صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

سلامت

پژوهش

علم +

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

ورزش

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری
۱۲:۱۸ - ۰۸ بهمن ۱۴۰۲
نتایج یک پژوهش نشان می‌دهد؛

بازنمایی هویت شهر تهران در سینمای مستند معاصر

نتایج این پژوهش که مبتنی بر تحلیل محتوای چند فیلم مستند معاصر، تبیین شده است نشان می‌دهد که شهر تهران به لحاظ بزرگی، تراکم جمعیت و چندپارگی فرهنگی، ماهیتی پیچیده و تکه تکه دارد که شناسایی هویت آن را به عنوان یک هستار دارای شخصیت، تقریباً ناممکن کرده است.
کد خبر : 891726

به گزارش گروه پژوهش و دانش خبرگزاری علم و فناوری آنا، طی دو دهه گذشته شهر تهران موضوع بسیاری از آثار هنری بوده است، از نقاشی‌های جواد مدرسی تا‌ آثار ثمیلا امیر ابراهیمی و...هنرمندان بسیاری تلاش کرده‌اند به شیوه خاص خود شهر تهران را به تصویر بکشند. تهران در دیگر رشته‌های هنری هم بازتابی گسترش‌یافته داشته است، از شعر و رمان گرفته تا عکاسی و تئاتر و در نهایت سینما. 

پیوند سینما و شهر (معماری، فضا و...) در مقام دو فرم هنری متمایز و در ظاهر بی‌ربط به هم، ایده‌ای است که نخستین بار والتر بنیامین فیلسوف معروف مکتب فرانکفورت در مقاله «هنر در عصر بازتولید مکانیکی» به شکلی گذرا و فشرده به آن اشاره کرده است. بنیامین در این مقاله به این نکته اشاره می‌کند که سینما بیش از سایر فرم‌های هنری وامدار معماری و شهرسازی است.

* شباهت معماری و سینما 

از نظر بنیامین سینما بیش از آن که وامدار نقاشی باشد به لحاظ جنبه‌های بصری و تصویری قاب‌بندی و... یا به واسطه جنبه روایتی وامدار ادبیات و رمان باشد و یا به واسطه بهره‌ای که از بازی و اجرا می‌گیرد وامدار تئاتر، به معماری شباهت دارد و به همین خاطر ادعا می‌کند که سینما بیش از آن که جزو هنرهای بصری باشد همچون معماری در قالب هنر‌های لامسه یا بساوایی قرار می‌گیرد یعنی شباهت معماری و سینما به خاطر درگیر کردن جنبه‌های بساوایی و لامسه حواس انسان است.

بازنمایی شهر تهران سوژه بسیاری از نقاشان معاصر بوده است، یکی از شاخص‌ترین آن ها جواد مدرسی است

میان شهر و سینما پیوند تاریخی و اجتماعی وجود دارد این پیوند فراتر از این بحث کلی است که سینما به عنوان هنر هفتم فرزند سنتز مابقی فرم‌های هنری و ادبی همچون رمان، تئاتر، نقاشی و غیره است. میان جهشی که اساساً در مفهوم معماری و فضای مدرن در اواخر قرن نوزدهم به وجود آمد و شکل گیری سینما که سبب تحول و تغییر ادراک آدمی از مفهوم فضا شد تقارن معناداری وجود دارد.

 با پیدایش سینما ما با تغییر بینش آدم‌ها نسبت به واقعیت‌ها و جهانی که با آن مواجه بودند روبه‌رو شدیم و سینما این امکان را به بشر داد تا پدیده‌ها و واقعیت‌ها را به شکل کاملاً متفاوت از آنچه که پیش از آن تجربه می‌کرد و از زاویه دید و منظره‌ای تازه تجربه کند. این تغییر در دریافت انسانی از فضا و واقعیت پیرامون در قرن بیستم همزمان است با تغییر و جهشی که در فضای شهری و فضای معمارانه از طریق معماری و شهرسازی مدرن ایجاد شد.

* بازنمایی هویت شهر تهران در سینمای مستند

تهران به عنوان یک شهر دارای هویت، چگونه در سینمای مستند مورد بررسی و بازنمایی شده است؟ و اساساً مؤلفه‌های شکل دهی به هویت شهر تهران در روایت‌ها و تصاویر فیلم‌های مستند، چه چیز‌هایی است؟

پایان نامه‌ای با عنوان«بررسی انسان شناختی بازنمایی هویت شهر تهران در سینمای مستند معاصر(مطالعه موردی فیلم های پیروز کلانتری)»، توسط زهرا ملوکی در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با راهنمایی ناصر فوکوهی انجام شده است که تلاش می‌کند به این پرسش‌ها پاسخ دهد.

این پژوهش تلاشی است در جهت بررسی انسان شناختی بازنمایی هویت شهر تهران در سینمای مستند معاصر ایران، که در سال‌های اخیر شهر را به مثابه کالبدی زنده موضوع کار خود قرار داده است.

* تهران پیچیده و تکه تکه

تهران با تاریخی جوان و به عنوان پایتخت ایران، به تعبیری تنها شهر مدرن ایران است که به لحاظ بزرگی، تراکم جمعیت و چندپارگی فرهنگی، ماهیتی پیچیده و تکه تکه دارد که شناسایی هویت آن را به عنوان یک هستار دارای شخصیت تقریباً ناممکن کرده است.

به همین دلیل ملوکی در پاسخ به چیستی هویت این کلانشهر فراپاشیده، به روش مطالعه موردی و نیز با استفاده از تحلیل محتوا، طبق رویکرد نظری لوئیس ویرث، به بررسی 6 فیلم مستند شهری با محوریت شهر تهران، در کارنامه پیروز کلانتری پرداخته است که با تشخیص 3 مؤلفه اصلی برای هویت شهر تهران (محیط طبیعی، محیط مصنوع و محیط انسانی) و زیر مقوله‌های آن‌ها، به این چیستی پاسخی نسبی دهد.

به طور کلی بازنمایی هویت شهر تهران در سینمای مستند معاصر با تکیه بر مطالعه موردی  فیلم‌های مرتبط پیروز کلانتری(سلینجر خوانی در پارک شهر، پرسه، در خیابان‌های ناتمام، زندگی همین است، تنها در تهران و تهران چند درجه ریشتر)، همه آن چیزی است که در این پژوهش به آن پرداخته شده است.

بررسی هویت شهر تهران در فیلم‌های مستند معاصر پیروز کلانتری، همانند بسیاری از آثار پژوهشی، نیازمند استفاده از نظریه و راهبرد‌های مرتبط اندیشمندانی است که در این عرصه فعالیت کرده‌اند.

* تهران شهری پویا و زنده

تهران به سبب ویژگی‌های هویتی‌اش و نیز به دلیل نحوه‌ پرداختن پیروز کلانتری به آن -شهری پویا و زنده که از خلال معرفی شیوه‌هایی از سبک زندگی و در کل، پرداختن به کنش گرانی با زندگی شهری در آن شناخته می‌شود- هستاری تکه پاره دارد که به سختی می‌توان آن را در دسته بندی‌ها و جدول‌های خط کشی شده جای داد و بررسی کرد. به همین منظور، استفاده از نظریه، ماهیت جسته گریخته‌ی داده‌های به دست آمده در طول این پژوهش را، نظمی دوباره می‌بخشد و موجب انسجام مطالب در دسته بندی‌هایی با معیار‌های از پیش آزمون شده قرار می‌دهد.

در این مطالعه پژوهشگر بر آن بوده است که نظریات مرتبط با مفهوم «شهر» و «شخصیت شهری» را با توجه به آن چه که به عنوان «هویت شهر تهران» در فیلم‌های بررسی شده، بازنموده شده است، معرفی و مورد استفاده قرار دهد.

شناختن هویت شهر تهران با جمعیتی قابل توجه و اهمیت سیاسی و موقعیت استراتژیک آن برای همه ایرانیان، به عنوان پایتخت و کلان شهری مهاجر پذیر از همه  نقاط کشور به علاوه مشکلات این شهر در بعد قرارگیری آن در کشوری در حال توسعه، اهمیت این شناخت را دو چندان می‌کند.

به بیانی، هویت شهر در آغاز، در مطالعات اجتماعی، هستاری جدا و متفاوت از هویت ساکنان آن نبوده است و شهر هنگامی در عرصه‌ علوم اجتماعی و به خصوص، انسان شناسی، مطرح می‌شود که ارتباط و پیوندی با جامعه‌ انسانی ساکن در آن پیدا کند.

* تهران را نه بنا‌ها و نه گذشته‌اش که آدم‌ها می‌سازند و تعریف می‌کنند

این دیدگاه می‌تواند به نگاه پیروز کلانتری، کارگردان فیلم‌های بررسی شده در این پژوهش، بسیار نزدیک باشد که شهر را چیزی جز مجموعه‌ای از انسان‌های ساکن در آن نمی‌داند و به عبارتی دقیق‌تر، پرداختن به موجودیت انسانی شکل دهنده به شهر تهران را در ظرف مکانی شهر، ارجح‌تر از نمایش کالبد طبیعی و مصنوع تهران می‌داند.
«این رفت و آمد‌ها را نگاه می‌کنم و در این فکرم که پارک از همین «تک آدم‌ها» شکل گرفته. مدت‌هاست نظر و احساسم این است که تهران را نه بنا‌ها و نه گذشته‌اش که آدم‌ها می‌سازند و تعریفش می‌کنند. آن هم در زمان حال و و زندگی روزمره‌شان.» (سلینجر خوانی در پارک شهر، ۱۳۹۰-۱۳۸۷)

 انتخاب نظریات اجتماعی مرتبط با شهر در این پژوهش، به چند نظریه پرداز نام آشنا محدود شده است که در ادامه خلاصه‌ای از مبانی نظری آن آورده می‌شود:

* شهرنشینی به منزله سبک‌زندگی

سه نوع رویکرد نظری درباره‌ رابطه‌ی انسان و شهرنشینی وجود دارد، بسیاری بر این باورند که سکونت در شهر‌های بزرگ به خودی خود حیات روانی و اجتماعی اشخاص را دگرگون می‌کند، وضع را از آنچه که هست بدتر می‌سازد، این گروه (معتقدین به جبرگرایی یا اکولوژی) مدعی‌اند: صرف زندگی در میان انبوه جمعیت انسانی پیامد‌های سویی دارد و چیزی در نهاد شهر نهفته است که انسان را عوض می‌کند، دیدگاه مقابل یعنی ترکیبی هم تأکید می‌کند که چنین اثراتی به زندگی شهری مترتب نیست و تفاوت‌های بین زندگی در شهر‌های بزرگ و غیر آن، آنقدر‌ها به اکولوژی مربوط نیست که به ویژگی‌های رفتاری هر یک از گروه‌ها مربوط است، این عده معتقدند که تفاوت‌های بین روستاییان و شهریان را می‌توان عمدتاً با مقایسه پیشنهاد‌های شخصی ایشان توجیه نمود نه با عامل جغرافیایی محل سکونت.

در نظریه سوم یعنی خرده فرهنگی که می‌توان آن را سنتزی از دو نظریه معارض قبلی دانست. به اختلال بین انواع گروه‌های اجتماعی ساکن در شهر‌های بزرگ و مناطق غیرشهری تأکید می‌کند و تحول شهرنشینی را در چند و چون ویژگی‌های این گروه‌ها کاملاً مؤثر می‌داند.

مبنای نظری این پژوهش، آرای لویس ویرث آمریکایی است که در پرداختن به شهر، در باب تجربه‌ زیست انسان شهری که با کنش‌گر روستایی متفاوت است، مقاله‌ مهمی با عنوان شهرنشینی به منزله سبک‌زندگی را در سال ۱۹۸۳ منتشر می‌کند.

 در این مقاله ویرث در آن الگویی را برای شکل گیری شخصیت شهری مطرح کرد. این الگو که تا امروز همچنان مورد اسنتاد است، بر نکات زیر در زندگی شهری تأکید می کند:

  1. انزوای افراد در شهر به دلیل نداشتن یا کمبود روابط شخصی
  2.  وجود روابط غیر شخصی، ناشناس، سطحی و ناپایدار
  3. وجود فاصله اجتماعی
  4. وجود گروه‌های ثانویه ( در مقابل گروه‌های اولیه در زندگی و روابط شخصی و صمیمی روستایی)
  5. تراکم و عدم تجانس (ناهمگنی) جمعیت شهری
  6. نبود همبستگی یا کمبود آن در دوره‌های بحران
  7. جداسازی و تفاوت یابی افراد بر اساس طبقه، قومیت، نژاد، نوع خانه و غیره
  8. بالا بودن درجه ی پذیرش تفاوت‌ها بدون ایجاد تنش
  9. افزایش یافتن نهادهای تعلق اجتماعی و حاشیه‌ای شدن نهاد خانواده به مثابه ی واحد اصلی تعلق
  10.  تفاوت یابی شدید رفتارها و ذهنیت‌ها بنا بر گروه‌های اجتماعی، دوستان، غریبه‌ها، همکاران، خانواده،...
  11. تفاوت یابی شدید شیوه‌های زندگی بنا بر مجموعه های همجواری (همسایگی) و روابط دو حوزه عمومی/ خصوصی
  12. افزایش شدید مبادلات اجتماعی که سطحی شدن و ناپایداری آن‌ها را ایجاب می‌کند
  13. چندگانگی و شاخه‌ای شدن نقش های اجتماعی
  14. جایگزینی ساز و کارهای بازنمود در جای روابط سنتی اتحاد و تجمع بر پایه ی عقل سلیم
  15. رشد فردگرایی و در عین حال ایجاد پدیده جامعه توده‌ای در اثر مقوله بندی و استاندارد شدن رفتار و ذهنیت‌ها. 

به اعتقاد ویرث، شهر سه خصیصه ی اصلی دارد که قضیه‌های دیگر از آن‌ها اشتقاق پیدا می‌کنند: بزرگی، تراکم و ناهمگونی. این سه مفهوم خصایص اصلی شهر در نظر گرفته می‌شوند. دو مفهوم اول بوم شناختی هستند و مفهوم سوم جامعه شناختی است که از دو مفهوم اول استنتاج می‌شود.

* ويژگی زندگی شهری، انزوا و بی‌سازمانی اجتماعی است

استدلال اساسی ویرث اين بود كه ويژگی زندگی شهری، انزوا و بی‌سازمانی اجتماعی است، بدين علت كه همه شهرها، بزرگ، متراكم و ناهمگونند. 

به طور کلی سه ويژگی كه ورث مطرح كرده است از خصوصيات زندگی شهری محسوب می‌شد نه روستایی، كثرت جمعيت،‌ تراكم و روابط اجتماعی ناهمگون فقط در شهرها وجود داشت؛ بنابراين شيوه متمايز زندگي شهری قابل تشخيص بود، بدين تريب ورث ادعا نمود كه بين نوع اسكان و زندگی مادی ارتباطی وجود دارد. بدين معنا كه انواع خاصی از شخصيت‌ها، ويژگی‌های روانشناختی و گرايش‌های زندگی، با زيستن و بودن در شهر مرتبط است. زندگی شهری هويت‌های اجتماعی قدرتمند را نابود كرد.

ورث در ارايه اين استدلال متأثر از نظرات زيمل است كه جوامع را از روابط و شبكه‌های اجتماعی پاره پاره متمايز ساخت.

 همچنین ویرث معتقد است: ارقام انبوه، بيانگر ويژگي‌های مربوط به تنوع و تغييرپذيری فرد، فقدان نسبی آشنایی نزديك شخصی و قطعه قطعه كردن روابط انسان است كه بسيار ناشناخته، سطحي و گذراست. تراكم متضمن تنوع و تخصص، هماهنگی برخورد فيزيكی نزديك و روابط اجتماعی دور، تضادهای درخشان و آشكار، الگويی پيچيده از تفكيك، سلطه نظارت اجتماعی رسمی، و برخورد شديد در ميان پديده‌های ديگر است.

ناهمگوني در بدنه محكم و نفوذناپذير ساخت‌های اجتماعي شكاف ايجاد مي‌كند و باعث تحرك، بي‌ثباتي، ناامني و وابستگي افراد به گروه‌های اجتماعي درهم و فرعي با تغييرات زياد و پی در پی اعضاء می‌شود. شبكه ارتباط مادی روند جابه‌جایی روابط شخصی را تعقيب می‌كند و نهادها و مؤسسات پاسخگویی به نيازهای توده را بر فرد ترجيح می‌دهند؛ بنابراين، فرد فقط با فعاليت از طريق گروه‌های سازمان‌يافته، مؤثر و كارآمد می‌گردد.

* چه چیز یا چیزهایی، تهران را تهران کرده‌اند؟

نتایج این پژوهش نشان می‌دهد هویت یک شهر در نگاهی کلاسیک کلیتی متشکل از اجزا، اما متفاوت با جزء جزء آن است و تصور کردن این موقعیت در ذهنی انسانی، بدون در نظر گرفتن تاریخ و خاطرات جمعی ساکنان شهر، بدون نام گذاری‌ها و شکل دادن‌ها و بدون شهروندانی که در آن زیست می‌کنند، کاری دشوار و حداقل بیهوده در این عرصه –انسان شناسی شهری- است چرا که کالبد طبیعی شهر، زیرین‌ترین لایه‌ تعریف کننده‌ هویت یک شهر است که تحت تأثیر موارد نام برده (دستکاری و حضور انسان) به شدت مورد تغییر واقع شده است و اصلا مگر می‌شود که تعریف ما از یک شهر یک بستر طبیعی بدون دستکاری انسان باشد؟

در جمع بندی این پژوهش آمده است: «هویت شهر مفهومی است که در فرآیند ادراک، سهل و ممتنع است...یک شهر با مشخصه‌های متفاوتی تعریف و توصیف می‌گردد.» فیلم‌های مستند پیروز کلانتری این مفهوم را بازنمایی می‌کنند که یک شهر، چگونه شهر می‌شود؟ و به عبارت دقیق‌تر چه چیز یا چیزهایی، تهران را تهران کرده‌اند؟

در نهایت اینکه این پژوهش نشان می‌دهد که مستند‌های شهری تهران را می‌توان دو نوع فیلم مستند شهری تعریف کرد: یک، فیلم‌های مستندی که تهران را از بیرون نمایش می‌دهند؛ برای نمونه فیلم تاکسیمتر ناصر تقوایی و نوع دیگری که کارگردان در آن تهرانی را که در درونش وجود دارد و به آن فکر کرده و دیده است، نمایش می‌دهد. فیلمی مثل «پرسه» می‌گوید که من چه تهرانی می‌بینم نه چه تهرانی وجود دارد، اینجا من کارگردان خودش را جدا نمی‌کند. تهرانی که کلانتری در مستندهای شهری‌اش نشان می‌دهند از درون آن‌ها می‌آید.

به عبارت دیگر وجود یک نگاه درونی به تهران و یک نگاه بیرونی به آن. نگاه درونی دائم دارد تهران را از زوایای مختلف کشف می‌کند. این نگاه به دنبال کالبد تهران، دنبال روح تهران است و فیلمساز خودش را عضوی از این تهران می‌داند. با این نگاه تهران پدیده‌ای است که در تعامل فیلمساز با محیطش ساخته می‌شود.

انتهای پیام/

ارسال نظر