صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۰:۰۰ - ۰۸ فروردين ۱۳۹۴
پاسخ رئیس کمیسیون آموزش مجلس ششم به ادعاهای کامران دانشجو

شیرزاد: وزارت علوم دولت‌های احمدی‌نژاد آزمون‌های گزینش علمی دوره دکتری را دور زد

احمد شیرزاد استاد دانشگاه صنعتی اصفهان و نماینده سابق مجلس که ریاست کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس ششم را برعهده داشت به سوالات آنا درباره وضع دانشجویان بورسیه در دوره اصلاحات پاسخ داده است.
کد خبر : 9031

گروه دانشگاه: با آمدن اسم وزیر علوم در دولت یازدهم باید چند اسم و چهره را مرور کنیم تا به محمد فرهادی برسیم. اما پیش از این داستان برای وزارتخانه حساس دولت یازدهم کمی متفاوت بود. نه مجلس اصولگرا با برگه‌های رای چهره‌ها را کنار می‌زد و نه استیضاحی در کار بود.


مهدی زاهدی و بعد از او کامران دانشجو هر کدام ۴ سال وزیر علوم احمدی‌نژاد باقی ماندند و برنامه‌های او را پیش بردند. برنامه‌هایی که گرچه مخالف زیاد داشت، موافقانش در منصب‌های مهمی جا گرفته بودند.


کامران دانشجو که سال ۸۸ رییس ستاد انتخابات کشور بود و بعد از آن در دولت دهم مسئولیت وزارت علوم را به عهده گرفت، هفته قبل در برنامه‌ای تلویزیونی حاضر شد و از بعضی ناگفته‌هایش گفت. وزیر سابق که فاش شدن عملکردش در مورد بورسیه‌ها باعث شد تا حامیان دولت قبل برای چهره‌های مدنظر حسن روحانی، رئیس دولت یازدهم، برای تصدی وزارت علوم دردسر ایجاد کنند، در دفاع از خودش از تاکتیک قبلی که در ماجرای دانشجویان ستاره‌دار به کار گرفته بود، استفاده کرد و مشکلات بورسیه‌ها را به گردن مسئولان سال‌های آخر دولت اصلاحات انداخت.


به گفته او، آزمون بورس و اعزام به خارج در دولت اصلاحات لغو شده بود، امکان تبدیل به داخل هم در‌‌ همان دولت فراهم شده بود و او مسئول پاسخگویی به انتقادات نیست.


او مدعی شد حلقه‌های بسته در دانشگاه‌ها اجازه استخدام استادان جدید را نمی‌داد و او و زاهدی در مجموع ۲۴هزار عضو هیات علمی را وارد دانشگاه‌ها کردند. گرچه این رقم چندان بزرگ است که می‌تواند غلوشده به حساب بیاید، با تغییر معیارهای گزینش استادان و تمرکز گزینش در وزارت علوم به جای گروه‌های آموزشی دانشگاه‌ها سوال این است که این ۲۴هزار نفر چه کسانی هستند؟


وزارت علوم سابق که کارنامه سوال‌برانگیزی در بورسیه‌ها داشت و بسیاری از ضوابط را رعایت نکرده بود، در استخدام استاد با چه معیاری عمل کرد؟ آن هم در شرایطی که بسیاری از استادان باتجربه به دلایل سیاسی از دانشگاه‌ها کنار گذاشته و به اجبار بازنشسته شدند. در این باره با احمد شیرزاد استاد دانشگاه صنعتی اصفهان و نماینده سابق مجلس که همزمان با دوره اصلاحات ریاست کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس را برعهده داشت گفت‌وگو کردیم.



-آقای شیرزاد، آقای دانشجو مدعی شده است حذف آزمون بورس و اعزام به خارج در دو سال آخر دولت اصلاحات اتفاق افتاده است. اگر این موضوع واقعیت دارد، چرا آزمون حذف شد؟ روند بورس در دوره اصلاحات چطور بود؟


آزمون بورس مدت‌ها قبل از دوره آقای دانشجو حذف شده بود ولی ایشان متاسفانه تمام حقیقت را نگفته‌اند. اولا دو سال آخر اصلاحات نبود و خیلی زود‌تر از آن بود. این مساله حدودا به سال‌های ۸۰ برمی‌گردد که اصولا بورس و اعزام به خارج بسیار محدود شد. دلیل آن هم رفع نیاز کشور بود. در دهه ۶۰ ما به شدت با رشد جمعیتی رو‌به‌رو شدیم که آرام آرام به سمت دانشگاه‌ها می‌آمدند، تقاضا برای آموزش عالی در کشور فزونی گرفت، در کلیه شهرهای کوچک و بزرگ تقاضا برای تدریس دانشگاه رو به افزایش بود و حتی دانشگاه‌های دولتی هم به دلیل مشکلات اول انقلاب، هیات علمی کامل نداشتند. بسیاری از دانشگاه‌های دولتی از استاد پروازی استفاده می‌کردند؛ یعنی اگر یک استاد خوب در تهران یا اصفهان یا.. بود باید در هفته یکی دو روز را هم در شهر دیگری می‌گذراند. به همین دلیل نیاز آموزش عالی بسیار گسترده بود و اعزام دانشجو به خارج در اواخر دهه ۶۰ موضوع مهمی بود. سال‌هایی بود که حدود ۱ تا ۱. ۲میلیارد دلار بودجه اعزام به خارج داشتیم و معاون دانشجویی وقت در این زمینه بسیار فعال بود. این مسائل تقریبا همزمان است با دوران دانشجویی خودم در دوره تحصیلات تکمیلی؛ بنابراین همه این موارد را به خاطر دارم.


-بعد از دهه ۶۰ چه اتفاقی افتاد؟


با گسترش تحصیلات تکمیلی در داخل کشور و با برگشت تعداد قابل توجهی از دانش‌آموختگان خارج، به مرور نیاز دانشگاه‌ها به نیروی انسانی کاهش یافت. البته نیاز به نیروهای جدید همیشه وجود دارد ولی از بحران کمبود استاد عبور کرده‌ایم. حتی الان به جایی رسیدیم که دانش‌آموختگان مقطع دکتری ما و حتی کسانی که دوره‌های پسادکتری گذرانده‌اند گاهی ممکن است به سختی شغل پیدا کنند. بنابراین از اواخر دهه ۷۰ نیاز به اعزام دانشجو بسیار کم شد و عملیات گسترده‌ای که از طریق آزمون، فراخوان و... انجام می‌شد، رو به کاستی گذاشت. به خاطر دارم در سال‌های ۸۰ که من در مجلس بودم قانونی بود که خیلی بحث برانگیز شد در مورد اینکه بورسیه‌های جوانی که خانم هستند اجازه خروج از کشور داشته باشند. آن زمان از وزارت علوم استعلام کردیم که اصولا ما چقدر بورسی داریم؟ و رقم بسیار بسیار کم بود. چیزی حدود ۵۰۰ نفر در سال. معنی‌اش این است که اصولا بساط اعزام گسترده دانشجو از طریق بودجه دولتی به خارج جمع شده بود و نیازی هم نداشتیم. البته کسانی با بودجه شخصی خود همواره می‌توانند به خارج بروند و منعی وجود ندارد، اما اینکه با پول دولتی این اتفاق بیفتد، از اواخر دهه ۷۰ برچیده شد. طبیعی است که آزمون بورس هم دیگر موضوعیتی نداشت؛ بنابراین آقای دانشجو با بیان نیمی از حقیقت در واقع دروغ می‌گویند.


-بنابراین بورسیه شدن دانشجویان دیگر ضرورتی نداشت؟


بله. سوال اصلی باید این باشد که اصلا چه نیازی بود که دولت آقای احمدی‌نژاد فراخوان گسترده برای بورس بدهد؟ آیا واقعا ما کمبود داشتیم؟ آیا دانشگاه‌ها چنین درخواستی از وزارت علوم کرده بودند؟ در واقع برنامه آقایان این بود که هیات علمی موجود در دانشگاه‌ها را جایگزین کنند و بخش عمده‌ای را که ممکن بود از نظر فکری با آقایان تطبیق نداشته باشند، با کسانی که از طریق رانت و روابط سیاسی گزینش شده‌اند، جایگزین کنند تا بافت دانشگاه‌ها را از این طریق تغییر بدهند؛ وگرنه هیچ نیازی وجود نداشت. از همین آقای دانشجو بپرسید چند تا دانشگاه نامه نوشتند به شما و اعلام نیاز هیات علمی کردند؟ ممکن است یکی‌، دو دانشگاه‌ها کمبودهایی داشته باشند اما این نیاز گسترده نیست. من دانشگاه‌های مناطق محروم را هم دیده‌ام و بسیاری از آنها از نظر عیات علمی مشکلی ندارند. وقتی نیازی نبوده است، معلوم می‌شود که این یک برنامه صرفا سیاسی است.








آزمون بورس مدت‌ها قبل از دوره آقای دانشجو حذف شده بود ولی ایشان متاسفانه تمام حقیقت را نگفته‌اند. اولا دو سال آخر اصلاحات نبود و خیلی زود‌تر از آن بود. این مساله حدودا به سال‌های ۸۰ برمی‌گردد که اصولا بورس و اعزام به خارج بسیار محدود شد. دلیل آن هم رفع نیاز کشور بود. در دهه ۶۰ ما به شدت با رشد جمعیتی رو به رو شدیم که آرام آرام به سمت دانشگاه‌ها می‌آمدند، تقاضا برای آموزش عالی در کشور فزونی گرفت، در کلیه شهرهای کوچک و بزرگ تقاضا برای تدریس دانشگاه رو به افزایش بود و حتی دانشگاه‌های دولتی هم به دلیل مشکلات اول انقلاب هیات علمی کامل نداشتند.


-دانشجو در بخشی از مصاحبه گفت تبدیل بورس خارج به داخل را ما شروع نکردیم و زمان وزارت آخرین وزیر دولت اصلاحات، معاون آموزش ایشان و معاون دانشجویی نامه‌ای نوشتند که بند چهار آن این است که با توجه به شرایط اگر کسی خودش تمایل داشت بورس خارج را به داخل تبدیل کند، اشکال نداشته باشد. آیا این مورد هم در دوره اصلاحات اتفاق افتاد؟ دلیلش چه بود؟


در همه آیین‌نامه‌ها امکاناتی وجود دارد برای موارد اضطراری. مثلا ممکن است دانشجویی خارج از کشور درس بخواند و مشکل پیدا کند. مثلا پدرش مریض شود و نیاز به مراقبت داشته باشد. ممکن است دانشجوی لایقی هم باشد اما لازم باشد که برگردد به کشور. آیین‌نامه‌ها معمولا این امکانات را فراهم می‌کنند که موردی به آن رجوع می‌شود نه به صورت گسترده! در تمام موارد اگر نگاه کنید-البته قبل از دستکاری‌هایی که این آقایان انجام دادند- این اتفاق می‌تواند با هماهنگی دانشکده و گروه آموزشی که می‌خواهد دانشجو را بپذیرد بیفتد. هرگز تا قبل از وزارت آقایان دانشجو و زاهدی این طور نبود که وزارت علوم خودش بتواند از طریق رانت، دانشجوی اعزام به خارج بگیرد و بدون اینکه دانشجو پایش به خارج باز شود به داخل منتقل شود. معنای این کار این است که وزارت علوم احمدی‌نژاد آزمون‌های گزینش علمی دوره دکتری را دور زده و کسانی را با اراده خودش به دانشگاه‌ها تحمیل کرده است. در آیین‌نامه‌های قبلی موافقت با تبدیل به داخل موافقت میلی نبود، بلکه پرونده تحصیلی مطرح می‌شد. وگرنه دانشجویی که اصلا نرفته از دانشگاه معتبر خارجی پذیرش بگیرد یا از دانشگاه‌های نامعتبر پذیرش گرفته است از چه آیین‌نامه‌ای پیروی می‌کند و بورس را تبدیل به داخل می‌کند؟ متاسفانه به دلیل تسلط کسانی که نظرات سیاسیشان بر تصمیمات علمیشان غلبه داشته است ما شاهد اعمال نظر و فساد گسترده در فرآیند‌هایی علمی بودیم که اینها بخش‌هایی از آن است.


-در دوره گذشته یکی از موضوعاتی که به آن انتقاد می‌شد تمرکز جذب استادان در وزارت علوم بود که باعث شد گروه‌های آموزشی نقششان را در گزینش از دست بدهند. آقای دانشجو مدعی است که در زمان او و مهدی زاهدی ۲۴هزار نفر به هیات علمی دانشگاه‌ها فرستاده شدند و حلقه بسته‌ای که در دانشگاه‌ها بود و اجازه عضویت استاد جدید را نمی‌داد شکستند. او گفته است افرادی از عضویت این «بچه‌های متعهد و عالم» واهمه دارند در حالی که ما با همین سیاست‌ها توانستیم محصول علمی و سیاسیمان را ارتقا دهیم. در همین حال استادان باتجربه‌ای در دانشگاه‌ها بودند که به اجبار بازنشسته شدند. این تعداد استاد جدید با چه ضوابطی به هیات علمی دانشگاه‌ها اضافه شدند و چه کسانی بودند؟


من آمار دقیق هیات علمی را ندارم ولی ۲۴هزار نفر عدد بسیار بزرگی است و جالب این است که ایشان این را با افتخار می‌گویند. چیزی که ایشان در مورد شکستن «حلقه‌های بسته» می‌گویند، در واقع این است که گروه‌های آموزشی و پژوهشی در دانشگاه‌ها برای پذیرش افراد ضوابط علمی دارند.


-و این گروه‌ها هیچ اعمال نظری نمی‌کنند؟


هیچ کس مدعی نیست در این فرایند اعمال نظری صورت نمی‌گیرد. ولی نکته مهم این است که بر فرض اگر بنده و همکارانم در دانشگاهی تدریس و تحقیق می‌کنیم و کسانی بیایند و تقاضای استخدام دهند؛ مطمئنا اگر ما بخواهیم صرفا بر مبنای سلیقه و اعمال نظر به پرونده‌ها نگاه کنیم و کسانی را که ضعیف هستند، استخدام کنیم، اعتباری برای ما نمی‌ماند. ممکن است در موارد استثنایی اعمال نظرهایی صورت بگیرد اما این چه بحثی است که ما فرض کنیم تمام گروه‌های دانشگاهی در همه جای کشور حلقه‌های بسته هستند و فقط آقای دانشجو و دوستانشان حلقه باز هستند و عادلانه رفتار می‌کنند. چه تضمینی وجود دارد که همین آقایان یک حلقه بسته از دوستان خودشان تشکیل نداده باشند و کسانی را به هیات‌های علمی تحمیل کنند که اصولا فاقد اولین معیار‌ها هستند؟ همین الان واقعا استخدام‌های دوره دانشجو در دانشگاه‌های مختلف مساله دارند! تنش‌هایی که ایشان در این دوره ایجاد کرد همین الان در بدنه آموزش عالی ما وجود دارد و دانشجو و استاد با این آقایان مشکل دارند. سوال این است که ما صد‌ها گروه آموزشی داریم، همه این‌ها حلقه‌های بسته بودند و اعمال نظر سیاسی می‌کردند؟ چیزی که هست این است که کم و بیش ضوابط علمی حکم‌فرما بوده و ایشان می‌خواستند این ضوابط علمی نباشد. همه جای دنیا گروه‌های آموزشی اعتباری دارند و استخدام با نظر آنها صورت می‌گیرد. اگر دانشگاهی بخواهد اعمال سلیقه کند اعتبارش از دست می‌رود. دانشگاه برکلی در آمریکا یا آکسفورد در انگلیس به این دلیل اعتبار دارد که در استخدام‌ها و گزینش‌ها ضوابط علمی را حکمفرما می‌کنند. طبیعی است که هر چقدر اختیار را به جای گروه‌های علمی به قدرتمندان بدهید امکان فساد و اعمال نظر در آن بسیار بیشتر است.


انتهای پیام/

ارسال نظر