صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۰۹:۳۳ - ۲۶ فروردين ۱۴۰۳
تفاوت «جستارنویسی» با نوشتار دانشگاهی؛

ابدی ساختن امر گذرا

جستار گستر‌ه‌ای از آثار منثور غیرداستانی با موضوعاتی مختلف، غیرنظام‌مند، سویه‌های شخصی و تاملات روزمره نویسنده آن است.
کد خبر : 905508

به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، طی سه دهه گذشته رشته جامعه‌شناسی رشد چشمگیری در دانشگاه‌های کشور داشته است. بیراه نیست اگر بگوییم که حجم بسیاری از کتاب‌ها و مقالات منتشر شده در میدان فرهنگی کشور گرایش‌های جامعه شناسانه دارند. روش عموم این آثار کمی و مبتنی بر عدد و رقم است و بسیاری از مجلات علمی پژوهشی بدون مطالعه کمی و پرسش‌نامه اعتباری برای یافته‌های مقالات قائل نیستند.

در ادامه باید گفت روش‌های پژوهشی، چون «داستان زندگی» و حتی «جستارنویسی» پاسخی است به حجم وسیع مقالاتی که تجربه زیسته نویسنده را نادیده گرفته و عموما معطوف به مطالعات کمی و به دور از زیست‌جهان مولف نگارش شده‌اند. 

روش‌هایی پژوهشی، چون «داستان زندگی» و حتی «جستار نویسی» پاسخی است به حجم وسیع مقالاتی که تجربه زیسته نویسنده را نادیده گرفته و عموما معطوف به مطالعات کمی هستند

ندا میلانی در مقاله‌ای با عنوان «جستارنویسی؛ ابدی ساختن امر گذرا» به واکاوی این موضوع پرداخته است. 

* دوگانه‌های حوزه علوم اجتماعی

میلانی در آغاز این مقاله می‌نویسد: به محض پا گذاشتن در حوزه علوم اجتماعی باید تکلیفت را با دوگانه‌های زیادی روشن کنید؛ باید اعلام کنید از کدام سو، با چه لنزی و با چه موضعی به جهان و هستی‌های اجتماعی و انسانی می‌نگرید: «کنش یا ساختار»، «خرد یا کالن»، «فرد یا جامعه»، «اقتصاد یا فرهنگ».

او می‌نویسد در میانۀ کلنجار رفتن با متون کلاسیک جامعه‌شناسی و آشنایی با نام غول‌های این حوزه و برای فهم مفاهیم گسترده‌شان ناچارید خط به خط متن‌ها را با دقت خوانده و حاشیه‌نویسی کنید و مدام از خود بپرسید کدام از آنها دقیق‌تر واقعیتِ جهان اجتماعی را نشان می‌دهد. تا این که بالاخره ماکس وبر با افسون‌زدایی از علم، تکلیف را معلوم می‌کند.

* بایدهای یک نوشتار علمی

میلانی می‌نویسد در نوشتار یا باید به زبان آمار و ارقام پیچیدگی‌های جهان اجتماعی را ساده‌سازی کرد یا با مفاهیم انتزاعی فلسفی امر اجتماعی را صورت‌های نظری بخشید؛ اما در این بین یک چیز غایب است و آن خودِ زندگی است. زندگی به معنای آن چه در خیابان، محل کار و در میان مناسبات شهروندان و مهاجران و نهایت فضا‌های روزمره ساخته می‌شود. 

به زعم این پژوهشگر نوشتار علمی باید خنثی و بدون اثر و ردپایی از سبک و سیاق زندگی‌ نویسنده باشد. در اینجا همواره فرم بیان، مشخص و از پیش تعیین شده است. فرمول و دستورالعمل‌هایی دارد که تخطی از آن، شناخت را مخدوش می‌کند. ابژه شناخت هم، در سایۀ گفتار علمی مبدل به شیء می‌شود که باید دور تا دور آن چرخید، اما لمسش نکرد. 

تهی شدن نوشته‌های جامعه‌شناختی از روح زندگی، بلای همه‌گیری است که باعث شده مقاله‌ها و رساله‌های زیادی در گوشه کتابخانه‌ها، با وجود تلاش و دقت بسیار محققانشان، خاک بخورند

میلانی در ادامه می‌نویسد بعد از انتخاب موضوع و روش با پایبندی به اصول، تنها در اندک فضا‌هایی مانند انتخاب عنوان‌ها یا حرف آخر و نتیجه‌گیری می‌توان چند بند «خود» را فاش کرد. تهی شدن نوشته‌های جامعه‌شناختی از روح زندگی، بلای همه‌گیری است که باعث شده مقاله‌ها و رساله‌های زیادی در گوشه کتابخانه‌ها، با وجود تلاش و دقت بسیار محققانشان، خاک بخورند. برخی از نوشته‌های دانشگاهی وقتی به قالب کتاب در می‌آیند، شانس خوانده شدن، پیدا می‌کنند.

* جستارنویسی

در ادامه این پژوهشگر بیان می‌کند که جامعه‌شناسان آن قدر در پنهان کردنِ «خود» لابه‌لای زیست حرفه‌ای‌شان تمرین کرده‌اند که حتی در جایی که باید از همان «خود» بگویند، زبانشان الکن می‌شود. به طور مثال در بزرگداشت‌ها  کمتر سخنرانی از تجربۀ شخصی سخن می‌گوید و اغلب مدعوین به تعریف و تمجید‌های کلی بسنده کرده و دریغ از یک کلام، بیانِ خاطره و روایتی از زندگی و ویژگی‌ها شخصی آن محقق که بر زندگی حرف‌های او اثر گذاشته است.

میلانی توضیح می‌دهد که وقتی به لطف ضوابط و روابط نانوشتە دم و دستگاه ایدئولوژیک و بوروکراتیک، از قید و محدودیت‌های گزینش در نهاد‌های رسمی خلاص شده و دیگر نیازی نیست که به منظور جایابی و ارتقاء، مقالات خشک و بی‌معنا برای مجالت علمی-پژوهشی و همایش‌ها بنویسی، آنجاست که گونه‌ای از نوشتن سر برمی‌آورد؛ نوشتنی دیگر، به نام جستار که از قضا برخی از آثار کلاسیک‌های جامعه‌شناسی مانند وبر، زیمل و مارکس نیز در این فرم نوشته شده است.

شاید با شنیدن و ثبت کردنِ روایت زندگی‌های از دست‌رفته، امر گذرا ابدی شود

*تفاوت جستار با نوشتار دانشگاهی

از نظر میلانی جستار، گستر‌ه‌ای از آثار منثور غیرداستانی با موضوعاتی مختلف را شامل می‌شود: از موضوعات فلسفی گرفته تا علوم دقیقه، از اتوبیوگرافی تا تاریخ و روانشناسی و سرگرمی و ادبیات؛ اما وجه ممیزه جستار از نوشتار دانشگاهی، غیرنظام‌مند بودن و اهمیت سویه‌های شخصی و تاملات روزمره نویسنده آن است. چنانکه لوکاچ می‌گوید جستار فرمی بیرون از علم و در کنار هنر است.

او می‌نویسد جستار فرمی هنری است که به نقد و طرح مسائل اساسی زندگی می‌پردازد. از نظر لوکاچ جستار فرمی هنری، اما متمایز از آن است. جستارنویس عمیقترین پرسش‌ها را با زندگی زیسته مرتبط می‌کند.

*تعریف جستار از نظر آدرنو

در این مقاله آمده است که از نظر آدرنو مفاهیم جستار از هیچ اصل نخستین و غایی پیروی نمی‌کنند و به جای طبقه‌بندی امور، به تفسیر دست می‌زنند. جستار در بیان آدورنو شورشی علیه این ایده افلاطونی است: هر چیزی که موقتی و گذراست شایستۀ فلسفه نیست.

میلانی می‌نویسد این ایراد رایج که جستار حادث و چند پاره است، بر این فرض مبتنی است که تمامیت و به همراه آن این‌همانیِ سوژه و ابژه امری داده شده است و گویی آدمی مالکِ کل است. اما جستار سعی ندارد «امر ابدی» را در بطن «امر گذرا» بجوید، بلکه هدف جستار ابدی ساختن امر گذراست.

به دیگر سخن می‌توان جستار را با فرم چند پاره‌اش اینگونه در نظر آورد که، توهمِ نظم و بسیط بودنِ امر واقع را افشا می‌کند و همزمان علیه وضع موجود می‌شورد؛ به نحوی که با پرداختن به یک ویژگی جزئی، مالکیتِ امر کلی را نزد سوژه، بحرانی می‌سازد.

این پژوهشگر در نهایت با اشاره به این موضوع که جستار همان بیان تجربۀ رویارویی با زندگی است، می‌نویسد؛ جستار اگر صریح و صادقانه نوشته شده باشد و هیچ جدول آمار و استدلال عقلانی در لفافە صورت‌های نظری، قادر نیست عمق درد و رنج ناشی از فقر، انسداد، سرخوردگی، خشم و غم جمعیِ مردم را بیان کند. شاید با شنیدن و ثبت کردنِ روایت زندگی‌های از دست‌رفته، امر گذرا ابدی شود.

انتهای پیام/

ارسال نظر