صفحه نخست

آموزش و دانشگاه

علم‌وفناوری

ارتباطات و فناوری اطلاعات

ورزش

سلامت

پژوهش

سیاست

اقتصاد

فرهنگ‌ و‌ جامعه

علم +

عکس

فیلم

استانها

بازار

اردبیل

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

هومیانا

پخش زنده

دیده بان پیشرفت علم، فناوری و نوآوری

جمشیدی: دهه‌هاست در چالۀ پژوهش‌های کمّی گرفتار شده‌ایم

مهدی جمشیدی، عضو هيأت علمیِ گروه فرهنگ‌پژوهیِ پژوهشگاه فرهنگ و انديشه‌ اسلامی اضافه کرد: دشواری دیگر این است که ما دهه‌هاست در چالۀ پژوهش‌های کمّی گرفتار شده‌ایم و به فرهنگ و احوال معنوی و معنایی جامعه، فقط از دریچۀ ناچیز عدد و رقم می‌نگریم.
کد خبر : 890960

به گزارش گروه پژوهش و دانش خبرگزاری علم و فناوری آنا، مهدی جمشیدی، عضو هيأت علمیِ گروه فرهنگ‌پژوهیِ پژوهشگاه فرهنگ و انديشه‌ اسلامی است. در چهاردهمین جشنواره پژوهش فرهنگی، کتاب وی با عنوان«نظریه‌های فرهنگی استاد مطهری» برگزیده شد.

در ادامه، پاسخ ایشان را به این سوال که «پژوهش فرهنگی چگونه می‌تواند در سیاست‌گذاری فرهنگی موثر باشد؟» می‌خوانید.

*پژوهش‌های فرهنگی اندک هستند

 جمشیدی با اشاره به اندک بودن پژوهش های فرهنگی گفت: مظلومیت قلمرو فرهنگ را باید به گسترۀ پژوهش نیز تعمیم داد و تصریح کرد که پژوهش‌های فرهنگی به‌معنای واقعی و در چارچوب مختصات منطقی، اندک هستند.

وی افزود: نباید فریفتۀ عنوان‌ها و نمودها شد و گمان کرد پژوهش‌هایی که در مقام بازنمایی و القا، به فرهنگ و مطالعۀ حکیمانۀ آن نسبت داده می‌شوند، در واقعیت نیز این‌چنین هستند. فراوان هستند کارهایی که می‌کوشند با عنوان‌بندی و تظاهر، خود را به فرهنگ نسبت می‌دهند و ادعای مطالعۀ عمیق کنند، اما حقیقت‌شان بر امر دیگری دلالت دارد. به‌هرحال، ما دچار تنگ‌دامنه‌گی پژوهش‌های فرهنگی هستیم و باید برای علاج آن چاره‌ای بیندیشیم.

*دهه‌هاست در چالۀ پژوهش‌های کمّی گرفتار شده‌ایم

عضو هيأت علمیِ گروه فرهنگ‌پژوهیِ پژوهشگاه فرهنگ و انديشه‌ اسلامی اضافه کرد: دشواری دیگر این است که ما دهه‌هاست در چالۀ پژوهش‌های کمّی گرفتار شده‌ایم و به فرهنگ و احوال معنوی و معنایی جامعه، فقط از دریچۀ ناچیز عدد و رقم می‌نگریم. حتی اگر از سوگیری‌های سیاسی و فکری درگذریم و بخواهیم به بی‌طرفی عاملان و فاعلان حکم کنیم، دست‌کم نمی‌توانیم در برابر این اعداد، تسلیم و تابع باشیم و آنها را به‌طور مطلق و یا حتی حداکثری، واقع‌نما قلمداد کنیم.

وی افزود: پژوهش‌های کمّی، منزلت و اعتباری بسیار بیشتر از استحقاق‌شان برده‌اند و بر کرسی احتجاج، پادشاهی می‌کنند و استدلال‌های دیگری را می‌بلعند. آری، می‌توان به فرهنگ از زاویۀ آمار نگریست و تحلیل فرهنگی به‌دست‌آورد، اما نمی‌توان دچار عددبسندگی شد و پیمایش را حجّت بالغه انگاشت.

 *چارچوب‌های نظری بی‌طرف و فراارزشی نیستند

جمشیدی در ادامه با نقد چارچوب‌های نظری و رویکرد کمی محور پژوهش‌های اخیر ادامه داد: بسیاری از پژوهش‌های فرهنگی، مبتنی بر چارچوب‌های نظریِ تجدّدی هستند و می‌خواهند براساس نگاه پیشینی و بیگانۀ آنها به واقعیت‌های فرهنگی ما بنگرند و توصیف و توصیه کنند. این چارچوب‌ها، هرگز بی‌طرف و فراارزشی نیستند، بلکه دستکم بر روی جنبه‌های خاصی از واقعیت‌های فرهنگی تأکید می‌کنند و لایه‌ها و اضلاعی را فرومی‌کاهند. ازاین‌رو، انچه که در این قیبل پژوهش‌های فرهنگی منعکس می‌شوند، روایت مستشرقانه و دست‌کاری‌شده از واقعیت‌های فرهنگی است که به ناصواب، عملی معرفی می‌شود. اگر ملاک علمی‌انگاشتن، واقع‌نمایی هرچه بیشتر است باید گفت این چارچوب و پیش‌فرض‌ها، حائل و عایق هستند و نمی‌توانند هستی‌ها و هویّت‌های فرهنگی ما را به‌گونه‌ای راستین و بومی، روایت کنند. حال اگر این قبیل پژوهش‌ها ادعای سیاستی نیز داشته باشند و به عرصۀ سیاستگذاری وارد شود، مصائب و ابتلائات بسی بیشتر و مهلک‌تر خواهند شد.

*در پژوهش‌های فرهنگی، از لایۀ عینی و میدانی غافل می‌شویم 

این پژوهشگر در پایان گفت‌وگو با تاکید بر اینکه پژوهشگران از میدان عینی و واقعی فرهنگی کشور غافل شده‌اند گفت: ما در پژوهش‌های فرهنگی، از لایۀ عینی و میدانی غافل می‌شویم و در مبادی معرفتی، متوقف می‌مانیم؛ هرچند در پی این باشیم که به عرصۀ سیاستگذاری راه یابیم و نظر را مقدّمۀ عمل قلمداد کنیم. آری، باید مبادیِ مستقل ساخته‌وپرداخته کرد و وام‌گیری و گرته‌برداری نکرد و نقطۀ عزیمت را تفکر اصیل اسلامی و انقلابی قرار داد، اما از آن سو، نباید از عینیّت فاصله گرفت و قیاسی‌وار دربارۀ فرهنگ اندیشید.

وی افزود: باید رابطۀ دوسویه برقرار گرفت و از مبادی به سراغ حل مسأله‌ها رفت و آن‌گاه از واقعیّت برای بازطراحی مبادی بهره گرفت. در عمل چنین نمی‌شود، کسانی در لایۀ مبادی نشسته‌اند و فرهنگ را امر انتزاعی انگاشته‌اند و با رهیافت فلسفیِ محض به آن می‌نگرند و توقع گره‌گشایی و چاره‌پردازی دارند، و کسانی نیز در عینیّت غرق شده‌اند و بی‌مبنا و بی‌نظریه، مشاهده می‌کنند و از واقعیّت فرهنگی می‌نویسند. این هر دو خطاست و باید مناسبات متقابل تعریف کرد و میان مبنا و میدان، ربط ساختاری پدید آورد. تنها در این صورت است که سیاستگذاری فرهنگی، نسبت حکیمانه و عینی با پژوهش فرهنگی می‌یابد و عینیّت میدانی و ذهنیّت مبنایی، در کنار یکدیگر و به گونه‌ای هم‌افزا، سیاست‌ فرهنگی را ساخته‌وپرداخته می‌کنند.

انتهای پیام/

ارسال نظر