرد هیچکس که نادانم». در واقع نادانی عیب نیست بلکه عیب، خود را عقل کل پنداشتن است.
گاهی در محیط خانواده و در رفتارهای فردی آدمی خود را عقل کل میپندارد و اشتباهات مکررش را تکرار میکند. این قبیح است اما قباحتش محدود است و آسیبش به یک نفر یا به یک جمع محدود میرسد. فاجعه و مصیبت وقتی است که یک نفر در رفتارهای علمی و مدیریتی و اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و جمعی بر خطایش پافشاری میکند و به هیچ وجه هم حاضر نمیشود در کار و بار اشتباهش تردید به دل راه دهد. اینجاست که خلقی باید تاوان اشتباه را بدهند و به بلای یکی دیگر گرفتار شوند. اینکه پیامبر اسلام (ص) با آن عقل و درایت منحصر به فردشان و اتصال به وحی همواره با اطرافیان مشورت میکردند و رای و نظر دیگران را بر رای و نظر خود مقدم میشمردند خود حجت موجهی است که «همه چیز را همگان دانند» و هر مدیر مدبری محتاج است تا حرف دیگران را بشنود و در عقل نظری و عملی با صاحبان خرد مشورت کند. اینکه مدیری اشتباه کند، نمیشود و نباید بر او خرده گرفت. در زمینه اجتهاد و قضاوت گفتهاند اگر صاحب حکم بهدرستی حکم کند، دو پاداش میگیرد و اگر به خطا حکم کند، یک پاداش. یعنی که انسان جایزالخطاست و نباید - بلکه نمیشود - بابت خطاها به او خرده گرفت. اما اگر کسی خودش را عقل کل بپندارد و گمان کند که در عمل و نظر راه خطا نمیرود باید بر او خرده گرفت و جلویش را با لوازم و ابزار معقول گرفت تا بیش از این خطا نکند. یعنی دیگران هم مسئولیت اجتماعی دارند تا نگذارند اشتباهات مدیریتی تداوم یابد. در واقع مملکت به پیشرفت و توسعه دست نمییابد مگر اینکه خرد جمعی در برابر اشتباهات فردی مقاومت کند و راهش را ببندد.
چه ابزاری ما را از تکرار خطا دور نگه میدارند و چه لوازمی جلوی خودرایی و خودپسندی را میگیرند؟ اجازه بدهید کمی هم دراین باره حرف بزنیم تا ببینیم چطور میشود از تجربه بشری بهره کافی و وافی ببریم. پایبندی به قانون و شرع مهمترین موانع بر سر راه ندانمکاری و اشتباهات فردیاند. اینجا باید از اجتهاد علما هم بهره ببریم و از ایشان احکامی بگیریم که تکلیف حقوق را در این میان معلوم کنند. وقتی اشتباه ما موجب تضییع حقوق دیگران میشود حتما باید قانونی و شرعی بر گردنمان باشد تا در جبرانش بکوشیم. نکته بعدی «علم» است. اگر مدار کارها بر تخصص و فن و دانش باشد، خودبهخود میزان خطا و اشتباه پایین میآید. علم، راه ورود عوام را به حوزههای تخصصی میگیرد. ما به تجربه دریافتهایم که ورود عوام در حوزههای تخصصی گاهی میتواند فاجعهبار باشد و هزینههای گزافی روی دست ملت بگذارد. اگر بنیان امور بر دانش باشد، کار کشور با هزینه کمتری به افقهای رشد و توسعه دست مییابد.
مساله بعدی که در تکرار خطا قدرت بازدارندگی دارد، رسمی شدن - بلکه اجباری شدن - مشورت است. پارلمان و شورا در نظام سیاسی ما جایگاهی بس رفیع دارد. اگر ساز و کاری پیدا کنیم که مشورت به نحوه مدیریت راه یابد حتما میزان خطا و اشتباه تا حد زیادی کاهش مییابد.
بالاخره نکته آخر اخلاص در عمل و نیت است. اگر به لحاظ معنوی ما بتوانیم نیتمان را از آلودگیهای نفسانی پاک کنیم، آنگاه خداوند نیز راه برونرفت از خطا را پیش رویمان میگذارد. «وَمَن یَتَّقِ اللَّـهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا » و در جای دیگر هم آمده است که«اِن تَتَّقُوا اللهَ یَجعَل لَکُم فُرقانا». اگر تقوای الهی پیشه کنیم، خداوند راه صواب را از خطا نشانمان میدهد و نمیگذارد که به سمت اشتباه برویم. چیزی که در این میان بسیار بسیار مهم و حائز اهمیت است، اینکه ربط این بحث به اقتصاد دانشبنیان هم به همین معنی برمیگردد که نگذاریم در اقتصاد همان خطاها را بکنیم که پیش از این کردهایم و بابتش هزینه دادهایم. هزینه اشتباهات سیاسی و اقتصادی را مردم میدهند و باید حواسشان را جمع کنند تا نگذارند دوباره و سهباره و چهارباره همان هزینههای قبلی سنگینتر و گزافتر پرداخت شود.
* دبیر ستاد توسعه فرهنگ علم، فناوری و اقتصاد دانشبنیان معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری
انتهای پیام/