درخواست برای توقف اجرای حکم پسری که در ١٥سالگی قاتل شد

این پرونده چند روز بعد از مرگ مقتول میان‌سال و زمانی به جریان افتاد که مأموران پلیس با توجه به اعلام گزارشی از سوی خانواده مرد راننده مبنی‌بر مفقودشدن او، به جست‌وجو برای یافتن این مرد پرداختند و تلاش ‌کردند ردی از سرنوشت او به دست آورند، تا اینکه در تحقیقات پلیسی مشخص شد پنج مرد جوان سوار ماشین او شده و بعد هم او را به قتل رسانده و جسدش را سوزانده‌اند.
یکی از فرزندان مقتول به مأموران گفت: پدرم برای عیادت یکی از اقوام به کازرون رفت، اما دیگر خبری از او نشد. ما هرجایی را که فکر می‌کردیم، گشتیم اما اثری از او نبود. پدرم بسیار به خانواده‌اش توجه می‌کرد و هیچ‌وقت بدون اطلاع جایی نمی‌رفت و ما که برای او نگران بودیم، پلیس را در جریان واقعه قرار دادیم. مأموران چند روز بعد وقتی خودرو مقتول پیدا شد، با ردیابی‌های پلیسی ابتدا یکی از متهمان را بازداشت کردند و بعد در ادامه تحقیقات با اعتراف این شخص، متهمان دیگر شناسایی شدند. آنها در اعترافاتشان محمدرضا را که در زمان قتل ١٥ساله بود، به‌عنوان قاتل اصلی معرفی کردند. یکی از متهمان گفت: ما پنج نفر بودیم، برای اینکه ماشین سرقت کنیم این کار را کردیم. ابتدا سوار ماشین مرد میان‌سال شدیم و بعد در راه من با واردآوردن ضربه سنگ بر سر او بی‌هوشش کردم. زمانی که به هوش آمد پیشنهاد ما این بود که رهایش کنیم و ماشین را برداریم و برویم، اما محمدرضا با تسمه پروانه به جان مرد نیمه‌جان افتاد. او تسمه را دور گردن او پیچید و خفه‌اش کرد بعد هم با بنزین او را سوزاند. ما در قتل نقشی نداشتیم. محمدرضا به‌تنهایی این کار را کرد.

هرچند محمدرضا نیز در اعترافات اولیه‌اش قتل را قبول کرد، اما بعد منکر آن شد و گفت: همدستانم از من خواستند چون سنم کم است به قتل اعتراف کنم. آنها به من گفتند تو بچه هستی و اولیای‌دم و دادگاه حکم قصاص برای تو اجرا نمی‌کنند اما برای ما حکم قصاص صادر می‌شود حتی به من گفتند پول بیشتری به من می‌دهند. محمدرضا گفت: پدر من تعداد زیادی فرزند دارد و ما در وضعیت مادی بسیار بدی به سر می‌بریم به‌همین‌دلیل هم فریب دوستانم را خوردم و قبول کردم سرقت کنیم و بعد هم قبول کردم در قبال دریافت پول بیشتر، به قتل اعتراف کنم. درحالی‌که من این کار را نکرده‌ام.
انکارهای محمدرضا بی‌فایده‌ بود و با توجه به اعترافات اولیه او و همچنین گفته‌های دیگر متهمان و درخواست اولیای‌دم، رأی قصاص محمدرضا صادر شد. رأی صادره مورد تأیید دیوان‌عالی کشور قرار گرفت و پرونده مراحل قانونی خود را برای اجرای حکم طی کرد. اما با توجه به اینکه محمدرضا در زمان قتل ١٥ساله ‌بود، چندبار جلو اجرای حکم قصاص او از سوی مسئولان قوه قضائیه گرفته‌ شد.
با تصویب قانون جدید مجازات اسلامی که براساس ماده ٩١ آن اگر فردی که مرتکب قتل شده، کمتر از ١٨سال داشته ‌باشد بلوغ و رشد عقلی او مورد بررسی قرار می‌گیرد، به نظر می‌رسید محمدرضا نیز بتواند از این ماده قانونی استفاده کند اما به دلیل نداشتن وکیل و بی‌بضاعتی خانواده‌اش، او درآستانه اجرای حکم قصاص قرار گرفته‌ است.

پدر محمدرضا گفت: مصیبتی که به خانواده ما افتاده، تمامی ندارد. چند سال قبل وقتی به ما اعلام شد پسرم فردای روزی که اعلام کردند اعدام می‌شود، دخترم نتوانست تحمل کند و از ناراحتی خودسوزی کرد. او نمرد اکنون فلج شده و گوشه خانه افتاده ‌است. آن زمان اجرای حکم متوقف شد. من از مسئولان درخواست دارم به پسرم کمک کنند. او فریب همدستانش را خورده ‌است مگر می‌شود او که میان همدستانش از همه کوچک‌تر بوده‌ و فقط ١٥ سال داشته، دست به قتل بزند درحالی‌که بقیه بالای ٢٢ سال داشتند. پسرم این کار را نکرده اما به دلیل اعتراف دروغی که در ابتدا کرده اکنون می‌خواهند اعدامش کنند و من درخواست دارم اجرای حکمش متوقف شود تا بتوانیم درخواست اعاده دادرسی دهیم.